دنیای متفاوت پس از 11سپتامبر
جوزف نای- استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد
20 سال از حوادث 11 سپتامبر گذشته اما صحنه آویزان شدن آدمها از برجهای دوقلوی نیویورک پس از برخورد هواپیماها هرگز از یاد نمیرود؛ آدمهایی که بسیاری از آنها لحظاتی بعد به امید زنده ماندن خود را به پایین پرتاب کردند.
20سال پس از وقوع حملات تروریستی 11سپتامبر، همچنان برخی معتقدند که این حادثه هیچ اثری بر موقعیت آمریکا در جهان نداشته است. آنها بر این باورند که تخریب برجهای دوقلو آنقدرها حادثه بزرگی نبود که بخواهد بر وجهه آمریکا بهعنوان قدرتمندترین کشور جهان، اثرگذار باشد. در سال2001، تولید ناخالص ملی آمریکا حدود 3درصد کاهش داشت و این حملات بیش از 40میلیارد دلار خرج روی دست شرکتهای بیمهای گذاشت؛ اما همین افراد میگویند که چنین هزینهای در برابر اقتصاد 10تریلیون دلاری آمریکا در آن سالها آنقدرها اهمیت نداشته است. از سوی دیگر، میگویند: 3هزار نفری که در جریان حملات 11سپتامبر کشته شدند، در برابر تلفاتی که آمریکاییها هر ساله در جریان سفرهای خود میدهند، آمار ناچیزی است. به اعتقاد من، تاریخ، حوادث 11سپتامبر را در سطح حمله سال1941 ژاپن به پرل هابر قرار خواهد داد. حمله غافلگیرانه به پایگاه نیروی دریایی آمریکا در هاوایی بیش از 2400کشته بهجا گذاشت و دستکم 19شناور آمریکایی ازجمله 8ناو جنگی را نابود کرد. باید پذیرفت که تأثیر روانی هر دو حمله بر آمریکا و آمریکاییها بسیار بیشتر از تأثیر فیزیکی آنها بوده است. فرانکلین روزولت، رئیسجمهور وقت آمریکا، تا پیش از آن بسیار تلاش میکرد تا افکار عمومی آمریکا را برای ورود به جنگ جهانی آماده کند،اما موفق نبود. حمله به پرل هابر همهچیز را تغییر داد. جورج بوش تا پیش از حملات 11سپتامبر دائما به دنبال کردن یک سیاست خارجی میانهرو تأکید داشت اما این حادثه به کلی دیدگاه او را تغییر داد. حملات 11سپتامبر، آمریکا را وارد جنگی بیپایان در افغانستان و عراق کرد. حملات 11سپتامبر نشان میدهد تروریسم بیش از آنکه بهدنبال تخریب فیزیکی باشد، بهدنبال وارد کردن ضربه روحی و روانی است. برای گروههای تروریستی بزرگ انفجار مهم نیست؛ مهم صحنه دراماتیکی است که خلق میکنند. تکرار هزاران باره تصاویر فروپاشی برجهای دوقلو در تلویزیونهای جهان، درست همان چیزی بود که اسامه بنلادن میخواست.
با این حال، تصمیمهای اشتباه بعدی، بیش از حادثه 11سپتامبر به آمریکا ضربه زد. جنگهایی که آمریکا بعد از این حادثه به راه انداخت، کشتههای بیشتری برجا گذاشت. در واقع ضربهای که القاعده به آمریکا زد، بسیار کوچکتر از ضربهای بود که آمریکا بهخودش وارد کرد. آمارها نشان میدهد حدود 15هزار نیروی نظامی آمریکایی و پیمانکار همکار ارتش آمریکا در جنگهایی که این کشور بعد از 11سپتامبر به راه انداخت کشته شدهاند. هزینه این جنگها بیش از 6تریلیون دلار برآورد میشود؛ به این آمار اضافه کنید هزاران انسان بیگناهی که در جریان درگیریها کشته و میلیونها انسان دیگری که آواره دیگر کشورها شدهاند. فارغ از اینها، در تمام سالهایی که آمریکا باید فکری به حال مهار چین میکرد، درگیر جنگهای خاورمیانه بود.
20سال بعد، آمریکا افغانستان را ترک کرده و این کشور را به همان گروهی تقدیم کرده است که به القاعده پناه داده بود. تصمیم جو بایدن برای اجرای برنامه خروج، با انتقادهای بسیاری روبهرو شده است اما فراموش نکنیم که پروژه «ملتسازی» در کشوری که میان قبایل مختلف تقسیم شدهاست، شدنی نیست. مدیریت فاجعهبار دولت بایدن در زمان خروج نیروهای آمریکایی یک رسوایی بزرگ بوده است اما باید پذیرفت که در طولانیمدت این تصمیم به نفع آمریکا خواهد بود. خروج از افغانستان به دولت بایدن این امکان را میدهد که روی مسئله مهمتر یعنی استراتژی مهار قدرت چین متمرکز شود.
20سال پس از 11سپتامبر، مسئله تروریسم همچنان جدی است و گروههای تروریستی قطعا باز هم دست به حمله خواهند زد اما محور استراتژی ضدتروریسم آمریکا باید این باشد که دیگر هرگز در دام این گروهها نیفتد. ضربهای که ورود به جنگهای تازه به آمریکا وارد خواهد کرد، بسیار بزرگتر از ضربهای است که حملات تروریستی وارد میکنند.
منبع: Project-Syndicate