• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
پنج شنبه 25 شهریور 1400
کد مطلب : 140681
+
-

نگاهی به کتاب «نیچه، ‌ای پسر بد!»

خوب شد سالن‌ها تعطیل بودند

نقد
خوب شد سالن‌ها تعطیل بودند

احسان زیورعالم- منتقد تئاتر

آمدن کرونا و همه‌گیری‌اش چیزی جز لعن و نفرین به درد و بلا، به ‌نظر تبعاتی نداشته است. اما وجود کرونا حداقل یک جا به‌کار آمده است. همه‌‌چیز از جایی شروع شد که پس از مدت‌ها انتظار نمایشنامه «نیچه، ‌ای پسر بد!» نوشته ریچارد فورمن، کارگردان و نمایشنامه‌نویس شناخته‌شده آمریکایی به ترجمه سعیدرضا خوش‌شانس منتشر شد. کتابی که در راستای کتاب اخیر نویسنده شیرازی بود: «تئاتر سپید».
متن نمایشنامه فورمن -که همراه با دیگر متن او، «حالا که کمونیسم مرده، زندگی من پوچ شده!» توسط بیدگل نشر یافته است- از آن‌دست متونی است که می‌تواند محبوب و مقبول نسل جدید تئاتر ایران شود؛ متنی که مملو از آزادی‌های اجرایی و خروج از قیود معنایی است؛ متنی عجیب و غریب با پیشنهادهایی برای رویکردهای منطقی‌گریز که با شرایط اجرا در ایران، در سایه فقدان امکانات روز، جذاب می‌نماید. اما خوشبختانه با وجود کرونا کسی چندان به سمت کتاب نرفت.
تا به امروز نشنیدم کسی قصد و غرضی برای اجرای آن داشته باشد و همه‌‌چیز به خواندن متن خلاصه شده است. در عوض، سعیدرضا خوش‌شانس فرصت آن را داشته روی نمایشنامه‌ها مانور بیشتری دهد؛ مانوری که از کتاب تألیفی او می‌آید؛ کتابی که چندان دیده نشد اما راهنمای خوبی برای ورود به جهان تئاتر پست‌مدرن می‌شود.
فورمن نخستین پست‌مدرنی نیست که توسط خوانندگان و تئاتری‌های ایران کشف می‌شود. پیش از فورمن هم پست‌مدرنیسم در متون پسابکتی خوانده و تحلیل شده بود. اما تفاوت فورمن در آن است که او همه‌‌چیزش پست‌مدرن است: چه در متن و چه در اجرا. کتاب تئاتر سپید خوش‌شانس فرصتی بود برای دریافت آنکه یک کارگردان پست‌مدرن با متنی پست‌مدرن چه می‌کند. خوش‌شانس وضعیت پست‌مدرن آثار فورمن را باز می‌کند تا خواننده بداند اساساً پست‌مدرن چیست. اگر محتوای کتاب را با رویکردهای به‌ظاهر پست‌مدرن امروز ایران قیاس کنیم، درمی‌یابیم پست‌مدرن ایرانی چیزی جز تبعیت از الگوهای جاری نیست؛ درحالی‌که پست‌مدرنیسم غربی نه محصول تبعیت از فرم‌ها که محصول جدال خالق اثر با فرم‌های تثبیت‌شده است.
زمانی‌که متن نمایشنامه‌ها را می‌خوانید در نگاه اول چیز عجیبی کشف نمی‌شود. به‌نظر می‌رسد متون فورمن چیزی است شبیه نمایشنامه‌های مرسوم این دوران. همه‌‌چیز ارسطویی پیش می‌رود: شخصیت‌ها در دل پی‌ساخت نمایش می‌تازند و روایت را به پیش می‌برند. اگرچه کنش‌ها غریب است اما اصل ماجرا برای ذهنیت مخاطب بعید نیست؛ روایتی سلیس از یک رویداد. اما واقعیت پشت واژگان خود را پنهان می‌کند. جایی‌که باید فورمن را به‌جای یک نمایشنامه‌نویس، یک متفکر بشناسیم. این همان نقطه گسست خواننده و اثر است. نگاه اجراگرایانه نسلی تازه‌نفس و جویایی