• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
شنبه 20 شهریور 1400
کد مطلب : 140084
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/73rJG
+
-

سینمای ایران چه تصویری از مترو ارائه کرده است؟

زیر پوست شهر

زیر پوست شهر

از همان اواخر دهه70 شروع شد. بعد از افتتاح نخستین ایستگاه‌های مترو، سینمای ایران لوکیشنی تازه یافت. لوکیشنی که تا پیش از این فقط در فیلم‌های خارجی دیده شده بود، حالا در دسترس فیلمسازان ایرانی بود. نخستین مواجهه‌ها مطابق معمول با ذوق‌زدگی همراه بود. مترو فضایی تازه و لوکس فراهم کرده و تنوع بصری به شهر خاکستری بخشیده بود. پس شاید طبیعی بود که بعد از آن بی‌ربط و با‌ربط دوربین وارد مترو شود. متروی تهران در همان روزهایی که فاصله پایتخت تا کرج را طی می‌کرد و ایستگاه‌های داخل شهرش در مسیر میدان امام خمینی تا فلکه صادقیه خلاصه می‌شد، تنوعی بصری به فیلم‌های ایرانی بخشید. اگر در فیلم‌های خارجی مترو به‌خصوص در اکشن‌ها، جایی برای تعقیب و گریز میان خلافکارها، جاسوسان و مأموران بود، سینمای ایران از این لوکیشن به‌عنوان محلی شیک که جذابیت تجاری دارد، بهره می‌گرفت؛ کاری که سینمای ایران از دیرباز با فضاهای شهری انجام می‌داد. مثل نمایش خیابان ولیعصر در فیلم‌های دهه30 و 40 یا آنچه در دهه80 شاهدش شدیم که بعد از افتتاح تونل توحید، کاراکترهای هر فیلمی برای طی طریق یا تعقیب و گریز سر از تونل تازه‌تاسیس پایتخت درمی‌آوردند. مترو هم فقط سفر زیرزمینی سریع و آسانی برای گریز از ترافیک سنگین خیابان‌ها نبود؛ گویی شهری در زیرزمین بود و چشم‌اندازی جذاب و شیک. مطبوعات دهه70 را که مرور کنیم و سراغ دورانی برویم که متروی تهران هنوز در مرحله ساخت قرار داشت، به تصاویر و گزارش‌‌هایی از بازدید سینماگران برمی‌خوریم با طیف‌های متنوعی که یک سویش جمشید مشایخی و سوی دیگرش عباس کیارستمی بود. بازدیدهای دسته‌جمعی سینمایی‌ها از شهر بزرگی زیرزمین در حال ساخت‌وساز بود و در آستانه تاسیس و افتتاح، چشم‌ها را خیره می‌کرد. از حضور در پله‌برقی‌های مترو تا سر‌زدن به واگن‌ها و ایستگاه‌هایی که در آنها کارگران به‌شدت مشغول کار بودند تا رؤیای شهر زیرزمینی و حرکت قطارها و خلاصی از خیابان‌ها و اتوبان‌های تهران، به واقعیت تبدیل شود. احتمالا در همان بازدید قبل از افتتاح رسمی، ایده استفاده از متروی تهران به ذهن سینمایی‌ها رسیده و در نخستین مواجهه‌ها گویی با حضور بازیگران در مترو، قاب‌ها شکیل‌تر و شیک‌تر بسته می‌شد. درحالی‌که اتوبوس شرکت واحد به‌عنوان وسیله نقلیه عمومی ‌معمولا در فیلم‌ها یا با شلوغی و ازدحام به تصویر کشیده می‌شد و یا درصورت خلوت‌بودن، با چهره معمولا متفکر و غمگین کاراکترهای گرفتار سینمای ایران همراه می‌شد، مترو در آن سال‌های اول، فضای شهری تازه‌ای بود با ضیافتی از نور و رنگ و حرکت. به مرور مترو شد شمایلی از شهر و ساکنانش که با شتاب یا تامل وارد ایستگاه‌هایش می‌شدند و می‌کوشیدند از قطارهای در آستانه حرکت جا نمانند. و در ازدحام جمعیت تصویری از جامعه بازآفرینی می‌‌شد و در مواردی هم نبض حادثه در مترو می‌تپید. مترویی که طولی نکشید تا پای دستفروشان به آن باز شود و برای فیلمسازان به‌کار بازنمایی مشکلات طبقه فرودست بیاید. این مسیری است که سینمای ایران از «بوتیک» (حمید نعمت‌الله) تا «خورشید» (مجید مجیدی) در متروی تهران پیموده است.

