نفرآبادی که دیگر نیست
طرح توسعه حرم حضرت عبدالعظیمع و تخریب یکی از محلههای قدیمی پایتخت
مهدیه تقویراد
در ضلع جنوب شرقی حرم حضرت عبدالعظیم(ع)، محلهای که تا چند سال پیش روح زندگی در آن جریان داشت، حالا به زخمی بر پیشانی شهرری تبدیل شده است. نفرآباد ـ قدیمیترین محلهای که بنیان شهرری بر اساس آن گذاشته شده ـ حالا محلهای نیمهمخروبه است و دیگر اثری از سرزندگی و شادابی گذشته در آن نیست؛ چراکه بیشتر خانههای حیاطدار قدیمی با درختهای توت، باغچهها، حوضهای چندضلعی و پنجدریهایشان، بعد از اینکه طرح توسعه حرم حضرت عبدالعظیم(ع) اجرایی شد، وضع نابسامانی دارند.
ری قدمتی 7هزارساله دارد و در کتاب نزههالقلوب آمده که ری را «شیث بنیآدم» بنا کرده است. حالا این شهر قدیمی دچار تغییرات زیادی شده و جز چند نقطه که به ثبت میرات فرهنگی رسیده، مابقی شهرری دستخوش تغییرات زیادی شده است.
در گذشتههایی نهچندان دور، در نفرآباد همه اهالی محله با همدیگر آشنا بودند و همه در شادی و عزای هم شریک میشدند. حالا بعد از اجراییشدن نصفهونیمه طرح توسعه حرم، از رسم و مرام «ارباب سیفالله» تنها تابلویی بر یک کوچه مانده؛ خانه بزرگ ارباب در طرح توسعه تخریب شده و تنها یک مغازه از ملک بزرگ وی که روزگاری به داشتن املاک زیاد در نفرآباد و البته دستودلبازی برای نیازمندان معروف بود، باقی مانده است؛ مغازهای که نوه و گاهی وقتها حاجابوالفضل ـ پسر ارباب ـ آن را اداره میکنند. همین ماندن فرزند و نوه ارباب سیفالله در محله باعث شده که نام ارباب همچنان در نفرآباد زنده بماند.
نفرآباد در گذشتههای دور یک بازارچه هم داشته اما حالا سالهاست که دیگر اثری از بازارچه کوچک «خانبابا» که به سقف گنبدی و مراسمهای تعزیهاش معروف بود، نیست و احتمالا تا اتمام طرح توسعه حرم حضرت عبدالعظیم (ع) تمام محله تخریب میشود و به تاریخ میپیوندد.
قدیمیهای نفرآباد که الان تعدادشان به تعداد انگشتان دودست نیز نمیرسد، میگویند در کوچهای که نامش «حضرتی» بوده و الان دیگر اثری از آن نیست باغی باصفا وجود داشته که از موقوفات حضرت عبدالعظیم (ع) بوده است.
حالا اما نهتنها دیگر از آن کوچه خبری نیست بلکه نفرآباد بیشتر به محلهای مخروبه شباهت دارد تا قدیمیترین محله شهرری؛ محلهای تاریخی که اگر در یکی از کشورهای توسعهیافته بود الان به عنوان مکانی توریستی از آن استفاده و منبع درآمدی برای شهرری میشد.
معتادان، جایگزین اهالی شدهاند
همکارینکردن برخی اهالی نفرآباد برای فروش ملکهایشان به آستان حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و در برخی موارد نرخ پایینی که برای خرید خانهها پیشنهاد شده، دلیلیاست که باعث شده طرح توسعه در سالهای اخیر به صورت نامنظم پیش برود.
البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که این طرح طی حدود 5سال گذشته تقریبا مسکوت مانده است. از خانههای تخریبشده در طرح توسعه، حالا بیشتر دیوارهای دودزدهای باقی مانده که سیاهی، سفیدی گچبریهای مقرنس آنها را پوشانده است.