متنی متفاوت، مانع از شناخت درست فورمن می‌شود. از فورمن اطلاعات مهمی به زبان فارسی یافت نمی‌شود، جز همان کتاب تئاتر سپید. با اینکه فورمن هم‌رده رابرت ویلسون شناخته‌ می‌شود اما برای فارسی‌زبانان چهره مهجوری است. برخلاف ویلسون متن‌گریز، او هنوز پایبند متن است، هرچند هر دو تئاتری بصری می‌آفرینند. در رویکرد ضدمتن دو دهه اخیر تئاتر ایران، فورمن شانس چندانی برای شهرت نداشته است اما پیدایش ناگهانی‌اش خطرناک می‌شود. هر دو متن کتاب حاوی طنزی سیاه است. نیچه، این پسر بد قصه در وضعیت بلبشویی قرار گرفته است و روی صحنه با انبوهی از رویدادها مواجه می‌شود. می‌شود از خواندن متن نمایشنامه دریافت چه هیجانی روی صحنه ظاهر می‌شود. اما چقدر درک از این هیجان در ذهنیت خواننده وجود دارد؟
تجربه ثابت کرده است عموم آثاری که به‌عنوان پست‌مدرن در ایران روی صحنه می‌رود، نه براساس اندیشه پست‌مدرن خالق اثر که بر پایه مد روز‌ بودن پیش رفته است. وجه مدبودن پست‌مدرن می‌تواند متنی برآمده از جریان فکری پست‌مدرن را نابود کند. قیودزدگی نهفته در متن‌های فورمن هر کارگردانی را وسوسه می‌کند اما متون برای کارگردان وسوسه‌زده نوشته نشده است. کتاب دقیقاً برای کسی نوشته شده که شناختی نسبی از جریان تئاتر پست‌مدرن داشته باشد و حرکت تکوینی‌اش در عرصه تئاتر نیز مبتنی بر همین شناخت باشد. به هر حال نام گروه فورمن با عبارت Ontological-hysteric theater، وجهی هستی‌شناختی دارد. کجای تئاتر ایران با چنین دریافتی دست به کنشی برای اجرای نمایش می‌زند؟
 همه‌‌چیز از یک ذوق‌زدگی ناشی می‌شود. از لحظه‌ای که کارگردان آینده با خودش می‌گوید عجب متن خوبی و چرا پیش‌دستی نکنم. فارغ از اینکه متن فورمن اساساً برای «توی ذوق‌زدن» است. برخلاف جریان زمانه خود حرکت می‌کند و چندان تمایلی به مناسبات بازار ندارد. نیازی به متفاوت‌بودن نمی‌بیند، متن، حرفی برای گفتن دارد و آن هم در بستر پست‌مدرنیسم عیان می‌شود. اینکه نویسنده نیچه را به‌خوبی می‌شناسد و با واقعیت‌های زندگی او، داستانی واقعیت‌گریز می‌آفریند. نیچه را در دل متن محاکمه‌ای می‌کند که در واقعیت رخ نمی‌دهد و در نهایت نیچه وادار به کنش‌هایی می‌شود که در واقعیتش حداقل وجود نداشته است.
جایی در کتاب فورمن برای سعیدرضا خوش‌شانس توصیه می‌کند کارگردانان به توضیحات صحنه درون کتاب توجهی نکنند و در عوض «صحنه‌ای را بیافرینند که براساس دیدگاه‌های منحصر‌به‌فرد او، جهان‌ تازه‌ای از این متن را ارائه می‌دهد.» در اینجا نیز فورمن آب‌پاکی را روی دست ما می‌ریزد، اینکه کارگردان را توصیه به داشتن دیدگاه و جهان‌بینی می‌کند و شاید این خود تمرینی جذاب برای کارگردانان باشد، همانجایی که عموماً در تئاتر کمرنگ شده و با مقولات دیگری جایگزین شده است. شاید تعطیلی‌‌های اخیر فرصتی بوده باشد برای وقفه فکری، برای تنازع با خویشتن و رسیدن به روندی چون فورمن برای رسیدن به نگاه شخصی.

این خبر را به اشتراک بگذارید