بوتیک؛ پناهگاه اتی
در فیلم تلخ «بوتیک»، سکانس مترو از معدود فصل‌های مفرح و شاد نخستین ساخته حمید نعمت‌الله است‌. فیلم محصول ابتدای دهه80 است؛ دورانی که هنوز تصویر مترو برای شهروندان تازگی‌اش را حفظ کرده است. مترو برای احترام دختر نوجوان طبقه فرودست، بهترین و امن‌ترین فضای شهری است. در میانه‌های فیلم، اتی (احترام) از جهانگیر می‌خواهد که به مترو بروند و وقتی این اتفاق رخ می‌دهد، تنها سکانس کاملا شاد و موزیکال بوتیک شکل می‌گیرد. مترو جایی است که اتی در آن راحت و شاد است؛ جایی برای شیطنت‌های کودکانه، مثل دویدن در مسیر عکس حرکت پله‌برقی و بالا و پایین پریدن‌های سرخوشانه. مترو پناهگاه اتی است: «اینجا عالیه. آنقدر دیواراش تمیزه که من دلم نمیاد روش یادگاری بنویسم. من همیشه ناراحتم یا خوشحالم، پا می‌شم میام اینجا. خیلی خوبه. خنکه. هیچ‌کس هم به‌کار آدم کار نداره.» دور از تهدیدها و تشویش‌هایی که اتی را در شهر محاصره کرده، مترو فضایی امن، رؤیایی و در دل یک فیلم رئالیستی تلخ، فانتزی دارد.

خورشید؛ کودکان کار
تصویر آشنا و مکرر مترو، حضور دستفروشان در این فضای شهری است. مجید مجیدی در فیلم «خورشید» کودکان کار را در کانون توجه خود قرار داده ‌و در این میان، مترو یکی از مکان‌های مهم کاراکترهای فیلم است. نوجوانان طبقه فرودست در شلوغی مترو، کسب‌وکار خودشان را دارند؛ نوجوان‌هایی که فرصت بچگی‌کردن نیافته‌اند و خیلی زود مرد شده‌اند. در فیلم مجیدی مترو شمایلی است از جامعه و آنچه زیر پوست این شهر خاکستری در جریان است.

ایران سرای من است؛ تونل زمان
یکی از نخستین نمونه‌های استفاده از لوکیشن مترو در سینمای ایران، احتمالا خلاقانه‌ترین نمونه‌ای است که تا امروز دیده‌ایم. در «ایران سرای من است»، نویسنده جوانی به نام سهراب برای دریافت مجوز کتابش در راه پایتخت گم می‌شود و به شکلی سورئالیستی سر از گذشته در‌می‌آورد و با مشاهیر ادب و فرهنگ کلاسیک از حافظ، سعدی، فردوسی و مولوی گرفته تا سنایی، جامی، نظامی و عبید زاکانی مواجه می‌شود. فیلم پرویز کیمیاوی درباره تاریخچه ممیزی در این سرزمین است و در انتهایش وقتی سهراب وارد قنات‌های خشک کویری می‌شود، از تونل‌های متروی تهران سردرمی‌آورد. در واقع پیوند میان گذشته و حال در فیلم کیمیاوی از طریق تونل‌های مترو برقرار می‌شود. مترو به‌عنوان تونل زمان در ایران سرای من است، کارکرد می‌یابد.

قصه‌ها؛ جوانان خشمگین
رخشان بنی‌اعتماد در فیلم «قصه‌ها» سراغ شخصیت‌های فیلم‌های قدیمی‌اش رفته است. در پایان یکی از اپیزودهای فیلم وقتی آقای حلیمی کاراکتر فیلم خارج از محدوده خشمگین از اداره خارج می‌شود، سوار مترو می‌شود. در شلوغی مترو 2 جوان ایستاده‌اند که در حال نقشه‌کشیدن برای تلکه‌کردن پدرشان هستند. پدر تجدید‌فراش‌کرده و دختر و پسر جوان در کمال خونسردی، به شکل بی‌رحمانه‌ای برای آینده برنامه‌ریزی می‌کنند‌. حضور آقای حکیمی که انگار از دهه60 به دهه90 پرتاب شده، در مواجهه با نسل جوانی که دغدغه‌هایشان برای او قابل درک نیست، در مترویی شلوغ، به نوعی عصبیت جامعه امروز را بازتاب می‌دهد؛ جامعه‌ای که مترو می‌تواند جزئی از کلش را نمایان کند.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید