• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
چهار شنبه 1 دی 1400
کد مطلب : 148775
+
-

دیدار با بانوان زندانی مشمول «رای باز» در مرکز مهارت‌آموزی کوثر

اینجا زندانیان هر روز به خانه می‌روند

اینجا زندانیان هر روز به خانه می‌روند

رضا نیکنام

دختران فراری را شناسایی و پس از آنکه یک شب در خانه‌اش نگهداریشان می‌کرد، با کمک مددکاران پایگاه خدمات اجتماعی شهرداری منطقه 16 شرایطی را فراهم می‌آورد تا به خانواده‌شان برگردند. راننده‌ها و شوفرهای قدیمی ترمینال به اسمش قسم می‌خورند. «سیروس خان» راننده 50ساله مسیر تهران‌ـ کردستان تعریف می‌کند که «یک روز همه راننده‌ها را صدا زد و خواست تا بانوانی را که از شهرستان فرار می‌کنند به او معرفی کنیم. این کار آنقدر برایش مهم بود که به راننده‌هایی که همکاری می‌کردند، کارت هدیه می‌داد. از آن زمان تا الان راننده‌ها سعی می‌کنند افرادی را که به تهران آمده و جا و مکانی ندارند قبل از اینکه گرفتار آسیبی شوند به او معرفی کنند. مثلاً دختری با دوستش از شهرستان فرارکرده بود به امید اینکه در تهران ازدواج کند و زندگی خوب و راحتی برای خودش بسازد، اما درمانده به ترمینال پناه آورده بود. این دختر به پایگاه تحویل داده شد و نجات پیدا کرد.» «مهوش صابری» جز اینها توانسته برای بانوان زندانی کار بزرگ دیگری هم انجام دهد؛ تلاش برای گرفتن «رای باز» برای محکومان از دادگاه بوده است و اینکه این بانوان دوران محکومیت و حبس را به جای زندان در مرکز مهارت‌آموزی کوثر بگذرانند. او سال‌ها در ترمینال جنوب مسئول پایگاه خدمات اجتماعی شهرداری منطقه 16 بوده و اکنون مؤسسه خیریه «حامیان اندیشه رشاد» را با هدف کمک به زنان زندانی اداره می‌کند.
درتب و تاب این هستیم تا هرچه در صابری را از نزدیک ببینیم. نشانی محل کارش را پیدا کردیم و سراغش رفتیم. تابلو افقی مرکز مهارت‌آموزی کوثرگویای آن است که نشانی را درست آمده‌ایم. زنگ کنار دیوار را فشار می‌دهیم و بعد از چند دقیقه لنگه‌های در آهنی به روی ما بازمی شود. دفترحضور و غیاب روی میز نخستین چیزی است که با آن روبه‌رو می‌شویم. آدم‌هایی که وارد مرکز می‌شوند نام و ساعت ورودشان را روی کاغذ می‌نویسند. دفتری که اطلاعات آن هر روز به رؤیت رئیس زندان زنان شهرری می‌رسد.


برای آزادی همه زندانیان صلوات!
طبع بلندش چنان بود که همیشه به کارهای بزرگ فکر می‌کرد. تا اینکه با تماس تلفنی از زندان بانوان مسیر تازه‌ای پیش رویش قرار گرفت. صابری، سابقه طولانی در حمایت و کارآفرینی بانوان آسیب‌دیده دارد: «یک روز رئیس زندان شهرری تماس گرفت و گفت: سال گذشته درخواست بازدید از زندان زنان را داده بودید، با خواسته شما موافقت شده، تشریف بیاورید». می‌خواستم به این آدم‌ها کمک کنم و برای مراقبت‌های بعد از خروج‌شان از زندان برنامه‌ای بچینم. خیلی زود رفتم و همراه رئیس زندان،‌ بندها را یکی یکی دیدم. زندانیان هر ‌بند مخصوص یک جرم بود. از موادفروشان و سارقان تا قاتلان غیر‌عمد. بیشتر از همه زمانی که وارد‌ بند مادران و فرزندان شدم احساس بدی پیدا کردم. آنجا دختر بچه موطلایی به نام گندم بود که موقع نماز دستانش را به آسمان بلند می‌کرد و با زبان شیرین کودکانه می‌گفت: «برای آزادی زندانی‌های زن و مرد صلوات. همان موقع بود که تصمیم گرفتم به آنها کمک کنم.»

