فوقالعاده| نوستالژی، عشق، سینما
از روزگاری که خوانندههای سپید و سیاه، مجله را از چپ به راست ورق میزدند و ابتدا مطلب پرویز دوایی را میخواندند، سالهای زیادی میگذرد؛ حدود نیم قرن و هنوز دوایی بر بلندای قله نقدنویسی ایستاده است.
هنوز هم او مهمترین و جریانسازترین منتقد تاریخ سینمای ایران است؛ منتقدی که عشق به سینما را نهادینه کرد، در شکلگیری موج نوی سینمای ایران نقش مؤثر و غیرقابل انکاری داشت و از اوایل دهه 50 که از ایران رفت و نقدنویسی را کنار گذاشت هنوز کسی نتوانسته جایش را بگیرد. پس از انقلاب دوایی خاطرات نوستالژیکش را تبدیل به قصههایی جذاب و خواندنی کرد.
با کتابهایی چون «باغ»، «بازگشت یک سوار»، «سبزپری»، «امشب در سینما ستاره»، «ایستگاه آبشار»، «بهخاطر باران» و «روزی تو خواهی آمد» از مهمترین چهرههای ادبیات معاصر است. دوایی در خلوت خودخواستهاش در پراگ، همچنان از سینما، تهران قدیم و عشق مینویسد.
«هنوز عزادار تو هستم. هنوز که هنوزست. هنوز که خیلی زودست. نمیدانم هنوز تا کی است، تا آخر کدام راه، تا برگریزان کدام درخت، پایان کدام فصل، که جلوی سنگ قبرت بایستم آنقدر که باد برگها را روی سنگ آشفته کند. (سبزپری)»
پرویز دوایی (متولد 27 دی 1314)نویسنده و منتقد سینما