• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
سه شنبه 23 شهریور 1400
کد مطلب : 140508
+
-

گزارش اختصاصی از چهل‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو

جشنواره فیلم اولی‌ها

جشنواره فیلم اولی‌ها


 کاوه جلالی ـ روزنامه‌نگار- کانادا

چهل‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو در حالی آغاز به‌کار کرد که شبح بیماری کووید- ۱۹ دست از سر هیچ‌کدام از شهرهای کانادا برنداشته و به‌خصوص در مورد پرجمعیت‌‌ترین شهر کانادا، یعنی تورنتو، همه نگران وضعیت شکننده کنترل ویروس کرونا هستند.
 به‌رغم وفور واکسن هنوز هستند تعداد زیادی که به برنامه واکسیناسیون روی خوش‌نشان نداده‌اند و تنها راه باقیمانده برای مقامات ایالتی و فدرال ممنوع ساختن ارائه همه خدمات غیرضروری به واکسن‌نزده‌هاست. این محدودیت‌ها و گرفت‌وگیرها به جشنواره هم رسیده و هرچند که دیگر مانند سال گذشته، درِ اکران‌های حضوری کاملاً تخته نشده اما از تعداد جلسات نمایش و گنجایش سالن‌های سینما به‌شدت کاسته شده است.
دیگر از گرفتن حضوری بلیت خبری نیست و نشان‌دادن کارت خبرنگاری درِ هر سالنی را باز نمی‌کند. دیگر باید از پیش و در زمان مقرر فیلم‌ها را انتخاب و با تلفن همراه جا ذخیره کرد اما به‌دلیل همان محدودیت‌ها و فراوانی مخاطب در چشم‌بر‌هم‌زدنی همه بلیت‌ها گرفته می‌شود. در چنین شرایطی شاید بهترین کار همان دلخوش‌ماندن به اکران آنلاین است. هرچند هیچ‌چیز جای خالی حال و هوای جشنواره را پر نمی‌کند و به‌خاطر سیاست‌های پخش‌کننده‌ها، بسیاری از فیلم‌های کنجکاوی برانگیز جشنواره (مثلا «قهرمان» اصغر فرهادی) به‌صورت آنلاین نمایشی ندارند اما دست‌کم این‌قدر است که سر آدم بی‌کلاه نمی‌ماند و دست‌خالی از این ضیافت برنمی‌گردد. امسال قرار است چیزی نزدیک به ۲۰۰فیلم از سراسر دنیا به‌مدت 10روز در تورنتو به نمایش دربیاید (مقایسه کنید با آمار آخرین سال پیش از کرونا که امکان تماشای بیش از ۴۰۰فیلم فراهم بود). از جسیکا چستین و بندیکت کامبربچ تقدیر خواهد شد و البته از آلانس اوبومساوین، مستندساز، آهنگساز، فعال سیاسی و اجتماعی، خواننده و شاعر کانادایی متعلق به قبیله آبناکی بومیان کانادا و آمریکا، که با توجه به رو‌شدن خبر کشف گور دسته‌جمعی کودکان بومی کانادا در سال گذشته، چنین بزرگداشتی قابل‌پیش‌بینی بود.

