جایی برای خوابیدن
میثم قاسمی
یافتن جایی برای خوابیدن یا بهتر بگویم، آرام گرفتن پس از یک روز سخت، احتمالا از نخستین دغدغههای بشر بوده و شاید همیشه هم ادامه داشته باشد. در حقیقت این یکی از نیازهای اولیه انسان است که به واسطه همین اولیه بودن، هیچوقت از روی میز کنار نمیرود. اتفاقا هرچه جلوتر میرویم و زندگی بشر دارای ابعاد گستردهتری میشود، یافتن جای خواب هم پیچیدهتر میشود. اگر در روزگاری انسان در بالای درختی یا دل غاری آرام میگرفت، امروز به سرپناه دائمی و امن فکر میکند که اسباب آسایشش را فراهم کند. یعنی دیگر تنها موضوع جایی برای خوابیدن مطرح نیست و انتظار انسان از جایی که لفظ «خانه» را برای آن بهکار میبرد، چیزی بیشتر است.
به همین نسبت که پیچیدگی زندگی انسان امروز، مسئله سرپناه را پیچیده کرده، زندگی در شهرهای بزرگ هم در مقایسه با شهرهای کوچک این موضوع را پررنگتر میکند و از همینجاست که هر از گاهی گزارشهایی درباره خوابیدن برخی شهروندان در محلهای مختلف، موضوع داغ رسانهها میشود. شاید در یک نگاه ساده، انتخاب همه این محلهای از نظر ما نامناسب برای خواب، ناشی از فقر باشد؛ اما آیا واقعا اینطور است؟ یعنی بهتر نیست فکر کنیم چرا کسانی برای خوابیدن به گور پناه میبرند و دیگرانی در خودروی شخصی خود، شب را به صبح میرسانند یا اتوبوسهای شهری را سرپناه شبانه خود قرار میدهند و...؟ این سادهسازی مسئله نیست که همه را فقیر بدانیم؟ البته در تمام این موارد میتوان ردپایی از نداری دید؛ اما موضوع احتمالا ابعاد دیگری هم دارد.
حدود 2سال پیش یکی از همکارانم گزارشی نوشت درباره بعضی از رانندگان تاکسیهای اینترنتی که از شهرهای دور و نزدیک خود را به تهران میرسانند و روزها کار میکنند و شبها در خودروی خود میخوابند. احتمالا در اینجا میتوان ردپای بیکاری و اقتصاد کوچک و توسعهنیافته شهرهای دیگر را پررنگتر از فقر دید. یا در همین جریان اخیر که بر سر خوابیدن در اتوبوسهاس شهری به راه افتاده، باید دید چه دسته از افراد و چرا به اتوبوس پناه میبرند. لازم میدانم توضیح بدهم و تأکید کنم که هدفم از این نوشته اصلا نادیده گرفتن یا انکار فقر رو به گسترش شهروندان نیست. اتفاقا هدفم این است که از سادهسازی موضوع و نادیده گرفتن ابعاد مختلف فقر جلوگیری کنم و در یادداشتهای بعدی به ابعاد دیگر مسئله یافتن جایی برای آسایش و خواب، بپردازم.