
نفت در برابر سازندگی؛ الگوی چین در عراق
انعقاد قراردادهای مهم نفتی میان عراق و چین نشان میدهد که دولت الکاظمی هم مانند دولت پیشین عراق بهدنبال توسعه روابط اقتصادی با پکن است

«نفت در مقابل امنیت» این قاعده ساختار روابط عربستان سعودی و دیگر کشورهای نفتی خلیجفارس با آمریکا طی حدود یک قرن گذشته بوده است. براساس این قاعده، کشورهای خلیجفارس، نفت بهعنوان مهمترین نیاز اقتصاد آمریکا و دیگر قدرتهای غربی را تامین میکردند و در مقابل از حمایتهای امنیتی، تسلیحاتی و درصورت لزوم نظامی آنان برخوردار میشدند، اما در سایه تغییر موازنه قدرت جهانی، بهتدریج الگوهای بدیلی برای این قاعده ظهور کرده است؛ الگوهایی با هزینههای کمتر و منافع بیشتر برای کشورهای نفتخیز و صاحب انرژی. بارزترین الگو را میتوان سیاست چین برای ارتباط با کشورهای نفتخیز و البته در حال توسعه جهان دانست. این قدرت شرقی طی سالهای گذشته تلاش کرده با ارائه خدماتی اساسی برای توسعه زیرساختهای اقتصادی کشورهای در حال توسعه از منابع و امتیازات آنان بهرهمند شود. یکی از تازهترین الگوها مربوط به عراق است؛ کشوری که سال2018 و در دوران نخستوزیری عادل عبدالمهدی موفق شد به توافق مشهور «نفت در برابر سازندگی» با چین دست یابد. اگرچه عبدالمهدی بهای این توافق را با استعفای خود و خروج از صحنه سیاست عراق پرداخت کرد، اما اجرای توافق مذکور همچنان در دستور کار دولت کنونی به ریاست مصطفی الکاظمی قرار دارد.
فرصت تاریخی برای بازسازی عراق
بسیاری سفر سال2018 عبدالمهدی را به پکن نقطه عطفی در روابط 2کشور بهشمار میآورند. در جریان این سفر، توافقی میان دولتهای 2کشور به امضا رسید که براساس آن، چین حاضر شد در ازای تامین نفت مورد نیاز خود، سرمایهگذاریهای گستردهای برای توسعه زیرساختهای عراق انجام دهد. مهمترین این سرمایهگذاریها مربوط به حوزه نفت است؛ برای مثال شرکت ملی نفت چین روز جمعه توافق بیسابقهای را برای تاسیس بزرگترین پالایشگاه نفت عراق در شهر بصره به امضا رساند. ارزش این قرارداد 7میلیارد دلار عنوان شده و در نتیجه آن، ظرفیت پالایشگاهی عراق به 300هزار بشکه در روز افزایش مییابد. همچنین در فاز دوم این پروژه قرار است بزرگترین مجتمع پتروشیمی عراق در شهر بصره با ظرفیت سالانه 3تن افتتاح شود.
دولت عراق تلاش میکند با تکیه به این سرمایهگذاریها ضمن تامین نیازهای داخلی خود، طی سالیان آینده به یکی از صادرکنندگان فرآوردههای نفتی در غرب آسیا تبدیل شود. علاوه بر این چین هماکنون دستکم در نیمی از پروژههای نفتی عراق برای حفاری میادین یا توسعه ظرفیت تولید حضور دارد و به رقیبی سرسخت برای شرکتهای نفتی آمریکا و انگلیس تبدیل شده است.
البته حوزههای همکاری مشترک میان چین و عراق به انرژی محدود نمیشود. براساس توافق سال2018 چین متعهد شده پروژههای زیرساختی دیگری مانند ساخت مدارس، بیمارستانهای مدرن، توسعه شبکه راه و تقویت زیرساختهای برق عراق را هم انجام دهد. دولت سابق عراق ارزش مجموعه این پروژهها را نزدیک به 500میلیارد دلار عنوان کرده بود؛ رقمی خیرهکننده که درحقیقت، ما به ازای صادرات روزانه 100هزار بشکه نفت عراق به چین است. اهمیت این توافق برای بغداد زمانی بیشتر روشن میشود که بدانیم دولتهای متوالی عراق طی 2دهه گذشته بهدلیل ناکارآمدی، فساد اقتصادی گسترده و عدمدسترسی به فناورهای مدرن قادر به توسعه زیرساختهای تخریب شده این کشور براساس جنگ، اشغال و تروریسم نبودهاند. بر این اساس، اجرای پروژههای بزرگ توسط پیمانکاران چینی بدون دخالت جریانات واسطهگری که عمدتا ناکارآمد یا فاسد هستند فرصتی تاریخی برای بهبود خدمات زیرساختی در عراق بهحساب میآید.
