گفتوگو با یوسف حاتمیکیا، کارگردان و نویسنده درباره خالی بودن سینما از فیلمهای کرونایی
قصه کرونا 80 میلیون راوی دارد
سالنهای سینما در روزگار پساکرونا با استقبالی تاریخی روبهرو میشوند و کارگردانان درباره این پاندمی آثار درخشانی خواهند ساخت
مائده امینی ـ روزنامهنگار
جانهای بسیاری هنوز به کرونا میبازند. رکوردهای تازهای در ایران شکسته میشود و به ازای هرکدام از مبتلایان یا درگذشتگان یک داستان جدید در دنیایی موازی نوشته میشود. قرنطینههای طولانی، صفهای بلامنازع دارو، تختهای سرد بیمارستان با بیمارانی بدون ملاقاتکننده، ردیف قبرهای حزنآور... و هزار و یک جزئیات و وجوه دیگر که میتوانند تا سالهای سال دستمایه نویسندگان، فیلمسازان و شاعران قرار گیرند. با اینهمه، سینمای ایران هنوز نسبت به این مقطع عجیب تاریخی، واکنشی نشان نداده. تقریبا هیچ فیلم قابل ذکری درباره شیوع کرونا در ایران ساخته نشده که البته علتهای بسیاری زمینهساز این وقفه بودند. یوسف حاتمیکیا از معدود کارگردانان و نویسندگانی است که حالا در مراحل پایانی یک فیلم بلند - با اشارتی به کرونا- قرار گرفته است. «نُت فالش»، داستان یک اختلاف خانوادگی در روزگار کرونازده را روایت میکند. خودش میگوید این فیلم تاریخ مصرف ندارد؛ یعنی 10سال بعد هم اگر کسی این فیلم را ببیند میتواند با آن ارتباط برقرار کند چراکه داستان اصلی به کرونا گره نخورده و صرفا در بستر کرونا رقم میخورد.
هنگامی که نُت فالش کلید خورد و مراحل اولیه ساخت آن آغاز شد، پروتکلهای بهداشتی هم در میان جامعه بیشتر جدی گرفته میشدند و احتمالا این مسئله مراحل تولید را برای شما سختتر کرده بود. اساسا ساخت یک فیلم با محوریت کرونا در روزگار شیوع این بیماری چطور پیش رفت و چه حال و هوایی داشت؟
در آن ایام بسیار به ما سخت گذشت. در پیک شدید کرونا بودیم و تازه منع تردد شبانه را وضع کرده بودند. یکی از ترسهای بزرگی که داشتیم سلامت بازیگران فیلم بود. ما فیلم پُربازیگری محسوب میشدیم که اکثر آنها در بیشتر سکانسهای فیلم حضور داشتند؛ تعدد بازیگر، در محیطهای اغلب سرپوشیده و سکانسهای شلوغ. این وضعیت میتوانست تبدیل به کابوس بزرگی شود و اگر یکی از آنها گرفتار کرونا میشد، کل کار به تعطیلی کشیده میشد. پروتکلها اما در این فیلم کمی کنترلشدهتر رعایت شد چراکه داستان با شرایط واقعی جامعه چنان آمیخته شده بود که بازیگر سر صحنه هم باید ماسک میزد و این جزئی از فیلم بود.
فیلمبرداری نُت فالش که بهنظر میرسد کاملا تمام شده... کی منتظر فیلم باشیم و اصلا امیدی به اکران آن با توجه به شرایط دارید؟
کار تقریبا تمامشده و کمتر از یکماه دیگر فیلم کاملا آماده میشود. هدف اصلی ما شرکت در جشنواره فجر و چند جشنواره خارجی معتبر است. در همهگیری کرونا یکی از حوزههایی که بهشدت آسیب دید، صنعت سینما بود اما این موضوع مهم خیلی مورد توجه مدیران ارشد و مردم قرار نگرفت. طی دو سال گذشته سینماگران مانند گلادیاتوهایی تنها بهخاطر زنده ماندن سینما جنگیدند و نگذاشتند روند تولید متوقف شود تا شریان حیات این صنعت قطع نشود. بنابراین صف طویلی از فیلمهای آماده نمایش ایجاد شده که بهدرستی نمیدانند چه زمانی نوبت اکران پیدا میکنند. فیلم نُت فالش در بخش خصوصی ساخته شده و امیدوارم بتوانیم نظر مخاطبان جشنواره فجر را جلب کنیم و با انرژی خوبی وارد اکران سال1401 شویم. انشاءلله تا آن وقت کرونا اگر ریشهکن نشده باشد حداقل قابلکنترل شده است. دست به دعاییم.
