• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
دو شنبه 20 دی 1400
کد مطلب : 150482
+
-

تو که با حرف درست دعوا ندارى، جواب نده!

صابر محمدی

نوروز1373 که نسخه تصحیح هوشنگ ابتهاج از دیوان حافظ با عنوان «حافظ به سعی سایه» منتشر شد، اینجا و آنجا بحث سر این بود که حافظ‌پژوهان و نسخه‌شناسان چه واکنشی به آن خواهند داشت. به هر حال، پیش از ابتهاج، ادبا و فضلایی چون محمد قزوینی و قاسم غنی و پرویز ناتل‌خانلری، نسخه‌ای به‌دست داده بودند و کار سایه می‌توانست ادعامند و مناقشه‌برانگیز باشد. واکنش‌ها از زمان توزیع گسترده کتاب در نمایشگاه کتاب همان سال آغاز شد اما نخستین نقد مبسوط را یکی از مهم‌ترین فرهنگ‌پژوهان زمانه در آذرماه نوشت تا 3‌ماه بعد در مجله «کلک» منتشر شود، اتفاقا همه منتظر نظر محمدجعفر محجوب درباره کتاب بودند؛ پیرمرد هفتادساله‌ای که در لس‌آنجلس کالیفرنیا زندگی می‌کرد. نقد محجوب، 59صفحه مجله را دربرگرفته بود. او به بهانه انتشار کتاب سایه، بهانه‌ای یافته بود تا سه‌چاپ معتبر دیوان حافظ در نیم‌قرن اخیر را بررسی و مقایسه کند: نسخه غنی و قزوینی، نسخه خانلری و حالا نسخه سایه. محجوب نوشته بود که دوستانش اصرار کرده‌اند چنین مقاله‌ای بنویسد و او هم سه، چهار‌ماه وقت گذاشته و کلمه به کلمه هر سه نسخه را خوانده است. او ماجرای نقد خود را از سال 1320، سالی که نسخه غنی و قزوینی منتشر شد آغاز کرده و نوشته بود که تصحیح انتقادی دیوان حافظ از آن تاریخ سامان رسمی گرفته است. در نهایت، محجوب ضمن تأکید بر دوستی نیم‌قرنه‌اش با ابتهاج و رعایت احترام و تأیید کلی کار سایه، ایرادهایی را به‌ کار سایه وارد دانسته و در بیش از 130مورد، نسخه خانلری را دقیق‌تر توصیف کرده بود. او در مواردی نیز نسخه سایه را بهینه‌تر یافته بود هر چند در برخی از این موارد نیز نوشته بود که با این حال، در این موارد نیز حافظِ خانلری را بهتر می‌پسندد!  بعدها که کتاب گفت‌وگوی میلاد عظیمی و عاطفه طیه با ابتهاج با نام «پیر پرنیان‌اندیش» منتشر شد، جایی، عظیمی از سایه درباره همین نقد درازدامن محجوب بر «حافظ به ‌سعی سایه» می‌پرسد که او پاسخ می‌دهد:«راستشو بخواید، همون موقع که نقد محجوب چاپ شد، دکتر شفیعی به من گفت: سایه! انگار محجوب حرف‌هایی که زده درسته، تو که با حرف درست دعوا نداری، جواب نده؛ محجوب مریضه، سرطان داره، ولش کن. روزهای آخرشه. این حرف شفیعی با فطرت تنبلانه من کاملاً جور درمی‌اومد! گفتم حتماً! تو دلم گفتم: رضا جان! اگه نمی‌گفتی هم من جواب نمی‌دادم؛ ولی تو این ده‌،  پونزده سال اخیر چندین بار قصد کردم که بنویسم. حتی مدخل سخنمو هم یادمه. می‌خواستم بگم که: قدما می‌گن ببین چه می‌گوید، نبین که می‌گوید و این حرف درستیه و اما حرف‌ها گاهی به اعتبار گوینده بااهمیت می‌شن اگرچه پروپایی نداشته باشن. دوست من استاد محجوب با اون حافظه عجیب‌وغریبش نقدی بر حافظ به‌سعی سایه نوشته که اهمیت خاصی داره؛ ولی حافظه عجیب‌وغریب محجوب، خبط‌های بزرگی هم کرده [...] خودتون دیدید که محجوب تو این نقد، خیلی از حافظ خانلری دفاع می‌کنه، بعداً فهمیدم که محجوب همکار خانلری تو این کار بوده و درحقیقت داشته از کار خودش دفاع می‌کرده!» (صفحه 367کتاب «پیر پرنیان‌اندیش»).

این روایت امروز به چه درد ما می‌خورد؟
مقوله تصحیح انتقادی متون کهن، فصلی است که به پایان نمی‌رسد، آن هم در رابطه با حافظ که همچنان نسخه بلافصل و معتبری از منظر نسخه اصل دیوان او یافت نشده است. این جاده‌ای است که ته ندارد و کسی هم نمی‌تواند روندگانش را از طی طریق بازایستاند.

این خبر را به اشتراک بگذارید