خارج شدن ازصف!
فریدون صدیقی /کارشناس رسانه
روز همیشه روشن است حتی اگر تاریکترین روز باشد پس تردید ندارم شما هم واقف بر این امر بدیهی هستید که خودشناسی، حکمت و خود را از یاد بردن با پوزش بسیار بلاهت است بهعبارت سادهتر وقتی نمیدانیم و دوست هم نداریم که بدانیم در را باید طوری بست که بتوان آن را بازکرد، قاعدتا باید بپذیریم رودخانه از حرکت بازمیماند حتی اگر نامش زایندهرود باشد!
پرسش ساده؛ آیا بیکاری 49 درصد از فارغالتحصیلان رشته حفاظت از محیطزیست سادهترین نتیجهاش فرونشست زمین و از کار افتادن رودخانهها، خشک شدن باغها و علفزاران و گندمزاران است؟
پاسخ من مثل همیشه دقیق و علمی وپژوهشی نیست! عموما تجربی، فهمی و شاید هم احساسی باشد. بااینحال میگویم صرفنظر از کاهش نزولات آسمانی، بارانهای شرشر و همهمه ناودان و برفهای زمینگیر، در عدم مدیریت منابع آبی و موجودیت منابع طبیعی است! مثل ناتوانی درجلوگیری یا کنترل خاکسترشدن جنگلها، فرسایش خاک و هدر رفت غمانگیز سرمایههای متنوع زیستمحیطی درسطوح مختلف!یعنی همین اتفاقی که این روزها در اصفهان شاهد هستیم! بله بیکاری فزاینده نیمی از دانشگاهدیدهها در رشته حفاظت از محیطزیست، حاکی از بیتوجهی جبرانناپذیر و ناباورانه ما به حفظ محیطزیست است. راست ایناست، یکی از وجوه کمتوجهیهای پیوسته همه ما که نام دیگرش خیانت به آیندگان است خارج شدن از صف حمایت و همافزایی داشتهها و سرمایهها و رفتن به سمتی نامعلوم است؛ یعنی همان کاری که دههها ودهههاست درحق منابع طبیعی خود روامیداریم و هر نوع میراث ازلی و خدادادی را خاکستر میکنیم! جنگل را تبر میزنیم و یا خاکستر میکنیم تا آسمانخراش ویلا بسازیم و حتی با تیشه دامنه وگردن کوه را میشکنیم وبهجایش بلندمرتبه میکاریم! چرا؟ چون دربرابر طبیعت احساس قدرت میکنیم، چون فکر میکنیم دنیا را برای ما ساختهاند نه ما را برای دنیا و چون فقط خود را دوست داریم نمیتوانیم از قدرت تخریب خود در برابر محیطزیست چشمپوشی کنیم، درست عین دوستداشتن و دلبندیهایمان که همواره با زورگویی همراه است! راست ایناست افزایش تعداد مبتلایان به اختلالات روانی و رفتاری چون اضطراب و افسردگی و خشونت بهخاطر کنشها و واکنشهای غیرعقلانی ماست وبههمین دلیل بیش از پیش نیازمند جامعهشناسی و روانکاوی تحلیلی هستیم. شاید بهانهجویی وخردهگیریهای غیرضرور ما نسبت به هرکسی که به کوچکترین موفقیتی دست مییابد بهدلیل بهمریختگی توازن شخصی یا اجتماعی ما باشد! آیا بیکاری 27درصد دانشگاهرفتههای رشته هنر و20درصد فارغالتحصیلان رشتههای علوم رفتاری و اجتماعی خبر ازکمتوجهی ما بهسامانبخشی به نابسامانیهای فردی واجتماعی مثل گفتار آزاد یعنی گفتار پرورش یافته نیست؟ آنگونه که دائم باهم درقهر و نزاع هستیم؟
سؤال ناچیز؛ ماگفتن و شنیدن و تفاهم وتحمل نمیدانیم هم باخود، هم با دیگران و نیز با دار و درخت و سبزه و گل وگیاه و صد البته آب که مایه حیات است؟ ما اصلا چرا و چگونه و کجاگفتن نمیدانیم چون زورگو بار آمدهایم پس آب را خشک، راه را بنبست و جنگل را سوزان میکنیم!
نکته ناچیز؛وقتی40 درصد درسخواندههای رشته کامپیوتر و 26درصد مهندسان معمار بیکارند، یعنی تخصص را نادیده میگیریم!کاش چنین نباشد یا بسیار کمتر باشد تا مهمترین کار درس خواندهها دنبال کار رفتن! و کاردانان خبره مهاجرت نباشد! امیدوارم؛ بسی امیدوارم صاحبان قدرت در هر ردهای کمی از قدرت خود صرفنظر کرده واندکی دیگران را دوست داشته باشند، زیرا دوست داشتن گذشتن از قدرت بیمهار است.