• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
شنبه 15 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 14694
+
-

بی‌توجهی به معیشت؛‌ نزول شأن معلمان

کیومرث امیری | دبیر فیزیک، کرمانشاه

اردیبهشت‌ماه برای من یادآور روز معلم است. این یک حس نوستالژیک است که از سال‌های نوآموزی به‌طور مستمر تکرار شده و تا اکنون که در جایگاه معلم قرار دارم ادامه یافته است؛ اما با طعم دیگری که بیشتر شبیه ارزیابی سنوات سپری‌شده است و جایگاهی که در تقلای آن هستم. آنچه سرنوشت شغلی مرا رقم زد کنکور بود. تا پیش از آن به معلمی فکر نکرده ‌بودم اما اینکه می‌توانستم در فکر، اندیشه، روح و روان انسان‌‌های دیگر تأثیر‌‌گذار باشم مرا به آموزگاری علاقه‌مند کرد. بعد از فارغ‌التحصیلی با اشتیاق فراوان در دورترین و محروم‌ترین مدارس شهرم مشغول تدریس شدم؛ آنجا که آسفالت جاده پایان می‌یافت و راه خاکی کوهستانی مرا به‌سوی خود می‌کشاند. همین مسیر صعب‌العبور باعث شد که فقط هفته‌ای یک بار بتوانم به خانه برگردم و برای نخستین بار طعم مصایب معلمی را بچشم. مرخصی‌گرفتن سخت بود و این از ویژگی‌های بخش آموزشی‌است که چنین چیزی برایش تعریف نشده است.

19سال از زمان روزهای استخدام من می‌گذرد. تعامل‌داشتن با تعداد زیادی دانش‌آموز، مهربانی می‌خواهد و صریح‌تر بگویم سروکله‌زدن با آنها حوصله زیادی می‌طلبد و حتی گاه، طاقت‌فرسا می‌شود. این شغل در ساعات خارج از کلاس نیز از تصحیح سؤالات امتحانی گرفته تا مرور مطالب روزهای پیش رو، بخشی از وقت و انرژی معلم را می‌گیرد که در مقابل آن، خبری از حقوق کافی نیست؛ یعنی در مقایسه با سایر کارمندان دولت، حقوق معلم‌ها برای داشتن یک زندگی خوب، کفایت نمی‌کند. این مسئله معلول عدم‌تخصیص بودجه کافی به وزارت آموزش‌وپرورش است. نگاه مصرفی به آموزش، سیاست انقباض بودجه و صرفه‌جویی، مشکلات این حوزه را تشدید می‌کند و اصولا چون سرمایه‌گذاری در سیستم آموزشی دیربازده ‌است و عمر چهارساله دولتیان در مصدر امور، کفاف خوشه‌چینی از آن را نمی‌دهد، همواره مورد کم‌توجهی مسئولان قرار می‌گیرد؛ در صورتی که کشورهای پیشرفته کنونی، رشد و توسعه خود را مدیون خدمات آموزشی می‌دانند و با هدف کیفیت‌بخشی، درصد بالایی از بودجه عمومی را به آن اختصاص می‌دهند.

بی‌توجهی به معیشت معلمان منجر به نزول‌ شأن معلمان در جامعه هم خواهد شد؛ مثلا در مواجهه با هرگونه کاستی در سیستم آموزشی، به‌سرعت نوک پیکان انتقادها متوجه معلمان می‌شود اما اگر عمیق‌‌تر بیندیشیم معلمان فقط ابزار سیستم آموزشی هستند؛ درحالی‌که سیاست‌گذاری و تعیین اهداف، بر عهده حکومت است و خود معلمان، نقش چندانی در تصمیمات کلان ندارند. چه‌بسا که گاهی ممکن است حتی به چیزهایی که مجبورند تدریس کنند هم اعتقادی نداشته باشند. چه استهلاکی بالاتر از این می‌تواند وجود داشته باشد؟
 

این خبر را به اشتراک بگذارید