گچبریهای روی دیوارها که سالها زینتبخش اتاقهای اهالی نفرآباد بودهاند حالا شاهد معتادان و کارتنخوابهایی هستند که غروب به بعد، سروکلهشان در محله پیدا میشود و در گوشهوکنار مخروبهها شب را به صبح میرسانند.
درخت 100ساله محله نفرآباد اما هنوز در هجوم تخریبها پایدار مانده است. اهالی برای حفاظت از آن، پایین پایش حوضی آبیرنگ با آبنمایی زیبا ساختهاند و غروب به غروب فارغ از هیاهوی شهر در حیاط خانهای که دیگر نیست روی مبلهای نیمبند دور هم جمع میشوند و از خاطرات قدیم صحبت میکنند.
در چند متری درخت قدیمی روی پله یک خانه کلنگی، چند خانم دور هم جمع شدهاند. جلوی یکی از آنها نایلونی پر از سیبزمینی و جلوی دیگری چندکیلو هویج در نایلون پلاستیکی خودنمایی میکند. وقتی متوجه میشوند خبرنگارم سر درددلشان باز میشود؛ از نبود امنیت میگویند و وجود حیوانات موذی که در خانههای بدون ساکن، جا خوش کردهاند و هرازگاهی برای پیداکردن غذا وارد زندگیشان میشوند. فاطمهخانم میگوید: «قبل از شما هم چند بار آمدند از مشکلات ما گزارش تهیه کردند اما آب از آب تکان نخورد.
شما هم خیلی اینجا معطل نشوید؛ این محله روزهای آخر عمرش را میگذراند». ربابهخانم همانطور که چادرش را روی سرش جابهجا میکند وسط حرف فاطمهخانم میپرد و میگوید: «تکلیفمان در نفرآباد مشخص نیست؛ نه میتوانیم خانهمان را بسازیم نه کسی هست که خانهمان را بخرد! پولی که میخواهند بدهند، آنقدر نیست که بتوانیم جای دیگری خانه بخریم؛ الان مجبوریم در همین محله بمانیم تا خدا چه بخواهد».
فاطمهخانم به دیوارهای کاهگلی خانه اشاره میکند و میگوید: «چند سالی هست که همسایهمان خانهاش را فروخته و زمین آن خانه که تخریب شده خالی مانده؛ حالا خانه ما بیحفاظ است. دیوارهای کاهگلی جان ندارند؛ جانپناه هم نیستند. جرأت نداریم برای چند ساعت خانه را خالی بگذاریم که اگر برویم موقع برگشتن با خانه خالی روبهرو میشویم؛ دزدها از بالای دیوار میآیند و همین چند قلم وسیله کهنهای را هم که داریم، میبرند».
وسط گفتوگویمان مریمخانم از دو خانه آنطرفتر با جارویی صورتی در دست، به جمعمان میپیوندد و میگوید: «کاش یکی باشد که درد دلمان را بشنود. چند وقت پیش شهردار قرار بود برای بازدید بیاید. چند ساعت قبل از آمدن شهردار، آمدند و زبالهها را جمع و کوچهها را جارو کردند. شهردار که آمد گفتم آقای شهردار کاش هر روز گذرتان به این محله بیفتد بلکه اینجا را به خاطر آمدن شما تمیز کنند.
کاش زودتر تکلیف ما را در نفرآباد مشخص کنید»! جمع سهنفره خانمهای همسایه حرفهای مریمخانم را تأیید میکنند و میگویند که اینجا قبلا خوب بود. الان جایی برای زندگی نیست. کاش یکیدو نفر از مسئولان، خانهشان اینجا بود تا با مشکلات ما دستوپنجه نرم میکردند.
