اقتصاد نشر بیمار است
گپ و گفتی با محمدعلی جعفریه، مدیر نشر ثالث درباره نشر و نمایشگاه
مهرداد طبرسی
اقتصاد نشر ما آنقدر کوچک است که تعطیلی حتی یک کتابفروشی میتواند به آن آسیب برساند؛ یک کتابفروشی کوچک در شهرستانی دور که خانه امید کتابخوانان است یا یک کتابفروشی در یک محله قدیمی تهران که چند نسل با آن کتابخوان شدهاند. تعطیلی کتابفروشیها در یکی دو سال اخیر به یکی از دغدغههای کتابخوانان تبدیل شده است. چراغ کتابفروشیها یکی یکی خاموش میشود و کسی نیست که راهکاری ارائه کند یا پیشنهادی برای رونق بیشتر و حمایت از کتابفروشیها ارائه دهد. امسال برخی از ناشران برای حمایت از کتابفروشیهای کوچک به نمایشگاه نیامدند. محمدعلی جعفریه مدیر نشر ثالث است یکی از ناشران بزرگ ایران محسوب میشود. کتابفروشی ثالث در خیابان کریمخان نیز سالهاست که یکی از پاتوقهای کتابخوانان بهشمار میرود. با او درباره اقتصاد نشر و وضعیت کتابفروشیها و ناشران گفتوگو کردهایم.
کتابفروشیهای کوچک در حال تعطیلیاند و روزبهروز تعداد بیشتری از آنها تعطیل میشوند. بسیاری از کتابفروشان اتفاقاتی مثل نمایشگاه کتاب و نمایشگاههای استانی را عامل از رونق افتادن کتابفروشیها میدانند. برخی از ناشران هم امسال برای حمایت از کتابفروشیها در نمایشگاه شرکت نکردهاند. شما بهعنوان یک ناشر فکر میکنید علت اصلی تعطیلی کتابفروشیهای محلی و کتابفروشیهای کوچک چیست و نمایشگاه کتاب چقدر در این اتفاق سهم دارد؟
صنعت نشر ما تنها صنعتی است که تعداد تولیدکنندگان از تعداد عرضهکنندگان بیشتر است. ما بنابر آمار رسمی نزدیک به 15000ناشر داریم که 6000تا از این ناشران کتاب تولید میکنند، اما همه این تولیدها در 2000کتابفروشی در سراسر ایران عرضه میشود؛ نسبتی که کاملاً نامتوازن است. از اینجاست که مشکلات آغاز میشود. وقتی که تعداد عرضهکنندگان کفاف نمیدهد که همه تولیدات به درستی عرضه شوند تولیدکننده چارهای ندارد که خودش برای عرضه محصول تلاش کند. نمایشگاه کتاب تهران و نمایشگاههای استانی یا فروش از طریق فروشگاههای آنلاین راهی است برای ارائه تولیدات عرصه کتاب.
با این حساب تکلیف کتابفروشیها چه میشود؟
زنجیرهای از اتفاقها کتابفروشیهای کوچک را از رونق انداخته است. یک طلافروش در خیابان کریمخان همان پول برقی را میدهد که یک ناشر میپردازد. تعرفه هر دو تجاری است درحالیکه میزان گردش مالی یا نوسان قیمت این دو شغل قابل مقایسه نیست. کتاب قیمت ثابتی دارد. بسیاری از مشاغل دیگر قیمتشان روزانه بهروز میشود اما قیمت کتابها ثابت است و کتابهای زیادی چند سال در یک کتابفروشی میمانند و به همان قیمت چند سال قبل به فروش میروند.
بخشی از این اتفاقات هم اجتنابناپذیر است و در حوزههای مختلف هم اتفاق افتاده است. هایپرمارکتها و سوپرمارکتهای بزرگ بازار بقالیها و خواربارفروشیها و سوپرمارکتهای کوچک را کساد کردهاند. گریزی نداریم از این اتفاقها.
بخشی از مسئله به پخش بازمیگردد. سیستم توزیع کتاب ما سیستم ناسالم و بیماری است. ناشر بهصورت قطعی کتاب میدهد به توزیع کننده، توزیعکننده بهصورت قطعی کتاب را به کتابفروش میفروشد. چنین سیستمی مریض است. کتابفروش در ذهنش کتاب را میفروشد بعد سفارش میدهد. خیلی از کتابها فرصت عرضه در کتابفروشیها را پیدا نمیکنند. درحالیکه در همه دنیا کتاب بهصورت امانی عرضه میشود به کتابفروش. تخفیفی که به کتابفروش داده میشود درصد کمی است. همه این اتفاقات دست بهدست هم داده است که کتابفروشی شغلی اقتصادی نباشد و کتابفروشها مجبور شوند تغییر شغل بدهند.