چرا عراق برای چین مهم است؟
پکن طی سالهای گذشته تمایل خود برای افزودن عراق به ابتکار «کمربند و جاده» یا همان جاده ابریشم جدید را پنهان نکرده است. موقعیت جغرافیایی ویژه عراق این کشور را به پلی استراتژیک برای اتصال خلیجفارس به ترکیه تبدیل میکند و بر این اساس، هیچ کریدور صادراتی که از طریق غرب آسیا بهسوی اروپا طراحی شود نمیتواند به سادگی از این کشور چشم بپوشد. شبکه الجزیره در اینباره گزارش میدهد: اگر از زیرساختهای مدرن چشم بپوشیم، بصره ظرفیتهای اقتصادی و بازرگانی بیشتری نسبت به دوبی دارد، اما تحولات 2دهه گذشته، از تحریم ویرانگر عراق در دوران صدام گرفته تا جنگ و اشغال این کشور باعث شده تمامی ظرفیتهای اقتصادی عراق در عرصه بینالمللی مغفول واقع شده و در نتیجه عقب افتاده باقی بماند. حالا با بازگشت ثبات به عراق و خروج تدریجی آمریکا از این کشور، بار دیگر بارقههای امید به این سرزمین استراتژیک بازگشته است. مهمترین نشانه این امر را نیز میتوان در پروژه بزرگ بندر فاو مشاهده کرد؛ بندری که دولت عراق تنها برای فاز اول توسعه آن قراردادی به ارزش بیش از 2میلیارد و600میلیون دلار تنظیم کرده است. بهگفته مصطفی الکاظمی، فاو بهعنوان تنها بندر عراقی مشرف به آبهای خلیجفارس، دروازه بازگشت عراق به معادلات اقتصاد جهانی خواهد بود.
الگوی الجزایر
جزئیات توافق عراق و چین که البته بخش مهمی از آن هنوز روی کاغذ باقی مانده و اجرایی نشده، یادآور الگوی توافق اقتصادی چین با الجزایر است؛ الگویی که نهضتی بزرگ در تاریخ توسعه الجزایر را بهدنبال داشت. طی 2دهه گذشته، چین بهتدریج نفوذ خود در اقتصاد الجزایر را توسعه داده تا جایی که هماکنون سهم بیشتری از اقتصاد این کشور نسبت به آمریکا یا فرانسه در اختیار دارد؛ ازجمله نتایج این رویکرد، سرمایهگذاریهای گسترده چین برای توسعه میادین نفتی الجزایر، تکمیل خط آهن، ساخت بزرگترین بندر این کشور و پروژههای دیگری مانند ساخت استادیومهای جدید، توسعه شبکه حملونقل یا خدمات ارتباطات مدرن بوده است. البته دامنه تعامل 2کشور به حوزه اقتصاد محدود نمانده و همکاریهای نظامی و فروش تسلیحات ویژه به الجزایر را هم شامل میشود. در ازای تمام آنچه گفته شد، چین به سهمی مشخص و چشمگیر از صادرات نفت و گاز الجزایر دست یافته و همچنین از ظرفیتهای جغرافیایی ویژه این کشور(طولانیترین ساحل در غرب مدیترانه) برای طرح «کمربند و جاده» خود نیز استفاده خواهد کرد.
نگرانیهای آمریکا از نفوذ چین در عراق
نگرانی آمریکا از رشد نفوذ چین در غرب آسیا به واقعیتی آشکار طی سالهای اخیر تبدیل شده است. این نگرانیها تنها محدود به کشورهایی مانند عراق نیست و حتی مهمترین متحدان آمریکا مانند امارات یا رژیم صهیونیستی را هم در بر میگیرد. پاسخ واشنگتن به این پدیده تاکنون امنیتی و سیاسی بوده است؛ از تهدید دولت نتانیاهو گرفته تا لغو قرارداد فروش جنگندههای اف-35 به امارات و البته زمینهچینی برای سقوط دولت عادل عبدالمهدی در بغداد. آمریکا با روی کار آمدن دولت الکاظمی امید داشت روند فزاینده نفوذ چین در عراق متوقف شود. در این زمینه نخستوزیر عراق پس از سفر به واشنگتن و ملاقات با بایدن اعلام کرد شرکتهای نفتی آمریکایی که خواهان خروج از عراق هستند تنها با شرکتهای آمریکایی و نه هیچ کشور دیگری جایگزین خواهند شد. همچنین سپردن پروژه ساخت بندر فاو به یک شرکت کرهای، با وجود پیشنهادهای مناسب از سوی رقیب چینی از دیگر نشانههای امیدوارکننده برای آمریکا پس از روی کار آمدن دولت الکاظمی بود. با این حال تحولات ماههای اخیر، ازجمله انعقاد چندین قرارداد مهم نفتی میان بغداد و پکن نشان داده حتی دولت جدید عراق هم قادر نیست به سادگی از فرصتهای اقتصادی بزرگی که میتواند از طریق همکاری با چین به آنها دست یابد چشم بپوشد. آن هم درحالیکه حضور و نفوذ آمریکا چیزی جز بیثباتی و بحرانهای امنیتی برای این کشور به ارمغان نیاورده است.