گفتوگو با احمدرضا معتمدی، کارگردان سینمای ایران
فیلمنامه بد فیلم خوب نمیشود
نیلوفر ذوالفقاری
احمدرضا معتمدی جزو معدود سینماگرانی است که نویسندگی فیلمنامه همه فیلمهایی که ساخته، توسط خودش انجام شده است. او که چهرهای دانشگاهی هم محسوب میشود و سالها در فضای آکادمیک مشغول تدریس بوده، معتقد است فیلمنامه خوب، اصل و رکن یک اثر سینمایی است و هیچ فیلم موفقی از یک فیلمنامه بد ساخته نشده و نخواهد شد. معتمدی سال 1398دچار سکته مغزی شد؛ اتفاقی که باعث شده فیلم تازهای از او روی پرده نرود و البته عوارض آن همچنان ادامه دارد اما شرایط سخت جسمی مانع این فیلمنامهنویس و کارگردان مولف نشده و او هنوز قلم و کتاب را زمین نگذاشته است. با معتمدی در آستانه روز ملی سینما، درباره نوشتن برای سینما و فیلمنامهنویسی حرفهای گفتوگو کردهایم.
فیلمنامه چه نقشی در یک اثر سینمایی دارد؟
فیلمنامه خوب، اصل و رکن یک اثر سینمایی است. این موضوع در ادبیات نمایشی هم صادق است؛ اگر نمایشنامه خوبی نداشته باشیم، هرگز یک تئاتر خوب نخواهیم داشت. اگر شکسپیر آن نمایشنامهها را نمینوشت، هرگز تئاتر در بریتانیا رشد نمیکرد. در حقیقت سینما یک فونداسیون اولیه دارد که از فیلمنامه و ایده آن ساخته میشود. ایده، بذر اولیهای است که فیلمنامهنویس در ذهنش میکارد تا به درختی تنومند تبدیل شود و همه عناصر بعدی فیلمنامه از آن حاصل میشود. نمیتوان دقیقا تعیین کرد که ایده از کجا میآید، گاهی از یک حس و گاهی از دیدن یک عکس شکل میگیرد، اما وقتی این تصویر مبهم اولیه آغاز، میانه و پایانی مشخص در یک ساختار معین پیدا کند، تبدیل به طرح داستان میشود.
آیا فیلمنامه خوب میتواند ضامنی برای موفقیت یک فیلم باشد؟
هیچکاک جمله معروفی دارد با این مضمون که امکان ندارد از یک فیلمنامه بد، فیلم خوبی ساخته شود. ممکن است سازنده یک فیلمنامه خوب را به اثری متوسط تبدیل کند اما برعکس آن ممکن نیست. فیلمنامه و فیلم نسبت به هم، تقدم علت و معلولی دارند؛ فیلمنامه علت است و فیلم معلول آن. اگر شخصیتپردازی خوبی در فیلمنامه نداشته باشی، چطور میتوانی در مرحله فیلمبرداری با میزانسن، دکوپاژ یا نورپردازی ضعفها را جبران کنی؟ تکنیکها در واقع ادبیات سینمایی شما را به بیان سینمایی تبدیل میکنند اما قدرت رفع نقصهای علت را ندارند. موفقیت یک فیلم به اصالت فیلمنامه ربط دارد. کارگردان با داشتن فیلمنامهای که ترکیبی از همه مولفهها و عناصر باشد، میتواند اثر را تکمیل کند و کمک کند مخاطب برخورد ژرفتری با شخصیتهای داستان داشته باشد؛ کارگردان میتواند تصاویر زیبا و نماهای دلانگیز ارائه دهد اما بدون یک فیلمنامه خوب، نه.
یک فیلمنامه خوب چه ویژگیهای اساسیای را باید داشته باشد؟
فیلمنامه در قدم اول نیازمند یک ایده سینمایی خوب است. با داشتن ایده خوب است که شخصیتهای برجسته، موقعیتهای نمایشی درست، پیرنگ جذاب برای مخاطب و نقاط عطف در فیلمنامه بهوجود میآید و اثر کشش داستانی برای نشاندن مخاطب پای روایت را پیدا میکند. پیرنگ نمایشی مؤثر در هر ژانری، نیاز به این دارد که شخصیت در درگیری با عناصر، از جذابیتهای لازم برخوردار باشد و بتواند داستان را پیش ببرد.
فیلمهایی که با اقتباس از ادبیات داستانی ساخته شدهاند، چقدر در سینمای جهان موفق بودهاند؟
90درصد فیلمهای موفق هالیوود و سینمای جهان، اقتباسی هستند. علت این است که وقتی داستانی بهعنوان یک رمان خواندنی، با اقبال خوانندگان مواجه و پرفروش شده، در حقیقت آزمون خود را پس داده است. فیلمساز به درستی دریافته که میتواند یک اثر موفق ادبیات را به زبان سینمایی برگرداند و فیلم موفقی بسازد که حتی در رشتههای سینمایی دیگر هم بدرخشد و جایزه بگیرد. سینماگرانی مانند هیچکاک و کوبریک که خودشان هم مولف هستند، فیلمهای اقتباسی موفقی ساختهاند. گاهی حتی نویسنده داستانش را مشخصا برای یک فیلمساز نوشته تا آن را به سینما ببرد.