شما بهعنوان یکی از ناشران بزرگ برای بهبود وضعیت کتابفروشیها چه کردهاید؟
تلاش کردیم درصد تخفیفی که به کتابفروشی میدهیم بیشتر شود. کتابفروشیهایی که نمیتوانند کتابی را پس از مدتی به فروش برسانند امکان معاوضه آن را با کتابهای دیگر دارند. تلاش کردیم که کتاب را بهصورت امانی در اختیار برخی از کتابفروشیها قرار دهیم.
حالا چگونه میشود از این اتفاقها جلوگیری کرد؟
زنجیرهای از اتفاقات است که کتابفروشیهای کوچک را از رونق انداخته و به تعطیلی کشانده است. برای رهایی از این وضعیت هم باید مجموعهای از اتفاقات دست بهدست هم دهد تا کتابفروشیها دوباره رونق بگیرند. دولت باید طرحهای حمایتی از کتابفروشان را اجرا کند. مالیاتهای کتابفروشان باید کمتر شود. گفتم که کتابفروش همان پول برقی را میدهد که طلافروش هم میدهد. میتوان تسهیلاتی در این حوزهها برای کتابفروشان درنظر گرفت. طرحهایی مثل فروشهای فصلی کتاب که چند سال است اجرا میشود هم کمک میکند اما خود کتابفروشان هم باید به فکر باشند. یعنی فروشگاههایشان را بهصورت فروشگاههای چندمنظوره فرهنگی دربیاورند که در کنار کتاب کالاهای فرهنگی دیگر نیز ارائه کنند و به یک سوپرمارکت فرهنگی تبدیل شوند.
اما به هر حال مسئله نمایشگاهها را هم نمیشود نادیده گرفت.
بهترین جای فروش کتاب در کتابفروشی است اما وقتی کتابفروشی گنجایش ندارد ناشر به ناچار هدایت میشود برای فروش کتاب در سایتها و نمایشگاهها و راههای دیگر. اگر کتابفروشیها به اندازه کافی باشند و کتابها به درستی عرضه شوند آنوقت میتوان گفت که نمایشگاه نباید جایی برای فروش کتاب باشد و فقط کتابها برا ی نمایش ارائه شوند و اتفاقات فرهنگی دیگر در نمایشگاه بیفتد.
در افتتاحیه نمایشگاه گفته شد که نمایشگاه 20درصد اقتصاد نشر است. بهنظر خیلیها درصد فروش قابل توجه نمایشگاه سبب میشود که ناشران نتوانند از آن چشم بپوشند. چند درصد چرخه مالی شما در نمایشگاه اتفاق میافتد؟
این یک راز کاری است و طبیعتاً بهتر است که رقم دقیق نگویم ولی میتوانم بگویم که قطعاً از این رقمها کمتر است.
حالا شما بهعنوان یک ناشر چه کردهاید که نمایشگاه صرفاً یک فروشگاه نباشد؟
چنین اتفاقهایی نیازمند برنامهریزی درازمدت است. الان روز اول نمایشگاه است که با هم حرف میزنیم. دستگاههای کارتخوان هنوز وصل نشده است. برقها درست کار نمیکند. کتیبهها هنوز نصب نشده است. چون ما دقیقه نودی هستیم نمیتوانیم چنین برنامههای فرهنگی را انجام بدهیم.
اما ما پیشنهاد کردیم فضاهایی در اختیار ناشران قرار بدهند، پولش را هم بگیرند. فضایی در اختیار ناشران قرار بدهند برای جشن امضا یا گفتوگوی مخاطبان و نویسندهها اما عملاً این اتفاق نیفتاده است.
نمایشگاه با چند مدیریت مختلف سر و کار دارد. هر سال یا هر دو سه سال یکبار مدیریت تغییر میکند و تجربهها به نسل بعد یا حتی به سال بعد منتقل نمیشود برای همین نمیشود توقع خیلی از اتفاقات اینجوری را از نمایشگاه داشت مگر اینکه با برنامهریزی همهجانبه چنین اتفاقهایی در طول زمان پیشبینی شود.