تکلیف اهالی را مشخص کنید
از بالا که به محله نفرآباد نگاه میکنیمتصویری دندانهمانند مشاهده میشود؛ گویی تعداد زیادی از دندانهای این محله خورده شدهاند. لکههای سیاه ردیف دندانها همان خانههایی هستند که تخریب شدهاند و لکههای سفید، خانههایی که هنوز به دست بولدوزرها سپرده نشدهاند.
اما تلخیهای زندگی ساکنان نفرآباد به دندانهدندانهشدن خانهها و بلاتکلیفیشان ختم نمیشود؛ در گوشهوکنار نفرآباد، خانههایی هست که حالا از آنها فقط چند دیوار باقی مانده و جای تابلوهای روی دیوارها، دوده و سیاهی، داستانهای زیادی را حکایت میکنند؛ داستانهایی از بیرحمی آدمها به خودشان؛ از زندگی آدمها در جایی که امکانات کمی دارد؛ آدمهایی که در عین محرومیت، باید هر روز غروب شاهد هجوم معتادان و کارتنخوابها به مخروبههای محل زندگیشان باشند؛ مشکلی که تا از نزدیک شاهد آن نباشی نمیتوانی درک درستی از آن داشته باشی.
زبالهها در گوشهوکنار خرابهها جا خوش کردهاند و هر چند دقیقه یک بار گربهای با سروصدا از میان آنها بیرون میپرد و حجمی از زباله را به اطراف پرتاب میکند.
آقای حسینی بیشتر از 6دهه است که ساکن محله نفرآباد است. او هم مثل دیگر اهالی، از تجمع زبالهها در محله، شاکیاست و در عین حال میگوید که حدود 3دهه است که طرح توسعه حرم کلید خورده اما تکلیف محله ما روشن نیست. اینجا بهجای تخریب باید بازسازی و هویتش حفظ میشد، قدیمترها یک نفرآباد بود و یک ارباب سیفالله که مثل اربابهای قدیمی رسم اربابی نداشت اما چون ملک و املاک زیادی داشت به ارباب معروف شده بود. دستگیر اهالی نیازمند محله بود و دست مستمندان را میگرفت.
نفرآباد حالا به مشکلاتی که دارد شناخته میشود نه به تدین و رسم مهماننوازی اهالیاش. حسینی، سیاهیهای برجایمانده از آتشی را که معتادان روشن کردهاند نشانمان میدهد و میگوید: «غروب به بعد زنان و دختران جرأت ندارند از خانه بیرون بیایند؛ چون یا خفتگیران یا معتادان، باعث اذیت و آزار آنها میشوند». حسینی ادامه میدهد: «الان را نگاه نکن که چند نفر معتاد لابهلای ماشینها پناه گرفتهاند! شبها اینجا گذر معتادان است؛ تاریکی کوچهها هم باعث شده که خفتگیران، کار خود را راحت انجام دهند».
معتادان را جمع کنید
آقای مسلمی هم که مدتیاست کنارمان ایستاده، میگوید: «وقتی برای جمعکردن معتادان به 110 زنگ میزنیم خیلی امیدوار نیستیم که بهسرعت خود را به محل برسانند؛ انگار آنها هم میدانند که جمعکردن معتادان و کارتنخوابهایی که به نفرآباد پناه آوردهاند، فایدهای ندارد. چند بار که به 110 زنگ زدیم بیشتر از 45دقیقه طول کشید تا یک سرباز با موتور بیاید و جویای مسئله شود». مسلمی ادامه میدهد: «شورایاری تلاشهای زیادی برای روشننگهداشتن معابر کرده اما در بیشتر شبها لامپها خاموش میشوند و کوچهها در ظلمت فرومیروند. در کنار معتادان و خفتگیران، سگهای ولگرد بیمار هم باعث اذیت و آزار اهالی شدهاند؛ سگهایی که تا صبح صدای زوزهشان خواب را به چشم اهالی حرام میکند و در طول روز باعث هراس بچهها و دانشآموزان میشوند».
