تبهکاران دوست داشتنی
راجر ایبرت - منتقد سینما
«پدرخوانده» در دنیایی بسته روایت میشود. به همین دلیل است که با شخصیتهایی که اصولاً اهریمنی هستند، احساس همدلی میکنیم. دون کورلئونه شخصیتی دوستداشتنی است که ستایش ما را برمیانگیزد. در کل فیلم، این جنایتکار حرفهای کاری انجام نمیدهد که ما واقعا با آن مخالف باشیم. حتی یک قربانی غیرتبهکار در دنیای جرایم سازمان یافته نمیبینیم. هیچ زنی به دام نمیافتد. هیچ زندگیای با قمار تباه نمیشود. هیچکس قربانی سرقت، کلاهبرداری یا حمایت از قاچاق نیست. تنها افسر پلیس فاسد است. داستان از درون به مافیا نگاه میکند و این راز موفقیت و سحر افسون آن است؛ این فیلم بهنحوی درک عمومی از مافیا را از آن زمان شکل داده است. دنیای واقعی با مردسالاری مقتدرانهای جایگزین میشود که در آن، قدرت و عدالت از پدرخوانده سرچشمه میگیرد و تنها آدمهای پلید، خیانتکاران هستند. طبق گفته مایکل فقط یک فرمان وجود دار؛هرگز در برابر خانوادهات قرار نگیر.»
آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد وفاداری به خانواده است. در فیلم درباره اعتماد کردن به قول یک مرد زیاد گفته میشود اما صداقت در مقایسه با وفاداری اهمیت چندانی ندارد. مایکل حتی به تام هیگن هم برای افشای این راز که قصد نابودی سران خانوادههای مافیایی را دارد، اعتماد نمیکند.
ویتو کورلئونه کانون اخلاقی فیلم است. او سالخورده، خردمند و مخالف دادوستد موادمخدر است. او متوجه این نکته است که جامعه آمریکا نگران مشروبات الکلی، قمار و حتی زنان نیست اما از نظر دون ویتو، موادمخدر کار کثیفی است و یکی از بهترین صحنههای فیلم گردهمایی مافیایی است که در آن دون کورلئونه نظرش را در اینباره میگوید. معنای ضمنیاش هم این است که در دنیای پدر خوانده، نه موادمخدر، بلکه جنایات بدون قربانی وجود دارند و عدالت به سرعت و با مساوات رعایت میشود.
هنر کوپولا و هوشمندیاش در خلق پدرخوانده اینجاست که ما را به همدلی با قهرمانانش برمیانگیزد. مافیا یک سازمان خوشنیت و حمایتگر نیست، خانواده کورلئونه تنها اندکی بهتر از سایرین است. با این حال وقتی که پیرمرد بین بوتههای گوجهفرنگی بیجان فرو میافتد، احساس میکنیم انسانی بسیار بزرگ درگذشته است.