«کبری» 20 سال زندان
خدا همه را نجات دهد
«کبری» مزون‌ خیاطی داشت. 3 تا بچه دارد که یک جفت‌شان دوقلو هستند و در رشته انرژی اتمی و دختر 25 ساله‌اش در دانشگاه تربیت مدرس درس می‌خواند. او 4 سال از عمرش را در زندان گذرانده، برای ادامه دوران محکومیت 20 ساله‌اش به جرم قتل غیر‌عمد باید 16 سال دیگر را هم تحمل کند: «همسرم معتاد بود. من و بچه‌ها را اذیت می‌کرد. با کمربند به جان‌مان می‌افتاد. سیاه و کبودمان می‌کرد. بچه‌ها می‌ترسیدند. جانم به لب رسیده بود. درخواست طلاق داده بودم. شوهرم فهمید و گفت: «‌ اگر بخواهی بروی، روی سر و صورتت اسید می‌پاشم.” ماندم. یک روز با هم درگیر شدیم. حال طبیعی نداشت. برای دفاع از خودم هلش دادم سرش به قرنیز آشپزخانه خورد.» کبری اکنون دوران حبسش را در مرکز مهارت‌آموزی می‌گذراند، می‌گوید: «در زندان خیلی‌ها را می‌شناسم که آرزو دارند جای من باشند. کاش خدا کمک کند و همه آنهایی که ناخواسته مجرم شده‌اند نجات یابند.»
«مهسا» 7 سال زندان
3سال از پسرم دور بودم
«مهسا» در قسمت ساخت وسایل دکوری و تزیینی مرکز مهارت‌آموزی کوثر کار می‌کند: «همسرم خانه را به دوستانش به‌عنوان دفتر مترجمی اجاره داده بود. یک روز آمدند و همه را دستگیر کردند. جرم‌شان فعالیت درسایت شرط‌بندی و قمار بود. سه‌ماهه باردار بودم که برای نجات همسرم دادگاه رفتم و اعلام کردم خانه برای من است. تازه فهمیدم شوهرم یکی از اعضای سایت بوده است. قاضی دستور داد تا من را هم به جرم همدستی با آنها بازداشت کنند.»
مهسا ادامه می‌دهد: «حدود 80روز بازداشتگاه بودم. بالاخره حکمم آمد. 7 سال زندان. ماه‌ها به سختی گذشت. مرا برای زایمان با دستبند و پابند به بیمارستان اکبرآبادی بردند. 2 پاسیار خانم و 2 سرباز مراقبم بودند. آنجا متوجه نگاه بد مردم می‌شدم. بچه را با سزارین به دنیا آوردم؛ چون بیمارستان برای بستری کردن زندانی مسئولیت قبول نمی‌کرد با همان حال به زندان برگشتم.»
وقتی «آراد» یک ساله شد «مهسا» نگهداری بچه را به پدر و مادرش سپرد تا از فضای زندان دور بماند. اکنون این کودک 3 سال دارد و مادرش با قانون رأی باز در مرکز مهارت‌آموزی کوثر کار می‌کند و می‌تواند عصرها به خانه برود و کنار فرزندش باشد.

