خنده تلخ من از ...
محمد برمایی
داستان از اینجا شروع شد: «جامعه گرسنه با برنامه طنز شاداب نمیشود... اگر مشکلات اساسی مردم برطرف شود قطعا امید و نشاط به جامعه باز خواهد گشت» (1) بعد با حدیثی از امام محمدباقر(ع)روبهرو شدم: «در نزد خدا عبادتی محبوبتر از شاد کردن مومنان نیست.»(2) خب تکلیف چیست؟!
رسانهای که در این شرایط سخت اقتصادی به هر زوری میخواهد شادی را به خانهها و خنده را بر لب بیاورد، کارش درست است؟ و چقدر میتواند موفق باشد؟
بیایید از اینجا شروع کنیم؛ نشاط یک امر درونی و قلبی است ولی متاثر از واقعیتهای بیرونی هم هست، یک دستاورد فردی است ولی متاثر از احوال اجتماع هم هست، نشاط واقعی خود محرک انگیزه و مقوی روان است؛ ولی خود نیازمند عوامل پیش برنده ازجمله «حال خوب» است. این حال خوب که این دوره زمانه با آن سر لج دارد اصل ماجراست! یعنی یک تلاش فردی برای ایجاد و استمرار احساس خودارزشمندی با همراهی اطراف! اطراف میشود: وضع اقتصادی و معیشتی مساعد، هوای پاک، خدمات اجتماعی ارزان و در دسترس (رفاهی- سلامت و درمان- تحصیل و بالندگی- اوقات فراغت پربار- محصولات و خدمات فرهنگی و...) احساس آرامش، امنیت، سلامتی و در آخر یک رسانه قابل اعتماد.فرض کنید در یک تیم فوتبال، فقط انتظار داشته باشیم که خط حمله گل بزند! و مشارکت بقیه اعضای تیم برای به ثمر رساندن پیروزی فقط تماشا کردن باشد! خب اینطور نمیشود، این انتظارات از رسانه یک ظلم درونی، فرار رو به جلو و یک از بزرگترین مسائل مدیریتی در کشور است. پس رسانه، به تنهایی توان خلق شادی و نشاط را ندارد؛ بلکه نهایتا یادآور، مبلغ و مروج شادی است. همچنان که رسانهها بالذات قدرت تلقین شادی عمیق و واقعی را به مردم ندارند، معتقدم خندوانه، رئالیتی شوها و سایر برنامههای هم هدف، میخندانند و در نابسامانی اطراف اگر موفق شوند؛ سرآخر مخاطب را از مشکلات غافل کنند! این لبه باریک غفلتآفرین، خطرناک است، چون نهایتا به بیاعتمادی مخاطب به برنامه یا رسانهای که قصدش اتفاقا خیر هم هست خواهد انجامید.
اگر اطراف (بخوانید اقتصاد و معیشت و...) درست نباشد، رسانه خندهآور مثل یک فیلم هندی کاریکاتوری بالاخره تمام میشود و بعد از آن، همهچیز بهجای خودش برمیگردد، روز از نو و روزی از نو! از طرفی به مرور مردم، دستاوردهای درونیشان ازجمله شادی را از دست میدهند زمانی که مشکلات بیرونی، آنها را از عزت نفس تهی کند و مردی را از استحکام، زنی را از لطافت، پدری را از قدرت حمایت و جمعیتی را از احساس همدلی دور کند. پس سخت شد؛ یعنی مسئله صرفا حل مشکلات و مکافات نیست! بلکه ماحصل آنها (خدشه برعزت نفس، کرامت انسانی، شأن و مقام یک مرد و یک زن) است که باید بازسازی شود تا امید به آینده که از مصادیق شادی واقعی است در بافت عمومی جامعه زنده شود.
چهبسا آمارهایی مثل طلاق، خشونتهای خانگی، تأخیر در ازدواج و دوری و ترس از فرزندآوری هم ازجمله نتایج ناکامی جمعی ما در بهدست آوردن شادی واقعی باشد که باز هم رسانه در مواجهه با این مسائل شکستخورده نهایی است! چرا که از ابتدا نتوانسته جایش را در تیم پیدا کند.
(1): آیتالله جوادی آملی در دیدار با رئیس سازمان صدا و سیما ۳ آذر ۱۴۰۰
(2): بحارالانوار، ج 71، ص 288؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 569.