
چهره به چهره/ کودتای خزنده در جبهه سنتگراها

صابر محمدی
اخیرا کتابی از محمود کیانوش منتشر شده با عنوان «بردار اینها را بنویس، آقا!» که شامل خاطرات نویسنده و شرح مراودات او با اهالی ادبیات ایران در فاصله سالهای دهه40تا60 است. کیانوش در همان مقدمه مینویسد که آمده تا خشم فروخردهاش از «اثرات زشت و تهوعآور و برخاسته از فرومایگی و شبهروشنفکری منحطِ آمیخته به جهل و خودفریبی و مردمفریبی عدهای از اهل قلم در زندگی ادبی و مطبوعاتی» خود را فریاد کند. او معتقد است بهخاطر پذیرفتن سردبیری مجله «سخن» و نیز نوشتن مقالهای علیه جلال آلاحمد، هر دو به سال1343، زمین و زمان با او دشمنی کردهاند و نگذاشتهاند تا حالا صدایش به گوش کسی برسد. کتاب سرشار حواشی بیهوده است اما نکات خواندنی هم کم ندارد. ازجمله اینکه چه شده محمود کیانوش نوگرا، به سردبیری مهمترین پایگاه سنتگرایان ادبیات در سنگر مطبوعات آن روزها یعنی سخن برسد. ماجرا از این قرار بوده که کیانوش یکی از روزهای تیرماه1343، به چهارراه مخبرالدوله رفته و در نبش کوچه رفاهی از در کتابفروشی انتشارات نیل داخل رفته و آنجا رضا سیدحسینی مترجم را دیده. او هم گفته که پرویز ناتل خانلری مدیر مجله سخن میخواهد کیانوش را ببیند. او به دفتر سخن میرود اما آنجا آنطور که خود نوشته از رفتار اربابمآبانه خانلری بهعنوان مدیر مجله، که سردبیرش را «آهای پسر، بیا ببینم» خطاب میکرده، دلزده شده و خداحافظی کرده. جالب اینکه او چند روز بعد خودش رفته و آنجا نشسته بر صندلی سردبیری. کیانوش با سابقه سردبیری چهار شماره از مجله «صدف» و سردبیری یک دوره فصلنامه «انتقاد کتاب»، میشود سردبیر جوان یکی از مهمترین نشریات ادبی. اما او که دوستانی از طیف نوگرا دارد، به قول خودش طرد میشود از جانب آنها که چرا رفتهای به اردوگاه دشمن! کیانوش اما میگوید خواسته با پرچم صلح به خاکریز دشمن برود و آرامآرام آنجا را فتح کند. ادبیات کیانوش نسبت به خانلری در نقل خاطراتش، ادبیاتی چندگانه است؛ گاه با عرض ارادت است و گاه با تجهیز به همان تعریضهایی که تقریبا نسبت به همه آدمهای ادبیات ایران دارد. او میگوید آرامآرام نوچههای خانلری را از دفتر سخن تارانده و خلاف میل باطنی آقای مدیر، پای رفقای جوان و نواندیشش را به آنجا گشوده است.محمود کیانوش دی ماه گذشته درگذشت.
این روایت امروز به چه درد ما میخورد؟
روش و استراتژی محمود کیانوش در همکاری با ناتل خانلری، روشی است که در همه شئون همواره مناقشهبرانگیز بوده است؛ همچنان برخی معتقدند باید با اردوگاه مخالف مذاکره و دژهای او را تسخیر کرد و هنوز هم عدهای میگویند باید مدار قهر را برگزید. عایدی کیانوش از سخن، نوگرایی و جوانگرایی در پیرانهسریهای آن مجله است و البته آنطور که خود نوشته، بایکوت از جانب بسیاری از رفقایش. کدام مسیر، درست است؟ همچنان باید فکر کرد.