آبرویم را گرو گذاشتم
در این بازدید وقتی صابری از رئیس زندان می‌پرسد که آیا راه‌حلی برای مشکلات مادران و فرزندان وجود دارد، او در جواب می‌گوید: «در اصفهان یک کارآفرین توانسته برای تعدادی از زندانی‌ها رأی باز بگیرد و آنها را درکارگاهش مشغول کند تا به جای زندان درکارگاه مورد تأیید قوه قضاییه مدت حبس را بگذرانند. ما هم با هدفی شما را به اینجا دعوت کردیم تا نخستین مرکز نگهداری بانوان زندانی دارای رأی باز را در تهران راه‌اندازی کنید.» این کار مسئولیت سنگینی بردوش صابری می‌گذاشت، چراکه برای آزادی بانوان زندانی دارای رأی باز و نگهداری آنها به جز سند مالکیت و فیش حقوقی خانواده‌ها و بستگان، آبرو، اعتبار و سابقه‌کاری و حتی مرکز مهارت‌آموزی کوثر را باید گرو می‌گذاشت. صابری این کار را کرد و اکنون از نتیجه آن راضی است: «سابقه و آبرویم را گرو گذاشتم؛ اما نتیجه‌اش خوب بود.»
«راحله» 18 سال زندان
چاه مکن بهر کسی
«راحله» دخترجوانی است که در کارگاه مهارت‌آموزی کوثر خیاطی یاد گرفته است. دادگاه به اتهام نگهداری از 22 گرم شیشه او را به 18 سال زندان محکوم کرده و اکنون با وساطت خانم صابری و گرفتن رأی باز توانسته بیرون بیاید و طور دیگری دوران حبس را بگذراند. او اتهامش را قبول ندارد: «دوستم با نامزدش اختلاف داشت و می‌خواست از شرش راحت شود. مقداری شیشه خرید تا او را به‌عنوان فروشنده مواد‌گیر بیندازد. محل قرار خانه ما بود. وقتی آمدند همه چیز عادی بود تا اینکه مأموران 110 آمدند و ضمن بازرسی مرد جوان را با بسته موادمخدر بازداشت کردند. عذاب وجدان داشتم. می‌دانستم که آن جوان بی‌گناه است. به دادگاه رفتم و حقیقت را گفتم. دوستم که از این کار ناراحت شده بود به قاضی گفت که من هم شریکش بودم. این حرف کافی بود تا دستور بازداشتم صادر شود و مثل آب خوردن به زندان بیفتم. او 2سال و نیم از محکومیتش را گذرانده و حالا مثل آدم‌های عادی کار می‌کند و عصرهنگام به خانه و پیش دختر 5 ساله‌اش می‌رود.

شادی و تفریح حق کودک است
صابری همه شرایط قوه قضاییه را قبول می‌کند و از همان موقع انتخاب زندانی برای انتقال به مرکز مهارت‌آموزی کوثر کلید می‌خورد: «اینکه این خانم‌ها می‌توانستند از صبح بیایند سرکار تا 5 بعد از ظهر و بعد مثل یک فرد عادی بروند کنار فرزندشان حس خیلی خوبی به انسان می‌دهد. در زندان صحنه‌های ناراحت‌کننده‌ای دیدم. چند زندانی بچه کوچک داشتند. بچه‌هایی که خودشان را به در و دیوار می‌زدند تا کسی آنها را بیرون ببرد. آرزو می‌کردم کاش این کودکان هم می‌توانستند همراه مادران‌شان در خیابان و بوستان قدم بزنند.»
یکی دو ماه طول می‌کشد تا صابری اعضا و هیأت‌مدیره مؤسسه را مجاب می‌کند و نخستین تفاهمنامه بین «مؤسسه خیریه اندیشه رشاد»، قوه قضاییه و انجمن حمایت از زندانیان بسته می‌شود. زندانیان انتخاب می‌شوند: «این گروه، 25 نفرشامل مادران و دختران جوان بودند. آنها جرائم مختلفی داشتند و حکم زندان‌شان بین 4 تا 20 سال بود. حالا 76 نفر شده‌اند. با هم ناهار و صبحانه می‌خورند و حتی صندوق پس‌انداز بین خودشان راه انداخته‌اند. هر روز که می‌گذرد تعدادشان بیشتر می‌شود و تنها شرط ماندن‌شان حسن اخلاق و همکاری است. طبق قانون هرکسی در دوران محکومیت فقط یکبار می‌تواند از قانون رأی باز استفاده کند.»



