• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
شنبه 2 بهمن 1400
کد مطلب : 151537
+
-

ما خشمگین‌ها

میثم قاسمی

سوار اتوبوس که می‌شوم، در هر ایستگاه، میان کسانی که می‌خواهند سوار شوند و آن دسته که قصد پیاده شدن دارند، جدالی زیرپوستی برقرار است. گاهی غرولندی از جایی شنیده می‌شود؛ گاهی صداها بالاتر می‌رود و آدم‌ها در همان فرصت کم باز و بسته شدن درها، بر سر هم فریاد می‌کشند، حق‌شان در پیاده یا سوارشدن را طلب می‌کنند و به خیال خودشان در برابر بی‌ملاحظگی و زورگویی طرف مقابل می‌ایستند. احتمالا در ساعت‌های شلوغی، وضعیت مترو هم همین باشد؛ اما من مسافر هرروزه مترو نیستم.
در خیابان هم همین است. ماشین‌ها و موتورها برای هم بوق می‌زنند، با صدای بلند به هم بدوبیراه می‌گویند و هرکسی می‌خواهد از میان آشفته‌بازار ترافیک، زودتر راه خود را باز کند و به مقصد برسد. اگر با فاصله‌ای نه چندان زیاد به این مشاجرات هرروزه نگاهی کنی از خودت می‌پرسی واقعا حق با کدام طرف است؟ آن موتوری که از پیاده‌رو ناگهان به خیابان می‌آید یا آن ماشینی که چراغ زرد را با سرعت زیاد رد می‌کند؟ احتمالا هیچ‌کدام حق ندارند. این همه عجله هم برای ۳۰ثانیه چراغ قرمز است که در اکثر مواقع هیچ تأثیری در زندگی ما ندارد. اما داستان درباره عجله کردن نیست. مسئله بر سر انبوه خشمی است که هر انسان در طول روز با خود جابه‌جا می‌کند. خود من که این چند خط را می‌نویسم هم در طول روز بارها و بارها از رفتار آدم‌های دیگر در خیابان آنچنان خشمگین می‌شوم که فریادم به آسمان می‌رود.
چرا ما این همه خشمگین، بی‌حوصله و بی‌صبر هستیم؟ شاید هم فعل درستش «شده‌ایم» باشد. چند وقت پیش یکی از استادان دانشگاه که در زمینه آینده‌پژوهی فعالیت می‌کند، نسبت به این همه خشم ابراز نگرانی کرده و گفته بود آینده ایران را تهدید می‌کند. احتمالا چنین تهدیدی، واقعی است، اما پرداختن به خشم آدم‌ها و توصیه مداوم به آرامش، بدون آنکه علل مشکل را بررسی کنیم، راه به جایی نمی‌برد. اینکه بگوییم پنجره را باز کنید، نفس عمیق بکشید، به زیبایی‌های زندگی فکر کنید و... برای آدم‌های عصبانی، دست‌کمی از بدوبیراه ندارد. واقعیت این است که چنین کارهایی فقط تا حد مشخصی می‌توانند فایده داشته باشند و وضعیت فعلی آدم‌هایی که من در شهر می‌بینم از این توصیه‌ها گذشته است. احساس نابرابری، احساس مورد ظلم قرار گرفتن، مشکلات اقتصادی، نداشتن آنچه می‌خواهیم و داشتن آنچه نمی‌خواهیم از علل خشم شهروندان هستند و تا زمانی که وجود دارند، توصیه به آرامش، چندان کارساز نیست و صدایی است که از جای گرم بلند می‌شود. ما خشمگین هستیم چون وضعیت‌مان را دوست نداریم و این خشم، خطرناک است. پس به آرامی و گام‌به‌گام شروع می‌کنیم به مرتفع کردن مشکلاتی که ما را خشمگین می‌کنند، من و شما و مدیر و وزیر و وکیل هم ندارد. همه ما اعضای یک جامعه‌ هستیم که نباید خشمگین باشد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید