زایش شادی از دل غم
چگونه مردم شهرهای مختلف جهان روحیه خود را در دوران کرونا حفظ کردند؟
سمیرا مصطفینژاد ـ روزنامهنگار
صحبتکردن از شادی در دورههای پراضطراب مرگ و زندگی، سرخوشانه و دور از واقعیت بهنظر میآید. دستیابی به شادی در لحظاتی از زندگی که تا پیش از آغاز همهگیری کرونا عادی تلقی میشد هم کار دشواری بود. حال تصور شادماندن در وضعیتی که مجبور باشیم چندین هفته یا ماه در انزوای قرنطینه باقی بمانیم، دائم نگران سلامت خود و عزیزانمان باشیم و نیز مقایسه وضعیت بحرانی کشور با وضعیت رو به بهبود دیگر نقاط جهان چیزی جز ناامیدی و یأس به دستمان ندهد، کاملا غیرممکن و محال بهنظر میرسد. با اینهمه، هراندازه که ایده شاد باقیماندن در این وضعیت خندهدار بهنظر بیاید، واقعیت این است که بشر در دوران بحران بیش از هر زمان دیگری به شادی نیاز دارد. انسانها برای بقا مجبورند به هر شکل ممکنی روحیه خود را حفظ کنند. این تفکری است که گروههای کوچکی از شهروندان در شهرها و جوامع مختلف جهان به آن پایبند ماندهاند و چه بسا با اقدامات کوچک و خیرخواهانه خود جان بسیاری را از غرقشدن در تاریکی یأس و ناامیدی نجات دادهاند. این اقدامات معمولا خودجوش و مردمی بودهاند زیرا مقامات شهرها و جوامع از ابتدای همهگیری تا به امروز که بیشتر نقاط جهان با واکسیناسیون گسترده، اکثر محدودیتها را برداشتهاند، بر اجرای محدودیتهای اجتماعی و پروتکلها متمرکز بودهاند تا ایجاد روحیه و شادی در جوامع.
واکنشهای امیدبخش بهنوعی هویت فرهنگی هر کشور را در شرایط بحران آشکار میکند. در زمانه کرونا هر شهر برای مقابله با انزوا در قرنطینه، فرهنگ قرنطینه مختص خود را خلق کرد. اگر فریادهای امیدبخش «ووهان نجات مییابد» در تاریکی و سکوت مرگبار ماههای اول آغاز همهگیری و ممنوعیت کامل تردد در شهر ووهان چین، آوازخوانی و ساززدن از بالکن خانهها در شهرهای اسپانیا، آمریکا و ایتالیا را بهیاد دارید، این یکی از نخستین جنبشهای مردمی در بالابردن روحیه شهر در دوران قرنطینه بود. اگرچه دولتهای محلی و ملی هم در تصمیمگیریهایی که برای اجرای پروتکلها داشتند، بر حفظ روحیه شهروندان خود بیتأثیر نبودند. با این همه اقدامات خودجوش مردمی، مانند نوشتن پیامهای امیدبخش پشت پنجره خانهها، خرید اقلام خوراکی برای سالمندان و نیازمندان، برگزاری جشن تولد برای کودکان جلوی در خانهها، نوشتن پیامهای امیدبخش در پیادهروها یا گذاشتن دستههای گل پشت در خانهها، اصلیترین جنبشهایی بودند که توانستند جریان امید و شادی را در میان مردم حفظ کنند و مردمان ایتالیا در این حوزه، یعنی ایجاد خودجوش شادی پیشگام جهان بودند.
شادی خودجوش
به محض تعطیلی شهرهای ایتالیا بهدلیل جلوگیری از شیوع بیماری، در دورانی که ایتالیا در میان کشورهایی با بالاترین میزان مرگومیر قرار گرفته بود، فرهنگ جدیدی برگرفته از فرهنگ پرجنبوجوش ایتالیایی در خیابانهای شهرها و روستاهای مختلف ایتالیا ظهور پیدا کرد.
پنجره و بالکن خانهها به مرکز جهان هر خانواده ایتالیایی تبدیل شد. هرروز تعداد زیادی از افراد پیامهایی مانند «همهچیز درست خواهد شد» را پشت پنجره یا به میلههای بالکن خانههای خود نصب میکردند، برای همسایههای خود دست تکان میدادند و با یکدیگر احوالپرسی میکردند و در ادامه روز کنسرتهای محلی از پشت پنجرهها و روی بالکنها به رایگان به اجرا گذاشته شده یا موسیقی با بلندگو با صدای بلند برای همسایهها پخش میشد. این سبک زندگی در کمتر از دو هفته در ایتالیا شایع و به بخشی حیاتی از زندگی ایتالیاییها تبدیل شد و از شهری به شهر دیر منتقل شد تا امید و شادی در سرتاسر کشور پخش شود. خواندن گروهی سرود ملی ایتالیا در روستاها و شهرها از پشت پنجره خانهها، اوپراخوانی از روی بالکن خانهها، نواختن انواع سازها و خواندن ترانههای امیدبخش حتی در تاریکی شبها همگی به نماد روحیه ایتالیایی در سختترین لحظات قرنطینه تبدیل شدند. در این دوران ایتالیاییها بهصورت همزمان راس ساعت 12ظهر پشت پنجرهها یا بالکنها میرفتند و کادر درمانی کشور خود را تشویق میکردند؛ رسمی که انتشار ویدئوهای آن در شبکههای اجتماعی باعث شد در فرانسه، اسپانیا و دیگر کشورهای جهان هم باب شود. روزنامهها و چهرههای شناختهشده ایتالیا انگیزه آشپزی در خانه را برای شهروندان این کشور تقویت کردند و با چاپ دستورهای غذا یا برگزاری لایوهای اینستاگرامی، افراد بیشتری را تشویق کردند تا آشپزی را بار دیگر به بخشی جذاب از زندگی خود تبدیل کنند. جوانترها هم در این دوران در ایتالیا بیکار ننشستند و با ایجاد گروههایی محلی، اقدام به انجام خرید و پرداخت قبضهای سالمندان و ناتوانان محله کردند.
عطر خوش نان
دولت فرانسه در دورهای مجبور شد محدودیت شدید تردد در شهرها را به اجرا بگذارد و تمامی کسبوکارهای غیرضروری را تعطیل سازد. اما این تعطیلی شامل حال کسبوکارهایی که بهگفته دولت «وجودشان برای حیات مردم فرانسه ضروری بود» نمیشد و نانواییها یکی از این کسبوکارها بودند. نانوایی در فرانسه مانند ایران و بسیاری از دیگر کشورها جزئی حیاتی از زندگی اجتماعی شهروندان هستند و دولت فرانسه با باز نگهداشتن این مراکز تلاش کرد حس زندگی را در خیابانهای خالی و ساکت شهرهای فرانسه جاری نگه دارد. فروشگاههای پنیر، سیگار و شیرینیپزیها از دیگر کسبوکارهای ضروری در فرانسه بودند. به این ترتیب 33هزار نانوایی در فرانسه به فعالیت خود ادامه دادند تا هرروز صبح بوی نان تازه باگت فرانسویها را با رعایت پروتکلها به نزدیکترین نانوایی محل برسانند. فرانسویها معتقدند نخستین فروشگاهی که یک کودک فرانسوی از آن خرید میکند، نانوایی و تنها مکانی که سالمندان محله میتوانند در طول روز در آن ارتباط اجتماعی نزدیکی با همسایههای خود داشته باشند هم نانوایی است. نان باگت یکی از نمادهای مهم فرانسه است، پس نانوایی تحت هیچ شرایطی نباید از زندگی فرانسویها حذف شود.