مسلمی به هممحلهایهایش اشاره میکند و میگوید: «اگر جایی دروغ میگویم بگویید! معتادان بدون هیچ واهمهای در گوشهوکنار خرابهها تزریق میکنند و سرنگهایشان را همانجا، جا میگذارند». او در خلال تأیید همسایهها، خانه روبهروییاش را که خروسی بر لبه پشتبامش آواز سر داده، نشانمان میدهد و میگوید: «اینجا را ببینید! مدتی مرکز ترک اعتیاد شده بود. تمام کوچه مملو از سرنگ و... بود؛ بچهها هم که از مدرسه تعطیل میشدند با سرنگها بازی میکردند. آنقدر اعتراض کردیم تا مرکز را تعطیل کردند».
روزی روزگاری، نفرآباد
کوچهپسکوچههای نفرآباد حالا در خنکای نخستین روزهای اردیبهشت خلوتتر از آن است که بتوان نام یک محله پویا را روی آن گذاشت. از گوشه حیاط خانهای که حالا تخریب شده و تکدرختی از صاحبان آن به یادگار مانده، گنبد فیروزهای امامزادهحمزه و گلدستههای حرم حضرت عبدالعظیم(ع) خودنمایی میکند.
چرخوفلکی قدیمی که به درخت زنجیر شده تا از گزند سارقان در امان بماند حالا شده محلی برای تفریح بچههای اتباع افغان که تعداد زیادی از آنها خانههای محله نفرآباد را برای سکونت برگزیدهاند. بچههایی که سوار چرخوفلک هستند میگویند که صاحب چرخوفلک فوت کرده. حالا چرخوفلک زنجیرشده به شاخههای درخت، مانده تا کِی به دست اوراقچیها از درخت جدا شود. خانه روبهروی این حیاط تخریبشده هم مخروبه است اما دیوارها هنوز سر پا هستند.
صاحبخانه بعد از اینکه نیمی از محله تخریب شده به جای دیگری رفته و خانهاش را خالی از سکنه رها کرده تا کی شهرداری یا آستانه، آن را خریداری کنند اما جلوی پنجرههای چوبی با آجر، دیوارچینی شده تا خانه از گزند سارقان در امان بماند؛ پنجرههایی که روزگاری رو به گنبد حرم امامزاده حمزه و حضرت عبدالعظیم باز میشدند و امروز پذیرای آجرهای نیمبند هستند. مرد دوچرخهسواری که رکابزنان از کوچه میگذرد، میگوید: «از نفرآباد تنها یک اسم مانده؛ بیخود زحمت نکشید؛ نفرآباد تمام شد»!
مکث
آستانه، هزینه را تقبل کند
مدیر اداره املاک شهرداری منطقه20 با اشاره به اینکه طرح توسعه حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) یک کار سهجانبه با حضور شهرداری، آستان حرم عبدالعظیم حسنی و بخشی از اداره کل راه و شهرسازی استان تهران است، به همشهری گفت: الان در قسمت شرقی حرم و در محلههای نفر آباد و هاشم آباد باید تملک صورت بگیرد که این کار درصورت تأمین اعتبار انجام خواهد شد.
علیرضا محمدی خانقاهی گفت: پلاکهایی که باید در طرح تملک خریداری شوند هزینهای بالغ بر 500میلیاردتومان نیاز دارند که درصورت تأمین نقدینگی بلافاصله موضوع تملک آغاز میشود. وی تأکید کرد: اگر آستان حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) منابع مالی این کار را تأمین کند شهرداری نیز بدون فوت وقت کار تملک را آغاز میکند تا تکلیف مردم این محله روشن شود.
خانقاهی گفت: حدود 60درصد خانههای محله نفرآباد و هاشم آباد تملک شده و مابقی این املاک در انتظار تأمین منابع هستند. بهرغم نامهنگاری روزنامه همشهری با روابط عمومی آستان حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) موفق به گرفتن پاسخ از مسئولان آستان درخصوص طرح توسعه حرم نشدیم. روزنامه همشهری آمادگی دارد تا جواب آستان حضرتعبدالعظیم را در این زمینه به چاپ برساند.
