• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
پنج شنبه 8 مهر 1400
کد مطلب : 141841
+
-

کامبیز دیرباز، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون درباره بازی در نقش شهید زرین می‌گوید

زیرقولم زدم و تک‌تیرانداز شدم

زیرقولم زدم و تک‌تیرانداز شدم


الناز عباسیان

نامش با چند کاراکتر معروف سینمایی و تلویزیونی گره خورده است تا جایی‌که وقتی اسم کامبیز دیرباز به میان می‌آید ناخواسته مجید سوزوکی «اخراجی‌ها» به یادمان می‌آید. عقب‌تر که برگردیم نادر ایرانی در سریال فاخر «در چشم باد» هم با آن نقش‌آفرینی طنازانه‌‌اش همیشه در خاطرمان مانده است. از حق نگذریم کمتر کسی چون دیرباز می‌توانست «اسد پنبه» سریال «نابرده رنج» را برایمان جذاب کند. افسر با شهامت سریال «میکائیل» و غیاث «پشت‌بام تهران» و خلیل کبابی «زیر پای مادر» و پیمان «تب سرد» هم که جای خود دارند. نقش یحیی در فیلم برگزیده «دوئل» هم‌چنان چشمگیر بود که سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشنواره فجر در سال ۱۳۸۲ را برای او به ارمغان آورد. حالا تمام نقش‌هایی که از او دیده‌‌اید را کنار بگذارید و او را در قامت یک تک‌تیرانداز در جبهه‌های نبرد فرض کنید. جایی‌که او نقش شهید عبدالرسول زرین را بازی کرده و با افتخار می‌گوید که به سینمای قهرمان‌پرداز علاقه دارد. به بهانه اکران فیلم سینمایی «تک‌تیرانداز» سراغ او رفتیم و از این نقش و حال و هوای سینمای این روزهایمان پرسیدم. در ادامه بخش‌هایی از این گفت‌وگو را می‌خوانید.