مهمانی آنلاین
زندگی شبانه و حضور گروهی در کافهها، رستورانها یا کنسرتها در آلمان و بهویژه در شهر برلین سنتی قدیمی است که با آغاز محدودیتهای کرونا، به کلی متوقف شد. دولت آلمان رسما به شهروندان برلین اعلام کرد مهمانیها و دورهمیهای هرشب خود را بهصورت تنها و در خانه برگزار کنند. با اینهمه طرحی دولتی به نام UWS نجاتبخش صنعت سرگرمی و روحیه علاقهمندان به خوشگذرانی و مهمانیهای شبانه شد. در این طرح که با همکاری 245مرکز و سالن کنسرت اجرا شد، برنامههای موسیقی بهصورت زنده و آنلاین برای شهروندان برلین پخش میشد تا علاقهمندان بتوانند بهصورت آنلاین در مهمانیهای شبانه یا کنسرتها حضور پیدا کنند، هنرمندان مورد علاقه خود را ببینند و درصورت تمایل، برای حفظ این صنعت یا پشتیبانی از هنرمندان، مبالغی را هم اهدا کنند. این راهکار شیوهای بود برای تشکیل دورهمیهای آنلاین و حفظ شادی و روحیه شهروندان برلینی در دوران قرنطینه.
کمپ در حیاط پشتی و سفر به جنوبگان
قرنطینه در استرالیا و نیوزیلند چهرهای متفاوت از تمامی دیگر کشورهای جهان داشت. در این حد متفاوت که هزاران استرالیایی بهدلیل قرنطینه سفت و سختی که دولت استرالیا وضع و اجرا کرد برای ماههایی طولانی نتوانستند به خانههای خود بازگردند. همزمان، بسیاری از فعالیتهای خارج از خانه شهروندان استرالیا عملا متوقف شد و استرالیاییهای عاشق کمپینگ و طبیعتگردی محکوم به خانهنشینی شدند. با این همه صنعت کمپینگ استرالیا برای حفظ روحیه شهروندان این کشور برنامهای به اجرا گذاشت تا صدها هزار نفر را تشویق کند در طول تعطیلات عید پاک به کمپ بروند، البته در حیاط خانه یا روی پشتبام، چادر و آتش بهپا کنند و از حیاتوحش زیبای استرالیا لذت ببرند؛ البته بهصورت آنلاین و زنده. تصاویری زنده از حیاتوحش استرالیا توسط دوربینهای مداربسته مناطق محافظتشده برای افرادی که به این طرح پیوسته بودند پخش میشد تا حس حضور در طبیعت برای آنها تداعی شود. همچنین در بازهای از زمان که همچنان مرزهای بینالمللی استرالیا بسته شده بود، توری ویژه بازدید هوایی از جنوبگان در استرالیا بهراه افتاد. پرواز به جنوبگان در استرالیا پروازی داخلی محسوب میشود و افرادی که بهدلیل محدودیتها قادر به سفر نبودند میتوانستند در این پرواز یکروزه مناطق مختلف جنوبگان را از داخل هواپیما مشاهده کنند و اطلاعاتی از اکتشافات کاشفان و محققان درباره جنوبگان بهدست بیاورند.
راهکارهایی برای زندگی در شهر شادی
رسانهها و انجیاوها میتوانند شهرهای موفق در این حوزه را معرفی کنند و نتایج و بازخورد استفاده از معماریهای درست و اصولی در آنها را تحلیل کنند
گیتی اعتماد ـ معمار و شهرساز
بیش از یک سال و نیم است که همه ما بهنوعی خانهنشین شدهایم یا بین مسیر خانه و محلکارمان - نهایتا- در رفتوآمدیم. شادکردن شهری که این روزها میزبان زندگی کرونازده ما شده، شهری که پیش از اینهم چندان سیاستهای شادکردن آن در دستور کار نبوده،کار آسانی نیست. اما شاید بشود با درنظرگرفتن تمهیداتی، ضمن رعایت پروتکلها، کار مؤثری در همین شرایط هم کرد. برای این منظور، میتوانیم از تجربه همسایگان خود هم استفاده کنیم. مثلا در وین، روزهای یکشنبه جلوی کاخ شهرداری این شهر، فیلمهایی در فضای باز به نمایش گذاشته میشود یا برنامه و نمایش زنده اجرا میشود.
