عطش آسمان آبی
شیدا اعتماد
آلودگی هوا، مستقیما زندگی همه ساکنان شهر را تحتتأثیر قرار میدهد. با این همه بهنظر میرسد که کسی برنامهای طولانی مدت برای رفع این معضل ندارد. مسئولین هم همراه شهروندان، نگاهشان به آسمان است که کی نم بارانی بزند یا بادی بوزد که از حجم آلایندههای روی شهرهای بزرگ بکاهد.
در سالهای اخیر آلودگی هوا، هر سال بیشتر از پارسال شده و تعداد روزهای پاک و قابلقبول کمتر و کمتر شده است.
جدا از تأثیر فیزیکی آلودگی هوا بر سلامتی جسمانی انسانها، تأثیر روانی آلودگی هوا را هم نمیتوان نادیده گرفت. زندگی در شهرهای بزرگ، مثل زندگی در شهری بیآسمان شده است. شهری که بهجای رنگ آبی و ابرها فقط و فقط خاکستری توی آسمانش دیده میشود. خاکستری که بعضی روزها به زرد میزند و بعضی روزها به سیاهی.
دیگر نمیشود فهمید که هوا آفتابی است یا ابری. وضعیت هوای نیمه دوم سال در شهرهای بزرگ، همیشه «دودی» است. خاکستری روشن یا تیره یا زرد خاکستری. بعضی وقتها، صبحهای زود کمی پرده آلودگی کنار میرود و آن وقت به روشنی حال آدمهای شهر عوض میشود.
بهنظر میرسد ما هم مثل ساکنان شهرهای ابری که عطش آفتاب دارند، عطش آبی آسمان داریم. عطش اینکه روز، مثل یک روز معمولی آغاز شود.
درصورتی که تجربه زیسته کشورهای دیگر نشان میدهد که آلودگی هوا، با برنامهریزی قابل حل است. البته که نمیتوان ناگهانی اکسیژن را به هوای شهر پس داد و رنگ آسمان را عوض کرد. اما میتوان این مسیری که به قهقرا میرود، را تغییر داد. میتوان بهجای اینکه هر سال بدتر از پارسال باشد، هر سال کمی به رفع این معضل نزدیک شویم. اگر ارادهای به تغییر باشد، تغییر قطعا شکل میگیرد. ممکن است اول با قدمهای کوچک باشد و بعد به قدمهای بزرگتری بینجامد. همین حالا باید معضل سوخت کارخانههای اطراف شهرهای بزرگ، کیفیت بنزین مصرفی خودروها و ظرفیت ناوگان عمومی بازبینی شود و تا جای ممکن به آن رسیدگی شود.