«خدیجه» 20 سال زندان
زندگی با 3 بچه بی‌شناسنامه
با اینکه سن و سال زیادی ندارد، با چهره آفتاب سوخته و دندان‌های یکی در میانش مسن‌تر به نظر می‌رسد. «خدیجه» جرمش حمل موادمخدر است و باید 20 سال حبس بکشد. وقتی حرف می‌زند بعضی از کلماتش را متوجه نمی‌شویم. صابری به کمک‌مان می‌آید. می‌گوید: «3 بچه دارد. الیسا، محمدجواد و ملیکا که به‌ترتیب12، 10 و 5 ساله‌اند. هیچ‌کدام شناسنامه ندارند و بی‌هویت در شهر زندگی می‌کنند. هیچ‌وقت مدرسه نرفته‌اند و بی‌سوادند.» خدیجه ادامه می‌دهد: «بهزیستی می‌خواست بچه‌ها را از من جدا کند. می‌گفتند تو صلاحیت نگهداری نداری. تا اینکه خانم صابری برای من ضمانت گذاشت تا در یک خانه اجاره‌ای بچه‌ها را کنار خودم نگه دارم.» صابری درباره این زندانی می‌گوید: «متأسفانه همسر این خانم سال‌ها قبل به دلیل حمل موادمخدر و جرائم دیگر اعدام شده است. برای گرفتن شناسنامه و صدور اوراق هویتی برای این بچه‌ها از مسئولان استانداری کمک گرفتیم. آنها اعلام کردند که در چنین شرایطی می‌توان به اسم پدربزرگ برایشان شناسنامه گرفت. الان خدیجه درکارگاه کار می‌کند و اجازه دارد تا بیشتر وقتش را در خانه با فرزندانش بگذراند.»

برای نخستین بار در کشور تفاهم‌نامه‌ای بین مؤسسه خیریه «حامیان اندیشه رشاد»، قوه قضاییه و بنیاد حمایت از زندانیان امضا شده که طی آن 100 نفر از بانوان زندانی با محکومیت‌های مختلف بتوانند با استفاده از رأی باز دوران حبس را بیرون از زندان و در یک مرکز مهارت‌آموزی بگذرانند و بعد از ساعت‌کاری به خانه و پیش فرزندان خود برگردند

«کبری» 25 سال زندان
با لباس عروس راهی زندان شدم
«هما» که از 17 سالگی زندان بوده الان 25 ساله است. وقتی که ازدواج کرده در ماشین عروس چند‌کیلو موادمخدر جاساز شده بود که می‌گوید هیچ اطلاعی از آن نداشته است. مأموران نیروی انتظامی خیلی زود مواد را پیدا می‌کنند. انگار خبر داده بودندکه کجا باید دنبال مواد بگردند. او و همسرش بازداشت و روانه زندان می‌شوند. هما با همان لباس عروس راهی زندان شهرری شد تا ماه عسلش را پشت میله‌های زندان سپری کند. او حس متفاوتی از آزادی دارد: «پس از 8 سال برای نخستین بار در شهر قدم زدم. دیدم تهران خیلی عوض شده. انگار من با این دنیا غریبه بودم. نگاه مردم طوری بود که حس می‌کردم می‌دانند من یک زندانی‌ام.» او درسال‌های حبس، سختی زیادی کشیده و آرزو دارد که روزی این کابوس تمام شود. صابری می‌گوید: «آزاد کردن این دختر و گرفتن رأی باز برای او کار سختی بود. با لطف پروردگار و عنایت مسئولان قوه قضاییه با آوردن او با استفاده از پابند موافقت شد و الان همراه دیگر بانوان مشغول کار است.»










 

این خبر را به اشتراک بگذارید