    ایفای نقش شهید زرین در فیلم تحسین شده «تک‌تیرانداز» که مابه‌ازای بیرونی دارد، کار سختی بوده و از طرفی کار در شهرک دفاع‌مقدس و حال و هوای جنگ هم دشواری‌های خاص خودش را دارد. انگیزه‌تان از  پذیرش این نقش چه بود؟
به‌نظرم در سینما کار ساده و راحت نداریم. یعنی کار کردن در سینما، شغل سختی است و از طرفی هم ما در زندگی خارج از سینما هم یاد گرفته‌‌ایم که شیرینی معمولا با سختی‌کشیدن به‌دست می‌آید. بنابراین همیشه به عشق رسیدن به آن شیرینی و حلاوت، این سختی‌ها را تحمل می‌کنیم. چه بهتر که این سختی‌ها و مرارت‌ها برای رشته‌ای باشد که عاشق آن هستی و سال‌ها در این زمینه درس خوانده و زحمت کشیده‌ای. به هر حال 20سال از سال‌های عمرم را پای این رشته و سینما گذاشته‌‌ام و طبیعی است که این سختی برای من یک سختی شیرین بود. نه‌تنها برای من بلکه برای حدود ۱۰۰نفر از دوستان خوب و درجه یک من که در سخت‌ترین روزها برای ساخت این فیلم زحمت کشیده‌اند. این فیلم سینمایی پاییز و زمستان سال گذشته در اوج همه‌گیری کرونا ساخته شد، همه با استرس، ماسک و رعایت پروتکل‌های بهداشتی سر صحنه حاضر می‌شدند. علاوه بر اینها، سوز سرما و سختی‌های کار در شهرک دفاع‌مقدس و آلودگی و دود و ده‌ها مشکل دیگر را هم اضافه کنید. البته من تجربه بازی در این فضاها را داشتم و به هرحال نخستین بارم نبود و می‌دانستم که قرار است در چه فضایی بازی کنم و کاملا برایم قابل‌پیش‌بینی بود. خداراشکر که به شیرینی ختم شد. درخصوص بازی در نقش شخصیت‌های حقیقی که مابه‌ازای بیرونی دارند، وقتی بازیگر می‌پذیرد که اینگونه نقش‌ها را بازی کند، یک‌بار سنگین امانتداری هم روی دوش بازیگر سنگینی می‌کند. به هر حال کاراکتری را بازی می‌کنیم که اقوام، دوست و آشنای این شخصیت بزرگ، این فیلم را می‌بینند و قضاوت می‌کنند. البته بماند که این فیلم کپی‌برداری و روایت مستندی از زندگی شهید زرین نبود که ما عینا بازسازی کنیم. ما در واقع روایت خودمان را از این تک‌تیرانداز بزرگ جنگ داشتیم که حاصلش شد آنچه شما در پرده سینما دیدید.
     شما ۲ نقش خاص دفاع‌مقدسی در کارنامه کاری‌تان ثبت کرده‌اید؛ یکی نقش شهید مجید خدمت معروف به مجید سوزوکی در «اخراجی‌ها-1» و دیگری شهید زرین در تک‌تیرانداز. به‌نظرتان بازآفرینی دلاوری‌های چنین شهدایی، چقدر می‌تواند در الگو و قهرمان‌سازی‌ ملی در میان نوجوانان و جوانان ما مؤثر واقع شود؟
بعد از اکران تک‌تیرانداز از گوشه و کنار شنیدم که افراد زیادی نسبت به این تک‌تیرانداز زبده ایرانی به‌گونه‌های مختلف ابراز علاقه و افتخار کردند. چقدر خوشحال شدم. شنیدن این صحبت‌ها برای من غرورانگیز است. چه کیفی دارد و چقدر قد آدم بلند می‌شود وقتی که این صحنه‌ها را می‌بیند و این حرف‌ها را می‌شنود. البته مشابه این تأثیرپذیری از نقش قهرمان‌هایی که بازی کرده‌ام را بارها و بارها شنیده و دیده‌ام. علاوه بر این دو نقشی که شما اشاره کردید من نقش یک قهرمان نظامی به نام میکائیل را هم در تلویزیون بازی کرده‌ام. چند نفر از افسران جوان به من می‌گفتند ما بعد از تماشای سریال میکائیل به اندازه‌ای شیفته این کاراکتر شدیم که دانشگاه افسری رفتیم و الان لباس افسری تن ماست. این خیلی برای من جذاب بود که چقدر یک کاراکتر می‌تواند در الگوسازی برای مردم جامعه مؤثر واقع شود. اگر به بحث اصلی‌مان سینما برگردیم هم همین گونه است و صد درصد قهرمان سینمایی تأثیر می‌گذارد. متأسفانه در چند سال اخیر سینمای ما به‌دلیلی نامعلوم، از قهرمان‌پردازی کمی فاصله گرفته است اما تک‌تیرانداز نشان داد که مردم کماکان قهرمان‌های ملی‌شان را دوست دارند و تشنه دیدن قهرمانانشان روی پرده سینما هستند.
    با همه این سختی‌ها، آیا باز هم این ریسک را کرده و نقش‌های اینچنینی را می‌پذیرید؟
