• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
دو شنبه 4 بهمن 1400
کد مطلب : 151666
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/L94WX
+
-

رابطه دوسویه مطالعه با رشد فکری

سیدمیثم میرتاج‌الدینی- روزنامه‌نگار

در دنیای رابطه‌ها، همواره روابط دوسویه‌ای پیدا می‌شود که صرفا فهم برخی از آنها در مطالعات فرهنگی چالش محسوب می‌شود؛ روابط دوسویه‌ای که حالت «دوری» داشته و گاه مثال معروف «اول تخم‌مرغ بوده یا مرغ؟» را تداعی می‌کند. راه برون‌رفت از چنین مشکلات دوری، «رفتن از اجمال به تفصیل» است. برای فهم بهتر این راه‌حل، بهتر است وارد مصداق مورد‌بحث شویم.
در حوزه فرهنگ کتابخوانی، رابطه‌ای دوسویه و سؤال‌انگیز میان مطالعه و رشد فکری وجود دارد؛ بدین صورت که نمی‌دانیم آیا کتابخوانی و مطالعه ما را به رشد فکری می‌رساند یا آنکه رشد فکری در ما نیاز به مطالعه و کتابخوانی را ایجاد می‌کند؟
این موضوع زمانی درجه اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که مدیران و خاصه دلسوزان حوزه فرهنگ عمومی، بخواهند گامی در راستای ارتقای فرهنگ کتابخوانی و ترویج مطالعه بردارند. از طرفی حوزه عمومی نیازمند رشد فکری است برای احساس نیاز به کتاب. از طرف دیگر برای رشد فکری، باید کتاب را به سبد مصرفی خانوارها اضافه کرد. گام اول این مسیر چیست و چه باید کرد؟
عموما مدیران فرهنگی و متولیان امر به خوبی می‌دانند این ارتباط دوسویه نقطه شروعی دارد که نباید خودش متکی به دو سویه ارتباط باشد و برای رهایی از «دور»، باید دنبال امری خارج از این روابط گشت. چنانچه در «موضوع مرغ و تخم‌مرغ» دست آفرینش خارج از دوسوی ماجرا، شروع را با یکی از این دو رقم می‌زند.
اصل ضرورت کتابخوانی، لزوما نیازمند آن رشد فکری تفصیلی نیست که تحصیل آن فقط از طریق مطالعه میسر باشد بلکه دریافت ضرورت و نیاز به کتابخوانی با طرح سؤال و ایجاد انگیزه و گرایش اجمالی قابل‌دستیابی است. توجه دادن به این ضرورت و نیاز مغفول، می‌تواند با ابزارهای متعددی از جمله رسانه دنبال شود. به‌ویژه در مورد مذکور که مخاطب عام و عرصه فعالیت، حوزه فرهنگ عمومی است؛ چرا که مطابق نظریات اندیشمندان اسلامی انسان «چنین آفریده شده که بیشتر از عقلش با حس‌اش هم‌کنشی دارد» (شهیدصدر، امامان اهل‌بیت، ص84) لذا می‌شود از ابزارهایی که مستقیما در گرایش اثر دارند، برای ایجاد میل و «گرایش اجمالی» بهره‌برد. سپس با در دسترس قرار دادن کتاب خوب و خوراک محتوایی سالم، گرایشی تفصیلی نسبت به کتاب پدید آورد. این گرایش تفصیلی تشدید میل کرده و مبتنی بر بینش، عطش واقعی نسبت به کتاب می‌سازد و اینگونه می‌توان از ظرفیت رسانه استفاده کرد. اما آسیب اصلی که این متن درصدد توجه دادن به آن است، در همین فرایند «ایجاد گرایش اجمالی» نهفته است؛ چرا که گاه مانور رسانه‌ای به‌منظور ایجاد میل و انگیزه به‌گونه‌ای صورت می‌گیرد که بیش از آنکه میل به کتابخوانی ایجاد و یا ضرورت مطالعه نهادینه شود، صرفا تمایل به تظاهر و ژست کتابخوانی سر‌برمی‌آورد. آن‌هم در زمانه‌ای که سبک زندگی نمایشی و اینستاگرامی بر تمام هست و نیست حیات فردی و جمعی ما سایه انداخته و نمایاندن فرهیختگی و «مطالعه‌بازی» جلب مشتری و طرفدار می‌کند. لذا می‌توان مدعی شد گاهی نتیجه برخی تولیدات رسانه‌ای، ایجاد میل به کتابخوانی نیست بلکه تمایل به نمایش مطالعه به‌عنوان یک نماد از «فرهیختگی» است. در چنین وضعیتی کتاب نه وسیله‌ای برای مطالعه و دریافت بینش، که به ابزاری برای تبلیغ و گرفتن ژست تبدیل شده است.
شاید بگویید خود همین نمایش، گرایش اجمالی مدنظر را ایجاد می‌کند و این چیز بدی نیست. لکن باید توجه داشت، از آنجا که ژست هر چیزی ازجمله ژست کتابخوانی، به‌اصطلاح حکما «نمود بی‌بود» است و همانند سراب از چیزی حکایت دارد که حقیقت نداشته، این گرایش اجمالی به کتابخوانی هم هرگز به گرایش تفصیلی و سپس بینش نمی‌رسد و ثمره این سبک مانور رسانه‌ای صرفا ازدیاد تظاهر است و پوچی اندر پوچی. به تعبیر صریح‌تر ممکن است یک حرکت هزینه‌ساز رسانه‌ای برای ترویج فرهنگ کتابخوانی صورت بگیرد اما نتیجه آن در سطح عمومی صرفا تقلید از تولیدات رسانه‌ای در راستای نمایش کتابخوانی باشد نه میل واقعی به خواندن کتاب. طبعا چنین فرایندی نه‌تنها به رشد فکری منتهی نشده که رکود فکری را به‌دنبال می‌آورد و فرهنگسازی در راستای ترویج کتابخوانی را هم به محاق می‌راند. لذا باید پرسید دغدغه‌مندان ترویج فرهنگ کتابخوانی، خاصه متولیان امر چه برنامه و سیاستی برای مدیریت این دسته از تولیدات رسانه‌ای دارند؟ آیا می‌توان کاری کرد که «نمایش گرایش به کتابخوانی» منجر به «گرایش به نمایش کتابخوانی» نشود؟

این خبر را به اشتراک بگذارید