روایت دیگر
فرزانه آیینی- روزنامهنگار
روایت جنگ اگر نگویم روایتی مردانه است، اغلب در مدح فتحالفتوح مردان است و لبریز از رشادتها و ایثارگریهای آنان. یعنی مردانی کوچک و بزرگ با لباس خاکی بر تن، کلاه آهنی بر سر و لبخندی بر لبان خشکشان که تا واژه دفاع و جنگ بر زبان میچرخد بیدرنگ مقابل چشم بیننده، شنونده و خوانندگان آن- روایت - ترسیم میشود.
روایتی با تکیه بر نقش آفرینی های خط مقدمی مردان که حتما در ردای شهادتجویشان قابل تعظیم و احترام بیپایان است، مقابل این روایت غالب که در لوای آن مدح ایثارگری، دفاع و جانفشانیهایشان مکرر گفته شده است، بازخوانی 8سال دفاعمقدس روایتی گمشده از نقش زنان در جنگ دارد.
روایتی که لابهلای کارهای تیمی زنان در زیرزمین خانههایی فرسنگها دورتراز مناطق جنگی، امدادرسانی در بیمارستانهای صحرایی یا همراهی نوعروسان با مردان جنگ و فرزندآوری برای قهرمانان جنگ محصور شده است، قوام این همراهی زنانه چنان است که مجالی به بروز آنچه بر زنان در همه آن سال ها گذشت نمیدهد.
دفاعمقدس، روایتی گمشده دارد، روایتی مهجور و چندلایه از نقش زنان در جنگ که هم راوی اثرگذاری مؤثر و بلاواسطه آنها در دفاع از مرز وطن همپای مردان است و هم راوی دشواریها و خشونتهای پیدا و پنهانی که بر زنان و دختران در 8سال جنگ گذشت.
روایتی که تکریم نجواهای مادران مکتب عاشورا در راهی کردن پسرانشان به جبهه و تسلیم نوعروسان در دستافشانی دامادها مقابل خاکریزهای دشمن، رشادتهای زنان و دختران شهرهای آغشته به خون و خمپاره را به حاشیه رانده است. حاشیهای که خود اصل متن دفاع است و 8سال مستمر یعنی دو هزار و نهصد و بیست روز تاب آورد، نه کمرنگ شد و نه رنگ باخت. زنانِ جنگ حامیان دفاعی بودند که از قلبشان جوشید و لحظهای بر سر آن نه تردید کردند و نه در پی جراحت آن افسوس خوردند.
به هر روی در میان روایتهای مرسوم از جنگ طرح روایتی نو از جنگ جسارت میخواهد، جسارتی که واژههای دفاع، شجاعت، شهامت، شهادت و وطن را کنار هم بچینی و با گذشت چهاردهه از آن دریچهای نو برای بازخوانی اش بیابی و بگویی که روایت دفاعمقدس محدود به شاهدان عینی خط مقدم و خاطرات فرماندهان و برنامهریزان آن نیست و راویانی کمتر دیده شده دارد که با جسم و جانشان در آن پایداری کردند.
راویانی که جانفشانیهای لب خطیها مانع از دیده و شنیده شدن ایثارگریهایشان شد. زنان راویان پنهان جنگ تحمیلی هستند که از جانشان برای دفاع مایه گذاشتند و جسمشان را فرش زیر پای رزمندگان کردند و روحشان همچنان در آن سالها پرواز میکند. روحی که یا در خط مقدم پی جاماندهاش سرگردان است یا به تیمار جسم خود یا جانبازی مشغول است یا فراق یاری را میکشد. راویانی که هم ،همسنگر شهادت و جانبازی و اسارت شدند و هم توامان مردان را به پایمردی در دفاع تشویق کردند.
داستانهای پیش رو نقل مقاومت و ماندن و همراهی زنانی است که 8سال دوشادوش نبرد تن به تن مردان با اشغالگران ایستادگی کردند و در لوای این پایمردی شهید، اسیر و جانباز شدند. 8روایت این چند صفحه سرگذشت زنانی بیادعاست؛ فراق، حسرت، اسارت، پشت خط، ایثارگری و شجاعت و شهادت زنان در سالهای دفاع را شرح میدهد. روایاتی که نقل برخی از فرازهای آن همچنان راز سر به مهر دارد و هنوز فصل بازخوانیشان نرسیده است.