ایران درودی؛ نقاش افتخارآفرینی که عاشق هنر و زندگی بود
یک ایران برای ایران
«ثروت واقعی من در دو چیز است: نخست اینکه نام مرا ایران گذاشتهاند و دیگر عشق به ایران که نخست غریزی بود و سپس فرهنگی شد.» این جمله شاید بهترین شناسنامه برای هنرمندی باشد که دغدغهاش فرهنگ و هنر بود، به میهنش عشق میورزید و نه فقط برای کشورش افتخار آفرید، بلکه به مظهر وطنپرستی تبدیل شد. ایران درودی هفته گذشته در 85سالگی درگذشت اما نامش در میان جملات زیبایش و البته آثار ارزشمندی که آفرید، ماندگار شده است. شخصیت و زندگی ایران درودی، پر از آموزه است.
عشق به هنر
ایران درودی در سال 1315در خانوادهای اشرافی در مشهد بهدنیا آمد. پدرش خراسانی بود و مادرش قفقازی. خانواده پدریاش بازرگان بودند و مادرش به همراه خانواده بعد از انقلاب اکتبر و تشکیل کشور شوروی از قفقاز به ایران مهاجرت کردند. او در کودکی با خانواده به اروپا سفر کرد. وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد خانواده او در هامبورگ زندگی میکرد و با شروع جنگ به ایران بازگشتند و مدتی در مشهد زندگی کردند و بعد ساکن تهران شدند. درودی در مدرسه بهدلیل علاقه به نقاشی به کلاسهای آزاد طراحی و نقاشی میرفت. او در سال 1954در رشته نقاشی در دانشکده بوزار در پاریس به تحصیل مشغول شد و تا 4سال بعد به یادگیری هنر در آموزشگاهها و دانشکدههای گوناگون پرداخت. در سالهای دهه40 خورشیدی در شهرهای مختلف اروپا آثار خود را در گالریهای مختلف بهنمایش گذاشت و سپس به آمریکا رفت. در آمریکا با پرویز مقدسی کارگردان تئاتر و سینما ازدواج کرد. هرچند دوران زندگی مشترک این دو با مرگ زود هنگام مقدسی به پایان رسید اما تأثیر بسیار عمیقی در درودی گذاشت و او دیگر هرگز ازدواج نکرد.
نقاشی عصیان و شکیبایی ایران
پس از پایان تحصیل، درودی به همراه همسرش به ایران برگشت و 6سال در تلویزیون تازهتاسیس، تهیهکننده و کارگردان بود. در این مدت 80فیلم مستند تلویزیونی از هنرمندان ایران و جهان ساخت که همگی درخشیدند و زمینه رسیدن به جایگاه استادی تاریخ هنر را برای درودی در دانشگاه صنعتیشریف فراهم کردند. سال1339 نقاشیهای درودی در تالار فرهنگ بهنمایش گذاشته شد. بعدها دهها نمایشگاه انفرادی و صدها نمایشگاه گروهی در ایران و کشورهای مختلف از آثار این هنرمند برپا شد و جوایز معتبر و تجلیلهای فراوانی در انتظار او بود. او عاشقانه هنر را دوست داشت و هرگز دست از علاقهاش برنداشت. او در اظهارنظری گفته است: «نقاشی عصیان من است و شکیبایی من.»
پرکار و خستگیناپذیر
یکی از خاطرات جالبی که درودی از آغاز آموزش خود در پاریس در کتاب «در فاصله دونقطه» به آن اشاره میکند، داستان استادی است که به او گفت تو هیچ از نقاشی نمیدانی و باید کپیبرداری کنی! استاد یکی از دروس در مواجهه با کارهای درودی به او میگوید که کارهایش بُعد ندارد و تخت است، برای ایجاد بُعد در آثارش باید ابتدا از آثار هنرمندان بزرگ کپیبرداری کند! درودی مدت زیادی را در سالنهای موزه لوور با بومهای سنگین به کپیبرداری آثار خارجی پرداخت تا از نقطه زیر صفر، بُعد در نقاشی را درک کند. درودی در دوران دانشجویی یکی از پرکارترین و بهترین دانشجوها بود، از انتقاد استادانش دلسرد نشد و راهش را با استواری تمام ادامه داد. در سال۱۳۴۷ درودی از شرکت آی.تی.تی که پروژه لولهکشی نفت آبادان در ماهشهر را برعهده داشت سفارش نقاشی تابلوی نفت ایران را گرفت. این تصویر پس از اتمام جهانی شد و با تیراژی چندمیلیونی در بسیاری از مطبوعات مهم دنیا ازجمله لایف، تایمز، نیویورک و... به چاپ رسید.
قدردان زندگی و سرمست خوشبختی
«تلخی و سختی جزئی از زندگی بوده و اجتنابناپذیر است. من زندگی را بسیار دوست میدارم و هنگام نقاشی احساس خوشبختی و شگفتی میکنم. به همینخاطر نقاشیهایم ترجمان تلخیهای زندگیام نیستند.» درودی با این جملات از سختیهای زندگی حرف میزد و در عمل هم نشان داد به هیچ مانعی اجازه نداده راهش را سد کند. او شیفته زندگی بود و بارها در صحبتهایش از اینکه احساس خوشبختی میکند حرف زده است. «امروز حس میکنم چیزی به زندگی بدهکار نیستم؛ چراکه بهترین و سختترین لحظات را لحظهبهلحظه و به تمامی زندگی کردهام. زندگی درد را به من شناساند، عشق را به من آموخت، شوروشیدایی خلاقیت را به من داد و به من باوراند که سهم انسان از خوشبختی به اندازه عشقی است که ایثار میکند. باور دارم که من نقاشی را انتخاب نکردم، نقاشی مرا انتخاب کرد. من دیگر نقاش نیستم، بلکه خود نقاشی شدهام و این پاداش من از زندگی است.» این جملات زنی است که جام زندگی را تا انتها سرکشید.
امید به روشنی
ایران درودی مظهر امیدواری و اشتیاق به زندگی بود. «انسان نتیجه نحوه اندیشیدنش است. حال که زندگی ما را به مبارزه طلبیده، باید خود را مجهز کنیم و همهچیز را از نو بسازیم. در این راه آنچه بیش از همه اهمیت دارد، همانا هدفمندبودن زندگی انسان است. در باور من، هر سختی تجربه و درسی است که باید از آن آموخت. انسان هدفمند، نه ناامید میشود و نه از مبارزه بازمیایستد. کسی که در مقابل شماست و او را شخص موفقی میدانید، کسی است که خود را مدیون زخمهای زندگی میداند و آنها را سپاس میدارد. فراموش نکنیم که هیچ سیاهیای مطلق نیست و در هر سفیدی نقطهای از سیاهی هست.» این جملات زنی است که معتقد بود نوع نگاه هرکدام از ما به زندگی، بر توان ما اضافه میکند. درودی در 85سالگی در حالی درگذشت که معتقد بود: «اگر مرگ را تولد دیگری بدانیم، خواهم گفت که دستهایم دوباره نقاشی خواهند کرد و بار دیگر، بار سرنوشتی را که حماسه عشق را به تلخی و سختی اما پرشکوه زیسته است، به دوش خواهند کشید.»