موسیقیهای خیابانی و اجرای کنسرت در فضای زنده، با رعایت فاصله و ماسک، میتواند جان تازهای به شهرها ببخشد. اجرای نمایشهای خیابانی هم صدالبته میتواند روح در خیابانهای شهر بدمد. چرا از خودمان این چیزها را دریغ کردهایم؟ شهر به این اتفاقها زنده است.
تهران از نظر رنگ، مرده است. میتوان نماهای مختلف ساختمانها در شهر را رنگآمیزی شاد و ملایمی کرد. رنگ در بهبود روحیه افراد بسیار مؤثر است. نقاشی و رنگ به دیوارها و فضاهای مرده زندگی تازهای میبخشد. میتوان شهروندان را تشویق به پوشیدن لباسهای رنگی کرد و آنها را از پوشیدن مدام رنگهای تیره با فرهنگسازی برحذر داشت. صداوسیما میتواند با حرکت در چنین جهتی، با آگاهیبخشی و فرهنگسازی، مردم را به سمت شادبودن سوق دهد. شهر و مردم در تعامل مداوم با یکدیگرند و شادکردن آنها به یکدیگر بستگی دارد. شهروندان امیدوار میتوانند چهره شهر را زیباتر کنند و شهر رنگی و سرسبز میتواند مردم را سر ذوق بیاورد. متأسفانه صدا و سیما هرگز در این راستا حرکت نکرده است. در شرایطی که همچنان طیف گستردهای از مردم در خانههای خود حتما تلویزیون دارند نقش این رسانه پررنگتر از همیشه است و میتواند تأثیر بزرگی در آحاد مردم و درنهایت شهرهای محل زندگیشان بگذارد.
در چنین شرایطی نقش انجیاوها و شبکههای مجازی اطلاعرسانی اهمیت ویژهای پیدا میکند. آنها میتوانند از تریبونهای خود به ترویج فرهنگ امیدواری بپردازند. به کمک رسانهها میتوان مردم، دانشجوها، حرفهمندان و مهندسان را به ساختن نماهایی که شادی را تزریق میکنند و توسعه فضاهای سبز ساختمانی و... تشویق کرد و آنها را به این سمت سوق داد که برای زندهکردن نماهای شهری، ارزش ویژهای قائل شوند.
رسانهها و انجیاوها میتوانند شهرهای موفق در این حوزه را معرفی کنند و نتایج و بازخورد استفاده از معماریهای درست و اصولی در آنها را تحلیل کرده و بازنشر دهند. حرفهمندان، معماران و دستاندکاران هم باید بدانند که همه ارزش بناها به استحکام و فضای داخلی آنها نیست، بلکه فضاهای بیرونی و نما هم میتوانند حائز ارزش جمعی باشند. شهرهای زیبایی مثل وین، پراگ و... میتوانند نمونههای مورد بررسی باشند. فراموش نکنیم که فضاهای شهری ما - نه فقط تهران- جای بسیاری برای کار دارند و میتوانند میزبان تغییرات قابلتوجهی باشند. مثلا میدان نقش جهان میراث ارزندهای برای ایران است. نمونه آن در دنیا کم است و پر بیراه نیست اگر بگوییم مردم اصفهان میتوانند با حضور در آن به آرامش برسند. این میراث به اصفهان ختم نمیشود، یزد، اردبیل، تبریز، شیراز و... همه میتوانند نمونههای مناسبی باشند که نیاز بهکار بیشتر و توسعه بیشتر دارند اما بهخودیخود دارای فضاهای منحصربهفردی هستند.
در مقابل، تهران پر شده از نماهای شلخته، معابر تنگ، کوچههای بدون هویت و... تبدیل به شهری شده که میان برجهای بدریخت محاصره شده است. اگر میخواهیم از تهران، شهر شادی بسازیم باید این روند ساختوساز را کنترل کنیم و به مناظر شهری و زیبایی آنها فکر کنیم.