• سه شنبه 1 خرداد 1403
  • الثُّلاثَاء 13 ذی القعده 1445
  • 2024 May 21
دو شنبه 10 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 14318
+
-

سکانس‌های ماندگار

داستان دو دلداده

خواب بزرگ هوارد هاکس 1946

داستان دو دلداده

سعید مروتی|خبرنگار:

«هیچ‌وقت درست نفهمیدم که قصه «خواب بزرگ» از چه قرار است، ولی به‌نظرم رسید که اصل قضیه صحنه‌های خوبی دارد و سرگرم کننده هم هست. بعد از آنکه فیلم خوب از کار درآمد گفتم: دیگر هیچ‌وقت سر اینکه داستان فیلم منطقی است یا نه خودم را ناراحت نمی‌کنم.»هوارد هاکس همان‌قدر که موفقیت «کازابلانکا» در تصمیم هاکس در کارگردانی «داشتن و نداشتن» تاثیر گذاشته، می‌توان ردپای توفیق «شاهین مالت» را در ساخت «خواب بزرگ» مشاهده کرد. هاکس به‌عنوان کارگردان، طبق سنت هالیوودی سراغ الگوهای موفق می‌رفت و به بازتولید محصولی می‌پرداخت که در گیشه امتحانش را به‌خوبی پس‌داده بود. کاری که خیلی‌ها در هالیوود انجام می‌دادند و تفاوت هاکس با آنها در نحوه برخوردش با دستمایه و پرداخت خاص و متفاوتش بود. به‌این ترتیب بوگارت که در شاهین مالت نقش کارآگاهی درگیر رابطه‌ای عاشقانه را به‌خوبی بازی کرده بود سر از خواب بزرگ درمی‌آورد. شاهین مالت و خواب بزرگ به‌ترتیب براساس داستان‌های دشیل‌همت و ریموند چندلر، دو غول ادبیات پلیسی ساخته شدند. جان هیوستن اقتباسی کاملا وفادارانه از رمان دشیل همت انجام داد و نتیجه کارش یکی از بهترین‌های سینمای جنایی شد. هاکس اما به‌جای وفاداری به‌طرح داستانی، به شخصیت‌ها اهمیت داد و قصه معمایی‌اش را با چند نکته مبهم روایت کرد؛ ابهاماتی که در فیلم یک کارگردان متوسط می‌توانست به نقطه ضعف تبدیل شود در اثری از هاکس تبدیل به ویژگی شد. نشانه‌ای از حضور کارگردانی بزرگ که تمرکزش را بر شکل‌دهی و گسترش و تکمیل رابطه دو کاراکتر اصلی‌اش با بازی بوگارت و لورن باکال گذاشت که در طول فیلمبرداری فیلم قبلی هاکس(داشتن و نداشتن) دلباخته یکدیگرشدند و کمی بعد از «خواب بزرگ» با هم ازدواج کردند. ظرافت و پیچیدگی روابط شخصیت‌ها در خدمت هدف اصلی هاکس از فیلم ساختن، یعنی سرگرم کنندگی قرار گرفت و به خلق یکی از بهترین نوآرهای تاریخ سینما منجر شد.

سکانس برگزیده: تمام صحنه‌های 2نفره بوگارت و باکال را می‌توان به‌عنوان سکانس برگزیده «خواب بزرگ» انتخاب کرد. بوگارت در نقش فیلیپ مارلو چنان فرو می‌رود که بعدها این تبدیل به بخشی از پرسونای سینمایی‌اش می‌شود و باکال در تداوم تجربه موفق داشتن و نداشتن می‌تواند در قامت زنی جسور و کنش‌مند ظاهر شود. همه آنچه بعدها منتقدان درباره پدیده‌ای به‌نام «زن هاکسی» نوشتند با حضور لورن باکال در داشتن و نداشتن و خواب بزرگ شروع شد.

طرح داستانی فیلم، معمایی که طرح می‌شود و گرفتاری فیلیپ مازلو در بند شبکه‌ای پیچیده از تبهکاران، کمی گیج‌کننده و حتی مبهم است. این ابهام در فیلمی معمایی که در آن سرنوشت یکی از قتل‌ها هم تا انتها مشخص نمی‌شود، می‌توانست نقطه ضعفی نابخشودنی باشد. آنچه فیلم را نجات داد و تبدیل به اثری ماندگار کرد، شیوه کارگردانی هاکس و پرداخت بصری‌اش از قصه‌ای کارآگاهی است که بعدها الگوی فیلمسازان بسیاری شد. نکته دیگر وجه عاشقانه اثر است. به قول دیوید تامسون این فیلم درباره خوشبختی 2دلداده است پیش از آنکه غبار کهنگی یا عادت بر عشقشان بنشیند.

اولین برخورد فیلیپ مارلو (بوگارت) و ویویان (لورن باکال) با گفت‌وگوهای فوق‌العاده‌ای که ظاهرا ویلیام فاکنر آنها را نوشته در خاطر می‌ماند. برخوردی تهاجمی از سوی مارلو و ویویان با دیالوگ‌هایی چندپهلو که مقدمه‌ای است بر رابطه آنها که در طول فیلم گسترش و تعمیق می‌یابد. جدای بازی‌های فوق‌العاده بوگارت و باکال و دیالوگ‌های درخشان که در آنها 2کاراکتر حسابی از خجالت هم درمی‌آیند، جادوی صحنه از کارگردانی هاکس می‌آید. از انتخاب دقیق و درست جای دوربین که مثل هر فیلم دیگری از هاکس، بدون جلوه‌گری و به رخ کشیده شدن، تماشاگر را غرق در صحنه می‌کند. اینکه به قول خودش «دوربین معمولا در ارتفاع چشم قرار می‌گیرد و تماشاگر همان چیزی را می‌بیند که ما می‌بینیم.» این سکانس شروعی است بر یک رابطه پرشور. مارلو و ویویان به‌مرور مقابل هم نرم می‌شوند ولی بر کنایه‌هایشان به سختی می‌توان پایانی متصور شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :