دوباره کلاس
شیدا اعتماد
بعد از یک سال و نیم بچهها دوباره میروند مدرسه. این یک جمله خبری ساده نیست. در دل این جمله، هزارها شادی نهفته است. در دل این جمله، توپها میچرخند و توی دروازهها گل میشوند یا روی دست وارد حلقه بسکتبال میشوند. در دل این جمله چشمهای دوستانی که بعد از مدتی طولانی همدیگر را میبینند برق میزند. شعف بچههایی که برای نخستین بار مدرسه را میبینند، در این جمله پنهان شده. آن قدمهای لرزان و آن نگاههای کنجکاو. وقتی اسمشان را به همدیگر میگویند و برای نخستین بار روی نیمکت کلاس مینشینند.
مدرسه آنلاین البته ضروری بود و برای دوران اوج همهگیری کرونا راهحل خوبی بود که تا حدودی توانست ارتباط بچهها را با محیط آموزشی حفظ کند. اما مدرسه آنلاین فقط و فقط میتواند پاسخگوی قسمت آموزش باشد. همین آموزش هم بدون وجود ارتباط مستقیم کارایی کمتری دارد. اما برای بچهها، مدرسه فقط در آموزش خلاصه نمیشود. مهمترین کارکرد مدرسه برایشان ارتباط مؤثر و مفید با همسن و سالهایشان و تجربههای محیطی جدید داشتن است. این همان چیزی است که یک سال و نیم از آنها دریغ شد.
حالا اما بعد از واکسیناسیون گسترده و با فروکش کردن موج کرونا، دوباره صدای زنگ مدارس به گوش میرسد. دوباره صبحها، چهرههای خوابآلود با کیفهای کولهپشتی دست در دست مادر یا پدر در کوچههای شهر دیده میشوند. دوباره صدای زنگ مدرسه میآید و دوباره زنگ تفریح و توپ و ساندویچ نان و پنیر جایگاه خودشان را بهدست میآورند.
برای شهر، برای خانوادهها و برای مدرسه و معلمها، حضور دوباره بچهها حضور دوباره شادی و امید است. جایی که دوباره چشمها به هم برسند و صداها بیواسطه شنیده شود. شادترین اتفاق این روزها برگشت بچهها به شهر و مدرسه است. طول میکشد تا بچهها، بعد از یک سال و نیم انزوا در خانه، به محیط مدرسه عادت کنند اما قطعا اثرات این برگشت روی روح آنها ماندگار خواهد بود. هیچچیزی نمیتواند جایگزین تجربیات خوشایند سالهای مدرسه شوند و حالا دیگر بچهها میتوانند خاطرههای تازهای برای خودشان بسازند.
بچههایی که میروند مدرسه، میدوند، بازی میکنند، ارتباط اجتماعی پیدا میکنند و بهتر هم میآموزند. با مراقبت و احتیاط و واکسیناسیون این حضور میتواند ادامهدار باشد تا توپ و خنده و دفترهای مشق خطخورده بچهها را یاد مدرسه بیندازد نه تصویرها و صداهای دور روی مانیتور.