• شنبه 28 مهر 1403
  • السَّبْت 15 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 19
دو شنبه 19 مهر 1400
کد مطلب : 142615
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ADkk9
+
-

شهر مکتوب/ داستان یک تغییر شغل

شهر مکتوب/ داستان یک تغییر شغل

میثم قاسمی

در محله ما مغازه‌ای بود که CD می‌فروخت. از همین فیلم‌ها، سریال‌ها و کارتون‌هایی که از وزارت ارشاد و ساترا مجوز تولید و انتشار می‌گیرند؛ کسب‌وکاری قانونی، شفاف و تمیز. اوضاع اما خوب پیش نرفت. کم‌کم استقبال از این CDها پایین آمد و طبیعتا درآمد هم کم شد. اینکه چرا مردم کمتر سراغ خرید فیلم‌ها و کارتون‌های مجاز کپی شده روی لوح فشرده می‌روند، موضوعی است که احتمالا در یادداشت‌های دیگر به آن خواهم پرداخت اما فعلا مسئله بر سر کسب‌وکاری است که دیگر درآمد کافی نداشت و مردی که در آستانه ۵۰سالگی باید مخارج یک زندگی را تامین می‌کرد، به فکر تغییر شغل افتاد.
اولین انتخاب، فروش لوازم بهداشتی بود. دستمال و پوشک و این‌‌جور ملزومات زندگی که ناگهان عرضه‌شان زیاد شد؛ اما مدتی بعد به‌دنبال افزایش قیمت شدید، از سکه افتادند. فروشنده داستان ما هم مانند خیلی‌های دیگر وارد جریان روز شد اما خیلی زود به مشکل جواز کسب و اشکال اتحادیه برخورد و به شغل قبلی بازگشت. درحالی‌که روزبه‌روز از درآمدش کم می‌شد. پس تصمیم جدیدی گرفت.
مغازه نه‌چندان بزرگ CDفروشی کم‌کم میزبان ضایعات شد. در کنار پوسترهای رنگارنگ فیلم‌ها و سریال‌هایی که زندگی بچه‌پولدارها را به نمایش می‌گذارند، انواع و اقسام وسایلی که اندکی فلز داشتند در مغازه جاخوش کردند و در کوتاه‌زمانی همه جا را گرفتند.
حالا مرد میانسال داستان ما، با یک روپوش سفید، ماسک تمیز و دستکش‌های محکم، پذیرای زباله‌گردهایی است که سطل‌های زباله را به امید یافتن چیز دندان‌گیری جست‌وجو می‌کنند. مرد داستان احتمالا این روزها درآمدش از قبل بیشتر است اما مطمئنا از شغلی که دارد، راضی نیست. او ترجیح می‌دهد همان فروشنده محصولات فرهنگی قانونی باشد تا خریدار ضایعات. او هنوز پوستر فیلم‌ها و کارتون‌ها را روی دیوار دارد. همچنان فیلم هم می‌فروشد؛ اما دیگر کسی برای این جور چیزها به مغازه‌اش نمی‌رود. چه می‌شود که کسب‌وکاری قانونی و شفاف از بین می‌رود و کاری غیرشفاف جایش را می‌گیرد؟ به‌نظر من این نشانه اضمحلال اقتصاد است؛ اقتصادی که زیر بار فشارهای مختلف کمرش خم شده و دیگر تاب ایستادن ندارد؛ اقتصادی که حتی در آمارهای رسمی هم سرپا نیست. آدم‌ها روزبه‌روز فقیرتر می‌شوند و به هر دستاویزی برای ماندن چنگ می‌زنند و این وضعیت را چه‌کسانی باید چاره کنند؟

 

این خبر را به اشتراک بگذارید