بله با کمال افتخار می‌پذیرم که نقش قهرمان‌های ملی را بازی کنم. اگر کاری از من به‌عنوان بازیگر برای باورپذیری نقش آنها و شناساندن بیشترشان به مردم ساخته باشد، دریغ نخواهم کرد. اگر انجام ندهیم، کم فروشی کرده و تا آخر عمر عذاب وجدان خواهم داشت. خاطرم هست بعد از سریال «نابرده رنج» در روز‌های آخر با جدیت به سام درخشانی گفتم من دیگر جان ندارم و چهار گوشه این قاب دوربین را می‌بوسم و از سینمای دفاع‌مقدس خداحافظی می‌کنم. بعد از چندین سال با خواندن فیلمنامه تک‌تیرانداز دوباره به این سینما برگشتم. همانطور که گفتم به اندازه نتیجه‌‌ و بازخورد و لطف مخاطب شیرین و لذتبخش هست که سختی‌ها را به جان می‌خریم.
    خاطره‌ای از بازی در این فیلم دارید که بخواهید به آن اشاره کنید؟
سکانسی بود که باید من روی قایق چوبی به نام بلم لای نیزار پنهان ‌شده و تا صبح صبر می‌کردم و بعد به مواضع عراقی‌ها نفوذ می‌کردم. وقتی می‌خواستیم این پلان را بگیریم بچه‌های فیلمبرداری با شرایط سخت در 2قایق جدا بودند و من در یک قایق دیگر که قایق نامناسبی بود و با یک تکان اضافه ممکن بود در آب عمیق لجن‌زار پرت شوم. به هر حال لباس و تجهیزات نظامی داشتم و خیلی شرایط خطرناکی بود. قرار شد که بچه‌ها بعد از زاویه روبه‌رو پلان‌های زاویه مخالف را بگیرند و به من گفتند که اینجا بمانم و تکان نخورم تا آنها با 2قایق بروند و دریاچه را دور بزنند و موضع دیگر را فیلمبرداری کنند. زمانی که بچه‌های فیلمبرداری رفتند تا دریاچه را دور بزنند، نیم ساعت طول کشید و من تنها در نیزار روی کف قایق دراز کشیدم و سکوت عجیب و غریبی بود که یک دفعه صدایی شبیه مارمولک در بین نیزار‌ها آمد و من خواستم تکان بخورم تا ببینم چه چیزی هست، اما اگر تکان می‌خوردم ممکن بود قایق تعادلش را از دست بدهد و من به داخل آب می‌افتادم. با خود گفتم من الان در شهرک سینمایی اطراف تهران هستم و ۱۰۰ نفر از گروه فیلمبرداری و هموطنم دور من هستند ولی نیم ساعت تحمل کردنش برایم خیلی سخت و ترسناک است. چگونه عبدالرسول زرین و عبدالرسول‌های زرین در واقعیت چندین روز -فقط با یک کف دست نان خشک و ۲ تا خرما- کمین کردند تا سوژه‌شان را شکار کرده و تیراندازی کنند؟! این کار از دست هر کسی برنمی‌آید، این کار قهرمان می‌خواهد و فقط باید برای قهرمان ایستاد و تشویق کرد و کلاه از سر برداشت.
    از بازخوردهای مردم و خانواده و همرزمان شهید زرین برایمان بگوید؟
آخر همین هفته با خانواده شهید زرین فیلم را در سینما خواهیم دید، به هر حال شرایط کرونایی بود و سینما تعطیل بود و ما نتوانستیم خدمت خانواده عزیز شهید زرین باشیم. ولی این فرصت پیش آمد. می‌دانم که در جشنواره در یک تک سانس در اصفهان فیلم را دیدند، ظاهرا دختر ایشان تحت‌تأثیر قرار گرفته بود و در صحنه شهادت شهید زرین از حال رفته بودند. خیلی ناراحت شدم ولی افتخار کردم به اینکه ذره‌‌ای از قهرمانی‌های پدرشان را بازسازی کردم و برای دخترشان چنین باورپذیر بوده و منقلب‌شان کرده است.
    بزرگ‌ترین سرمایه زندگی‌تان بعد از ۲ دهه بازیگری چیست؟
در زندگی سینمایی‌‌ام لطفی که مردم به من دارند بزرگ‌ترین سرمایه است. این عزتی است که خداوند به من داده است. وقتی که مردم می‌گویند تو را باور کردیم در قامت این قهرمان و دمت گرم که بازی کردی. گاهی چنان لطف دارند که می‌گویند نمی‌توانیم تصور کنیم که غیراز تو کسی دیگر این نقش را بازی کند. خدارا شاکرم برای این عزت و این یک سرمایه معنوی است که با هیچ میزان پولی قابل خریدن نیست که شما قصد کنید و بگویید من می‌خواهم مثلا چندین میلیارد هزینه کنم تا خودم را در دل مردم جا کنم. اصلا امکان‌پذیر نیست.

این خبر را به اشتراک بگذارید