مکث
مراقب تکیه نفرآباد باشید
بسیاری از خانهها و بناهای محله نفرآباد از دورههای قاجار و صفوی بر جای ماندهاند اما دستخوش تغییرات شده و بعضا در طرح توسعه حرم از بین رفتهاند. حالا اما از آن همه تاریخ تنها یک تکیه باقی مانده و چند خانه و مغازه قدیمی. پیشینه ساخت تکیه نفرآباد به سال1060 میرسد.
برخلاف دیگر هیئات مذهبی، ریاست هیئت این تکیه را خانم نصیری برعهده دارد. او و برادرش ششمین نسل از خاندانی هستند که تولیت این تکیه را بر عهده داشته و دارد. تکیه نفرآباد یکی از معدود تکیههای کشور محسوب میشود که ساختار قدیمی خود را حفظ کرده است. در ایام عزاداری، عمود و خیمه عزا در تکیه برپا میشود و در مابقی ایام سال، عمود را برمیچینند.
برای برپایی چادر تکیه، جوانان و تعدادی از پیرمردان هیئتی در آخرین جمعهماه ذیحجه در تکیه جمع میشوند و پس از خواندن زیارت عاشورا و قربانیکردن گوسفند، با سلام و صلوات، تیرک و چادر بزرگ و سفیدرنگ تکیه را برپا میکنند.
این چادر سفیدرنگ که نقوشی از شیر بر آن دوخته شده، اثر هنرمندان اصفهانیاست.
همکاری و همدلی اهالی در برپایی تکیه هم در شهرری مثالزدنیاست و هر کس در ساختار هیئت وظیفه مشخصی دارد؛ یک خانواده فقط وظیفه نصب پارچههای سیاه را بر عهده دارند؛ یک خانواده نسلاندرنسل آشپزی هیئت را بر عهده داشتهاند و دارند و یک خانواده هم کار نظافت تکیه را انجام میدهند و این وظیفه، نسل به نسل بدون هیچ مزد و منتی منتقل شده است.
تکیه نفرآباد موقوفه است اما موقوفهبودن آن نیز داستان جالبی دارد. 3دانگ از این تکیه، وقف شده و 3دانگ دیگر به نام خانم نصیری و برادرشان است.
همین نوع وقف باعث شده که تکیه تاکنون سرپا بماند و به دست واقفان اداره شود. حالا اما این تکیه قدیمی شهرری در طرح توسعه حرم افتاده است و شاید در آینده، محلی که قدیمیترین تکیه شهرری در آن قرار دارد، تبدیل به پارکینگ شود. اهالی از این موضوع هم ناراحتند.
آقای محمدی میگوید: «تمام دلخوشی ما بعد از همسایهبودن با حرم حضرت عبدالعظیم (ع)، به داشتن این تکیه است که در ایام عزاداری و شبهای جمعه در آن برنامه داریم. در این تکیه نسلهای زیادی به عزاداری برای امام حسین(ع) پرداختهاند و همین تکیه باعث شده که یاد آنها زنده بماند.
حالا اگر قرار باشد در طرح توسعه حرم این تکیه هم تخریب و به پارکینگ تبدیل شود نیمی از هویت شهرری به فراموشی سپرده میشود».
محمدی میگوید: «کاش فکری برای ثبت تاریخی این تکیه بکنند تا از گزند تخریب در امان بماند و به سرنوشت حسینیه قرائت قرآن که در نزدیکی سقاخانه بازار بود و چند سال قبل تخریب شد، دچار نشود. حالا محل قدیمی تکیه به محوطه حرم اضافه شده و در عوض یک زمین معوض دادهاند تا حسینیه جدید در آن ساخته شود».