چرا در سینمای ایران، فیلمنامههای اقتباسی کمتعداد هستند و پیوند ادبیات و سینما ضعیف است؟
چند علت برای این اتفاق وجود دارد؛ ادبیات معاصر ما نتوانسته پابهپای ادبیات مقتدر و معتبر تاریخی ایران پیش بیاید و میتوان گفت شاهد افول در ادبیات قرون اخیر بودهایم. از طرف دیگر در زبانهای جدید ادبی مانند رمان و نمایشنامه، نتوانستهایم همگام با پیشرفتهایی که در غرب اتفاق افتاده حرکت کنیم. در دوره معاصر در غرب رماننویسان و نمایشنامهنویسانی ظهور کردهاند که زبان تصویر و سینما را خوب میشناسند و در متن آنها، فاصله با سینما خیلی کم است؛ انگار نویسنده از ابتدا رمانی را برای سینما مینویسد، حتی در زمانهای که سینما چندان گسترده نبود، مارسل پروست آثاری با زبان سینمایی خاص نوشته که هر جمله آن رنگ و تصویر را به ذهن میآورد. نویسندگانی مانند چارلز دیکنز و ویکتور هوگو هم آثاری مانند الیور توییست، آرزوهای بزرگ و بینوایان نوشتند که هم عامپسند و هم سینمایی هستند و میبینیم که بارها از روی آنها فیلم ساخته شده است. در جهان امروز هم، بعضی نویسندگان اصلا به سفارش یک تهیهکننده داستانی را از ابتدا با نگاه سینمایی مینویسند؛ چیزی که با نوعی نگاه نادرست در کشور ما دچار جوسازی میشود.
چرا نوشتن به سفارش سازنده در کشور ما رایج نمیشود؟
چون با جوسازیهایی، این کار به تولید هنر سفارشی تعبیر میشود. من هم نمیگویم که هنر باید سفارشی باشد، اما معتقدم اگر میخواهیم اثر سینمایی هم ویژگی هنری را حفظ کند هم بتواند مخاطب عام را جذب کند، باید قدمهای بنیادین اولیه را اصولی بردارد. اگر قرار است چندین میلیارد برای ساخت یک فیلم یا سریال صرف شود، چرا باید هزینهای که برای متن و نویسنده درنظر گرفته شده حتی به اندازه تدارکات اولیه نباشد؟
بهنظر شما دلیل اینکه فیلمهای میلیاردی، سهم کمی از هزینهها را به فیلمنامه اختصاص میدهند چیست؟
این اتفاق شرمآوری است. شاید بتوان گفت وضعیت نویسندگان سینمایی از بدترینها در صنف سینماگران است اما نکته مهم این نیست، موضوع این است که با این رویکرد در نهایت خود سینماست که دچار کاهش رتبه و جایگاه میشود. اگر بنیان درست نباشد، چطور سینما سر پا خواهد ماند؟ از وقتی سینما بهعنوان یک صنعت جدی گرفته شد، در غرب به فیلمنامهنویسی توجه ویژهای کردند. به فیلمنامهنویسان امکانات ویژهای دادند و حتی گاهی کمک کردند آنها به جایی سفر کنند که در آن آرامش دارند و میتوانند بهتر بنویسند؛ همین هم باعث خلق متنهای قوی شد. درحالیکه ما برای بازیگر دستمزد میلیاردی اختصاص میدهیم اما به فیلمنامه که اصل کاری است بیتوجهیم. به همین دلیل هم پای یکسریال کمدی میلیاردی مینشینیم اما بعد از 15قسمت هنوز یکبار هم نخندیدهایم! به همین دلیل هم اثر جنایی تماشا میکنیم و بیننده به راحتی میفهمد قاتل کیست چون داستان هیچ تعلیقی ندارد! هزینه نکردن برای داشتن یک فیلمنامه خوب در نهایت به ضرر سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی تمام میشود.
بهنظر شما چه راهکارهایی برای ورزیدهشدن ذهن فیلمنامهنویس وجود دارد و خودتان کدامها را بهکار گرفتهاید؟
من 40سال در دانشگاه بهصورت آکادمیک و براساس اصول و قواعد سینما تدریس کردهام. همواره در حال تحقیق روی آخرین آثار و آموزههای فیلمنامهنویسی هستم و حتی بهصورت آنلاین، کتابهای عرضه شده را مطالعه میکنم و سعی میکنم دیدگاه انتقادی و تحلیلی نسبت به آموزهها داشته باشم. فیلمنامهنویس باید اصول نظری را به خوبی و کامل فراگرفته باشد. چطور ممکن است فردی که سالها در این سینما فیلمنامه نوشته و فیلم ساخته، هنوز نکات اولیه و ریشهای مانند تفاوت ایده و طرح را نداند؟ آموزههای نظری باید به حد کفایت یاد گرفته شود و بعد فیلمنامهنویس سراغ مدام کتاب خواندن و مدام فیلم دیدن برود. فیلمنامهنویسان باید خود فیلمنامههای آثار را بخوانند، خط به خط آنها را تصویر کنند و نانوشتههای بین خطوط را در ذهنشان بسازند.گنجینههای عظیمی برای آموختن در تاریخ سینما وجود دارد. از طرف دیگر فیلمنامهنویس باید مدام فیلم ببیند اما نه اینکه فقط تماشا کند، باید با دوستان و متخصصان دیگر جلسه بگذارد تا با هم فیلمنامهها را تحلیل کنند. لازم نیست همه فیلمهای تاریخ سینما را ببیند، دیدن 5فیلم خوب در یک سال به شکل اصولی همراه با بحث و تحلیل میتواند راهگشا باشد.
خودتان این روزها مشغول چه کاری هستید؟
من بعد از بیماری و سکته مغزی، همچنان در دوران نقاهت و مشغول فیزیوتراپی و ترمیم ضعفهای جسمی هستم اما از پشت تخت و میز، تلاش میکنم درسگفتارهای 40سال تدریس در دانشگاه را به شکل مدون به رشته تحریر درآورم و ویرایش کنم تا آماده انتشار شوند.