زنان و فیلم اولی‌ها 
نگاه کلی به فهرست فیلم‌های بخش رسمی جشنواره خبر از پایه‌ومایه‌گرفتن جریانی می‌دهد که دیگر باید آن را مسیر اصلی سینمای جهان دانست: افزایش روزافزون کارگردان‌های فیلم اولی و باز افزایش چشمگیر تعداد سینماگران زن در میان آنها. فرضیه‌هایی هم برای چرایی چنین اتفاقی می‌توان پیش کشید؛ مثلاً اینکه دیگر باوجود اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و نتفلیکس و امثالهم، ‌ تقریباً همه یک‌جور تربیت می‌شوند و از یک خوراک ذهنی تغذیه می‌کنند. درنتیجه این فضای یکدست و همگون، تعداد ایده‌های متفاوت و جذابی که اقبال و امکان ساخته‌شدن پیدا می‌کنند روزبه‌روز کمتر می‌شود. هر فیلمسازی حداکثر برای دو فیلم بلند سوژه‌ای درخور پیدا می‌کند و موفق به جذب سرمایه می‌شود و بعد تمام. دیگر دورانی که می‌شد مثل هیچکاک  یا برگمان دهه‌ها در اوج بود و همیشه سرمایه و امکان در اختیار داشت مدت‌هاست به‌سر آمده است. مارتین اسکورسیزی در مصاحبه‌ای بعد از فوت فدریکو فلینی تعریف می‌کند که چطور فلینی سال‌های آخر عمرش دربه‌در دنبال تهیه‌کننده می‌گشت و هیچ‌کس در اروپا حاضر به سرمایه‌گذاری روی فیلم‌های او نبود. وقتی کار نابغه‌ای مانند فلینی به اینجا برسد دیگر وای به حال کارگردان‌های امروزی. در ادامه همین فرضیه می‌شود به‌ عنوان‌بندی آغازین فیلم‌ها توجه کرد که چطور نام چندین و چند شرکت به‌عنوان تهیه‌کننده پشت‌هم قطار می‌شوند (انگار که هر شرکت گوشه‌ای از کار را گرفته تا فیلمی به سرانجام برسد) و همین نشانه‌ای است از دشواری جذب سرمایه‌گذار و البته به دلایلی که همه از آن کم‌وبیش‌ باخبرند، زنان فیلمساز بخت بلندتری برای نشستن روی صندلی کارگردانی دارند. در چنین وضعی جشنواره بیش از هر زمان دیگری جایی است برای تجربه‌کردن و دل‌دادن به تماشای فیلمی که شاید بعد از جشنواره کمتر نامی از صاحب اثر به گوش برسد.
 این اوضاع تأثیرات دیگری هم البته داشته است: اول اینکه زمان فیلم‌ها عموماً از سه ساعت کمتر نیستند (حداقل فیلم‌های دو روز نخست). انگار این تنها فرصت فیلمساز بوده و می‌بایست تا حدی که جا دارد حرف‌هایش را بزند. دوم اینکه ژانرهای تثبیت‌شده جاسنگین آرام‌آرام لباس نو به‌تن می‌کنند و غالباً در شکل ترکیبی دوباره در دل سینمای هنری به‌ظاهر ضد‌ژانر جا خوش می‌کنند. «قدرت سگ» ساخته جین کمپیون ترکیبی است از وسترن و ملودرام، «در مورینا»، ساخته آنتونتا آلانت کوشیمانوسکویچ می‌توانیم رگه‌های فیلم نوآر را پیدا کنیم که با دسته‌بندی «بلوغ جوانان» ترکیب ‌شده، «جهش خون» به کارگردانی بلین توریه‌یر هارور است، «انتقام مال من است، بقیه نقد پرداخت می‌کنند» آشکارا ادای دینی است ژانری به سینمای هنگ‌هنگ، داستان و... .
استقبال انتقادی از فیلم «تصویر بانو در آتش» جایگاه سازنده‌اش را در میان نسل جدید فیلمسازان فرانسوی تثبیت کرد. تصویر بانو در آتش بیش از هر چیز اثری بود درباره دیدن و دیده‌شدن و درست به‌همین دلیل ویژگی‌های سبکی و پرداخت بصری و نوع کارگردانی فیلم در تبیین نگاه زمانه بسیار مورد توجه قرار گرفت. سلین اسکیاما در پنجمین ساخته‌اش با عنوان «مامان کوچولو» دوباره به دنیای کودکان بازگشته است با این تفاوت که این بار نگاهی به دنیای بزرگسالان هم دارد. نلی هشت‌ساله مادربزرگش را از دست می‌دهد و همراه با پدر و مادر راهی خانه او می‌شود که می‌خواهند ماتَرَک او را سامانی بدهند. رویارویی با مرگ و بازگشت دوباره به خانه زمان کودکی برای مادر نلی ناممکن است. پس انجام این کار را به نلی و پدرش می‌سپارد. نلی در پرسه‌زدن‌هایش در اطراف خانه مادربزرگ با دختری همسن‌وسال خودش آشنا می‌شود که عجیب به‌خودش شبیه است و از دل دوستی با او به نتیجه عجیبی می‌رسد. اگر بخواهیم از فیلمی با صفت سهل و ممتنع در سینمای امروز جهان سراغی بگیریم مامان کوچولو بی‌شک نمونه درستی خواهد بود. فیلم همزمان درباره درک فقدان، کنارآمدن با مقوله مرگ، عزاداری، رابطه دختر و مادر و مفهوم خانواده است اما به همین‌قدر اکتفا نمی‌کند و عمل با آمیختن مضمونش به چاشنی رئالیسم جادویی به فیلمی غریب درباره تداخل خیال و واقعیت بدل، زیست در دنیای ذهنی و تفسیر بی‌غلط واقعیت زندگی هرروزه با کمک رؤیا می‌شود. فیلم با سکون و آرامش خود در ریتم و حرکات موقر دوربین به تماشاگر فرصت می‌دهد تا شریک این دنیایش باشد و از لایه‌های پرتعداد فیلم گذر کند.

اولین فیلم بلند آ نتونتا آلانت کوشیمانوسکویچ
 در مورینا، نخستین فیلم بلند آنتونتا آلانت کوشیمانوسکویچ، جولیا شانزده‌ساله است و به‌نظر می‌رسد هیچ‌چیز کم ندارد. زندگی در ویلایی زیبا با چشم‌اندازی بهشتی در کرواسی، جایی که همیشه در ساحلش مهمانی به راه است و همه برای تفریح و خوشگذرانی به آنجا می‌آیند. معلوم است وضع مالی بدی ندارند و پدرش در این فکر است تا با فروش بخشی از زمین‌هایش، در زاگرب آپارتمانی دست‌وپا کند. اما این آرامش و شادی ظاهری خیلی زود به‌هم خواهد خورد. جولیا دارد بزرگ می‌شود و نخستین نشانه‌اش طغیان در برابر خواسته‌های پدری سلطه‌گر است. کبریتی هم که به این انبار باروت زده می‌شود سفر چندروزه خریدار زمین است؛ مردی موفق و خوش‌تیپ و ثروتمند که سابق بر این شیفته مادر و اکنون دوست پدر جولیاست. برنده امسال دوربین طلایی جشنواره کن که نام مارتین اسکورسیزی را هم به‌عنوان تهیه‌کننده اجرایی بر خود دارد به‌رغم ظاهر متفاوتش از درونمایه نوار بی‌بهره نیست: شخصیت‌های محدود، طرح و توطئه و اقدام به قتل و احضار گذشته به امروز. فیلم درعین‌حال یادآور این جمله نیز است که «هیچ اسلحه‌ای خطرناک‌تر از کودکی که به بزرگسالی می‌رسد نیست». جولیا در مسیر رسیدن به دنیای پرتب‌وتاب بلوغ، فیگور پدرِ سلطه‌جو را به چالش می‌کشد؛ وقتی قرار است برای سرگرم‌ساختن مهمانان شعری را که سروده بخواند عامدانه بخشی از آن را که به دریا التماس می‌کند پدرش را صحیح و سالم به او بازگرداند حذف می‌کند. تصاویر تکرارشونده شیرجه‌های او در دریا را می‌توانیم تعبیری درنظر آوریم از فرار از واقعیت به جهان رؤیا یا خیال‌پردازی‌های نوجوانانه (خشکی در برابر آب). جولیا را کمتر در خشکی می‌بینیم و حتی همان زمان‌ها هم با موهایی خیس تازه پا به ساحل گذاشته است. با این وصف آخرین نمای فیلم و جایی که او در بیکرانِ آبی دریا گم می‌شود و دوربین از او دورتر و دورتر، معنای کنایه‌آمیزتری پیدا می‌کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید