همراه با هنگامه مفید، یکی از خاطرهسازان بزرگ روزگار کودکی و نوجوانی نسلهای ما
از «خونه مادربزرگه» تا «هنگامه یاشار»
عیسی محمدی
کارش را از نوجوانی آغاز کرد؛ چرا که سرنوشت او چنین بود که در خانواده هنری معروف «مفید» به دنیا بیاید؛ در خانوادهای که پدرش- غلامحسین مفید- کارگردان، بازیگر و شاهنامهخوان شهیر بود و اعضایش را هنرمندان مشهوری چون بیژن، بهمن، اردوان و... مفید تشکیل میدادند. هنگامه مفید البته، در همه ژانرهای هنری تجربه دارد، ولی بیشتر خودش را نویسنده و کارگردان حوزه کودک میداند. کارنامه او طولانیتر از آن است که در یک مقدمه بگنجاند؛ اما برای کسانی که شاید تصویر کمرنگتری از او داشته باشند، ذکر این موارد یادآور خوبی باشد: ترانهسرا و اجرای ترانههای کودک معروفی چون «یه روزی آقا خرگوشه»، «خوشحال و شاد و خندانم» و «ماه آسمون»، صداپیشه مادربزرگ در «خونه مادربزرگه» و «ماجراهای تقیجان»، کارگردان انیمهها و مجموعههایی چون «امین و مینا»، «مزرعه بیبیخانم»، «دارا و سارا»، «قصههای شبانه» و... . همسر او، کامبیز صمیمیمفخم نیز از هنرمندان مطرح عرصه تئاتر و تئاتر عروسکی و... بوده و او در کارهایی چون «آقای مبادا» و «السون و ولسون» و «داداش و باباش» و «گنجشکک اشیمشی» با همسرش همکاری کرده. اما بدون شک مشهورترین نقشآفرینی او همان خونه مادربزرگه بوده که صداپیشگی و شعر و اجرای ترانهاش را هم عهدهدار بوده.
چرا دوست ندارید از خودتان صحبت کنید؟ بالاخره هر هنرمندی حرفها و خاطرات زیادی برای گفتن یا تبیین کردن دارد...
گاهی فکر میکنم مگر چقدر حرفهایی که میخواهم بزنم اهمیت دارد؟ بهنظرم هر گفتوگویی از این دست باید هدفی داشته باشد. وگرنه مصاحبههای مربوط به هنرم را قبول میکنم، ولی اینکه بخواهم خودم و سوابقم را معرفی کنم، این کمی خستهکننده میشود و حرفهایی است که در اینترنت موجود است و شاید برای خوانندههایتان جذاب نباشد.
من این سؤال را از هنرمندانی که در حوزههای مختلف هنرآفرینی میکنند میپرسم: بالاخره شما را چه بخوانیم؟ ترانهسرا، نویسنده، کارگردان، تهیهکننده یا...؟
بله، به فراخور کارهایی که پیشنهاد شده من در حوزههای مختلف حضور داشتهام. اما در معرفی خودم همیشه میگویم هنگامه مفید، نویسنده و کارگردان؛ بهخصوص در حوزه کودک.
این تنوعی که در هنرآفرینی خودتان دارید، خوب است یا بد؟ منظورم این است که موجب نمیشود که تمرکز و تخصص در یک حوزه را از دست بدهید یا اینکه در نهایت موجب خلاقیت بیشتر شما میشود؟
هر هنرمندی باید به دنیای اطرافش اشراف کامل داشته باشد و از هنرهای دیگر سردربیاورد. شاید نیاز نباشد من موزیسین حرفهای باشم، ولی حتماً نیاز هست شنوندهای حرفهای باشم تا بتوانم درک کنم چه موسیقیهایی برای کارم مناسب است. در حوزههای دیگر هم اینچنین است. جالب اینکه این فنونی که بلدم را حتی در سالهایی که مربی کودک بودم و در کودکستانها کار میکردم هم بهکار بردهام تا هیچ وقت نه من از بچهها خسته شوم، نه بچهها از من.
شما از دوازده، سیزده سالگی کارتان را شروع کردهاید. دلیلش هم رشد و نمو در یک فضا و خانواده کاملاً هنری بوده. چطور توانستهاید این همه سال و با وجود اینکه سنتان بیشتر شده، برای کودکان و نوجوانان کار کنید؟
همانطور که میدانید ما از خانوادهای بودیم که موج فرهنگی در آن جریان داشت. پدرم و خواهران و برادرانم همگی هنرمند بودند. مادرم نیز تلاش زیادی در تربیت ما داشت و سالها نیز مدیر دبستان بود. اما اینکه چطور بعدها موفق شدم این روحیه را حفظ کنم، باید بگویم بهدلیل خوششانسی من در ازدواج با کامبیز صمیمیمفخم بود. او نیز از خانوادهای فرهنگی برخاسته و دانشجوی تئاتر عروسکی بود و فوقالعاده خلاق. همسرم بود که حتی در اوج گرفتاریهای زندگی نیز نگذاشت تا فراموش کنم چه پیشینه فرهنگیای دارم و در چه دنیایی بزرگ شدهام. او بود که حتی در آثاری اجازه کار به من داد و بخش بزرگی از زندگیام را مدیونش هستم.
این حس که بخشی از خاطرات خوب کودکی و نوجوانی امثال من را ساختهاید، چگونه حسی است؟
حقیقت امر خودم متوجه آن نیستم و وقتی بقیه میگویند متوجهاش میشوم. خوشحالم کاری نکردهام که سابقه ذهنی بدی برای مخاطب بهجا گذاشته باشد. فقط میتوانم سپاسگزار این باشم که خیلیها یادشان هست که من همراه با دوستانم چه کارهایی انجام دادهایم.
