گفتوگو با شهرام میراب اقدم، کارگردان مستند«خوره»
ماجرای خوردهشدن تدریجی اعضای بدن
شهرام میراب اقدم، مستندسازی باتجربه است که تجربه ساخت آثاری چون «گرمابان»، «مادر جبههها»، «ده کیلومتر دورتر»، «روزی روزگاری سینما»، «خیابان شاعر»، «دماغ ایرانی»، «آرامستان» و... را در کارنامه کاری خود دارد.
این مستندساز که آثارش در دورههای مختلف جشنواره «سینما حقیقت» حضور داشته است امسال با مستند «خوره» در پانزدهمین دوره از جشنواره سینما حقیقت حضور دارد و با دیگر آثار رقابت میکند.
مستند خوره تازهترین اثر شماست که به موضوع بیماری «جذام» میپردازد. در این اثر از چه زاویهای به این بیماری نگاه شده است؟
این مستند درباره نخستین آسایشگاه مخصوص مجذومان، بهنام آسایشگاه «محرابخان» در شهر مشهد است. البته این آسایشگاه امروز تبدیل به یک بیمارستان بزرگ شده و تنها بخشی از آن به بیماران جذامی اختصاص دارد. خوره به روند تغییر و تحول این آسایشگاه میپردازد و حال و روز مجذومان یا همان جذامیان را در این آسایشگاه، در گذر این سالها نشان میدهد. این فیلم در یک بخش بهخود تاریخچه احداث و شکلگیری این آسایشگاه میپردازد و در یک بخش دیگر زندگی امروز بیماران ساکن در آسایشگاه مدنظر قرار میگیرد و مشکلات اجتماعی آنها و برخورد اطرافیانشان را توضیح میدهد.
نام یک اثر، در واقع تیتری کوتاه است که به مخاطب، از آن چیزی خبر میدهد که در فیلم قرار است با آن مواجه شود. شما به چه علت این نام را برای اثر خود انتخاب کردید؟
من نام خوره را از این جهت برای این مستند برگزیدم که بیماری جذام بهدلیل زخمهایی که ایجاد میکند و کمکم تمام اجزای بدن را میخورد، همانند خوره است و حتی در مواردی بهجای اسم جذام از خوره استفاده میشود و درواقع نام دیگر این بیماری نیز هست.
انتخاب چنین موضوعی برای پرداخت، نشان از نگاهی تیزبین دارد که از جزئیات غافل نمیماند و دغدغه انعکاس بحرانها را دارد. خود شما نخستین بار چگونه با این موضوع مواجه شدید و به چه علت تصمیم گرفتید که دربارهاش مستند بسازید؟
اولین باری که با این موضوع مواجه شدم در واقع بهوسیله خبری در یک خبرگزاری بود که درباره این آسایشگاه خوانده بودم. من فکر میکردم که آسایشگاه مخصوص مجذومان تنها در تبریز باشد و نمیدانستم که در مشهد هم چنین مکانی هست. من در آن خبر خواندم که این آسایشگاه پیشتر وضعیت خوبی داشته اما امروزه شرایط مطلوبی ندارد و این قضیه باعث شد که توجهم به آسایشگاه بهعنوان سوژه برای یک فیلم مستند جلب شود.
پرداختن به چنین موضوعاتی ساده نیست و مستندساز حین ساخت اثر، خود به تجارب تازهای دست مییابد که شاید پیشتر به آنها نیندیشیده باشد. هنگام ساخت این اثر با چه مشکلاتی مواجه شدید؟
چالش اصلی ما هنگام ساخت این اثر، بحث خود بیماری کرونا بود. بهعلت شیوع و همهگیری این ویروس، شرایط برای فیلمبرداری سخت شده بود و مجذومان هم که سطح ایمنی پایینی دارند و این قضیه ورود ما را به آسایشگاه سخت میکرد. ضمن اینکه خود مجذومان هم بهدلیل چهرهشان خیلی اشتیاقی از خود برای جلو دوربین قرار گرفتن نشان نمیدادند که البته درنهایت با برقراری ارتباط بیشتر با آنها و توضیح اینکه قرار بر این است که ما در قامت یک فیلم مستند مشکلات آنها را شرح و انعکاس دهیم اعتماد کردند و جلوی دوربین نشستند.
فکر میکنم پرداختن به چنین مسائلی جدا از تکنیکهای مستندسازی نیازمند روحیهای قوی برای احساساتی نشدن و ادامه دادن کار است. شما چگونه این مسائل را مدیریت میکردید؟
شرایط تولید چنین کاری بسیار سخت است و من و تمامی عوامل حین تولید کار احساساتی میشدیم. بسیاری از کسانی که دچار این بیماری میشوند بهدلیل شرایط پیشروی بیماری دچار معلولیت نیز میشوند. ما انعکاس دردها و مشکلات این بیماران را رسالت خود میدانستیم و به هر طریقی که بود کار را به پایان رساندیم و در فیلم توضیح دادیم که انگار این بیماران بخش فراموش شده جامعه ما هستند و اصلا به آنان پرداخته نمیشود.
مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در قامت یک نهاد متمرکز در حوزه سینمای مستند تا چه اندازه از تولید حمایت کرد؟
من همواره با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی کار کردهام و باید بگویم که این مرکز همواره یکی از بزرگترین حامیان من هنگام ساخت اثر مستند است. درواقع بسیاری از مستندسازان با حمایت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی توانستهاند آثار خود را تولید کرده و دغدغههایشان را بیان کنند. باید بگویم که این مرکز بهقدری کار خود را بهدرستی انجام میدهد که بسیاری از مردم جامعه مخاطب سینمای مستند شده و این آثار را دنبال میکنند. بیشک این نتیجه حمایت بیدریغ مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی از آثار مستند در حوزهها و موضوعات متفاوت است.