محرک شما در این چند دهه فعالیت هنری در عرصه کودک و نوجوان چه بوده و چرا خسته نشدهاید؟
فکر میکنم همسرم مشوق من بود. او با فداکاری و با اینکه معروف و مشهور بود و مسئولیتهای زیادی هم داشت، اما هیچ وقت نگذاشت از چیزی که بودم و هستم، غافل شوم. من مدیون همسرم هستم. او بود که در اوج شلوغی زندگی و نگهداری از 3 فرزند و مسئولیتهای آموزش و پرورش و...، روح هنری را در من زنده نگهداشت.
دلیل ماندگاری آثاری که هنرمندان عزیزی چون شما در حوزه کودک و نوجوان خلق کردهاند، چیست؟ یعنی همین الان هم این آثار را پخش کنید بهراحتی با آنها ارتباط گرفته میشود...
شما لطف دارید. هنرمند مسئولیت خیلی بزرگی دارد و باید مراقب چیزی که عرضه میکند، باشد؛ خاصه در حوزه کودک و نوجوان. دلیل این امر آن است که ما با وسواس بیشتری تولید و خلق میکردیم و آدمهای محکمتری پشت این کارها بودند که سابقه و پیشینه زیادی داشتند. ما هم در کنار این شخصیتها پخته و ساخته شدیم. ما هیچ اثری را سرسری نگرفتیم و با وجود همه مشکلات، مقاومت کردیم تا آثار ماندگاری خلق شود.
شما مدتی هم به قول خودتان کودکستان یا به قول امروزیها مهدکودک خصوصی داشتید. میخواهم بدانم که کار برای کودکان برای شما یک تعهد همیشگی است، حتی اگر در حوزه هنر نباشد یا...؟
این برایم یک نعمت بود که همیشه صورتهای بشاش و روحهای تازه و نفسهای خوب را ببینم، بهخاطر همین خیلی با وسواس این کار را میکردم. واقعاً لذت و فرصت بزرگی بود و حتی باعث شد تا در خلق آثارم نیز موفقتر عمل کنم. کار با کودکان واقعاً سخت است. آنها حتی متوجه تظاهر کردن و عدمصداقت شما در دوست داشتنشان نیز میشوند. کودکان حتی متوجه رفتار عادلانهای که با آنها دارید هم میشوند. خوشحالم که چنین فرصت و لذتی را تجربه کردم.
شیرینترین خاطرهای که از این سه، چهار دهه فعالیت هنری در حوزه کودک و نوجوان داشتهاید و همیشه کامتان را شیرین نگهمیدارد، چیست؟
واقعاً خاطره شخصی خاصی را نمیتوانم تعریف کنم. همه خاطرات ما با دوستانمان شکل گرفته، چرا که نمایش و حتی نمایشهای تکنفره یک هنر و کاری جمعی است. بهخاطر همینخاطره خاصی نمیتوانم تعریف کنم.
بهنظر خودتان ماندگارترین کاراکتری که خلق کردهاید، چه بوده؟ آیا این کاراکتر همان مادربزرگ خونه مادربزرگه نبوده؟
من کارهای زیادی کردهام که شاید چون از تلویزیون پخش نشده یا کار مستقلی نبوده و در دل کارهای دیگر بوده، چندان دیده نشده. مثلاً در فیلم «گلنار» خرسی خانوم را صداپیشگی کردم یا صداها و آثار دیگری که در مجموعههای مختلف بوده و مستقل نبوده. اما سریال خونه مادربزرگه سریالی مستقل بود که خیلی برایش زحمت کشیده شد. از ساخت عروسکهای آن که کار کامبیز صمیمیمفخم بود تا نویسندگیاش که شادروان احمد بهبهانی انجام دادند تا کارگردانیاش که با خانم مرضیه برومند بود. این اثر ماندگار شد چون شخصیتهایی در آن حضور داشتند که وقتی دست روی کار کودک میخواستند بگذارند، هدفشان خلق یک محصول فرهنگی ماندگار بود. اما بگذارید حقیقتی را با شما در میان بگذارم: بهنظرم ماندگارترین کاراکتری که خلق کردهام از سال 59تا به امروز، «هنگامه یاشار» بوده. من کاری دارم با عنوان ترانههای کوچک برای بیداری که شامل ترانههای کودکی میشود که سرودهام و خواندهام. این کار در سال 59با دو مجموعه نمایشیدیداری دیگر به اسم «چهل طوطی» و با کارگردانی و نظارت برادرم بیژن مفید عرضه شد. شخصیتهای بزرگی چون فهیمه درستکار، بهمن مفید و... در این مجموعه حضور داشتند. ترانه و موسیقی آن با سرپرستی و نظارت یوسف شهاب تولید شد. برادرم پیشنهاد داد که چون پسرم یاشار تازه به دنیا آمده بود، اسم «هنگامه یاشار» را برای کاستها انتخاب کنم. هیچ تبلیغی برای این کاراکتر نشد، اما هنوز هم این ترانهها با همین عنوان پخش میشود و خیلیها با آن خاطره دارند. ولی چون خونه مادربزرگه خیلی پخش شد و سیدیاش هم بیرون آمد و برای نخستین بار صدای پیرزن را در آن میگفتم، بیشتر در یادها مانده.