با وجود همه جذابیتهای سوژهای مثل سوژه یک پاندمی، هنوز یک فیلم دندانگیر با محوریت کرونا در ایران ساخته نشده است. اگرچه در حوزه فیلم کوتاه یا ادبیات، جشنوارههای مختلفی مثل «عاشقانههای کرونایی»، «کرونا و من» و... برگزار شده و البته چند تئاتر هم با اشاره به این موضوع مثل تئاتر محمد رحمانیان، «عشق روزهای کرونا»، روی صحنه رفته اما سینما انگار هنوز از مواجهه با این سوژه خالی است و محصولی در آن تولید نشده است. چرا؟
شاید محصولاتی که تا الان ساخته شده چندان به مذاق عموم مردم خوش نیامده است. از سوی دیگر قبول کنیم که فقدان «اکران» ضربه سنگینی به سینماگران زده است. برای پاسخ به این سؤال باید درنظر بگیریم که در دو بُعد میشود به کرونا پرداخت. در بُعد اول شما میتوانید خود پاندمی را محور اصلی قرار دهید و نتیجه آن فیلمی مثل فیلم «شیوع» به کارگردانی سودربرگ باشد یا از تأثیر آن در روابط و زیست انسان بگویید که بسیار پیچیده و عمیق است و به وسعت جهانی که درگیر آن شده داستان وجود دارد. اما یک مسئله مهم وجود دارد! ما کماکان در جبهه جنگ با این دشمن نامرئی هستیم و هر روز عزیزانمان را از دست میدهیم. هنوز جامعه ما به طرز دردناک و مرگباری با ویروس کرونا درگیر است. فرض کنید در همین روزگار، فیلمی ساخته شود که در آن مرگومیر تهران به 2هزار نفر در روز رسیدهاست و تمامی پایتخت درگیر شده. خود شما امروز دوست دارید چنین فیلمی ببینید؟
فیلمساز آینه تمام قد جامعه خودش است. کرونا و حواشیای که در زندگی مردم ایجاد کرده چنان تلخ و آزاردهنده است که یادآوری آن، حتی با آغشتهکردنش به سرانجامی روشن و پر امید در این شرایط نتیجهای جز آزار مخاطب ندارد.
شاید چندسال فاصله گرفتن از این روزها، بتواند فرصتی طلایی برای کارگردانان، فیلمنامهنویسان و... فراهم آورد تا آثار ماندگاری بسازند. البته در حوزه مستند بسیار سراغ کرونا رفتهاند و نتایج این پرداختها حالا دارد کمکم به منصه ظهور میرسد.
دقیقا میخواستم به همین نکته برسیم. شاید شما بعد از پشتسرگذاشتن تجربه ساخت یک فیلم بر بستر کرونا، بهتر از هر کسی بتوانید به این سؤال پاسخ دهید. ساختن فیلمی با موضوعی که همه مردم با آن مواجه بودهاند، لمساش کردهاند، ازآن ترسیدهاند و بهواسطه آن داغدار شدهاند، راهرفتن بر لبه تیغ است. انگار در عین اینکه کار فیلمنامهنویس را راحت میکند و دستش را برای پرداخت به هزار و یک سوژه جدید باز میگذارد، به همان اندازه برایش دشوار خواهد بود. برای شما چطور بود و اساسا فکر میکنید از چه ساحتی باید وارد چنین ماجرایی شد؟
من فکر میکنم این مسئله، اصلا کار فیلمنامهنویس یا کارگردان را راحت نمیکند. بگذارید یک مثال بزنم. حتما شما هم دیدهاید وقتی فیلمی با محوریت یک واقعه تاریخی ساخته میشود، عموما صدای اعتراض مورخان بلند میشود. هر کس از زاویه خودش داستان را روایت کرده و قسمتی از آن را پررنگ جلوه میدهد. همین موضوع، ساخت فیلم از یک واقعه را سخت میکند. اینکه از یک اتفاق مشخص، راویان مختلفی وجود دارد کار را بسیار دشوار میکند. به یاد دارم که در فیلم چمران که داستان مشخصی داشت و بسیار تحقیق شده بود هم اعتراضات زیادی از راویان متفاوت از هر سو به طرف فیلم روانه میشد. در نهایت کارگردان کار گفت من «چ» چمران را ساختم. شما الباقی چمران را روایت کنید.
حالا تصور کنید کار ساختن درباره کرونا چقدر میتواند سخت و پیچیده باشد چراکه 80میلیون راوی از این موضوع در سراسر ایران وجود دارد و هرکس زیست و تجربه خودش را دارد. مخاطب ممکن است بعد از دیدن فیلم شما درباره این پاندمی، از شما فاصله بگیرد. بهخصوص اگر شما بهطور متمرکز به ماجرای کرونا بپردازید. همین باعث میشود که فیلمساز داستان دیگری را به فضای کرونایی آغشته کند و اینطور دست به روایت بزند.
و پیشنهاد شما برای حفظکردن مخاطب در چنین شرایطی دقیقا واردشدن از چه ساحتی به این ماجراست؟ یعنی میخواهم که یک مثال ملموس بزنید تا از بیانگری فاصله بگیریم...
کرونا فاصلههای بسیاری میان ما انداخت و خوشیهای سادهای را از ما گرفت. درآغوشکشیدن، لمسکردن و... . اینها روابطی انسانی بودند که بهواسطه شیوع کووید- 19 مخدوش شدند که هرکدام در دل خود هزار و یک داستان دارند که میتوانند دستمایه یک فیلم تازه قرار گیرند و این باعث میشود وارد لایههای عمیقتری از این پاندمی شویم.
مثل فیلم «چهارراه استانبول» که مصطفی کیایی برای حادثه پلاسکو ساخت؟
بله، دقیقا. واقعیت این است که مردم هنوز از این حادثه دلخراش فاصله نگرفته بودند و برای آنها یادآور خاطرات تلخی بود و شاید این مسئله ناگزیر بود.
پس اگر قرار باشد امروز فیلمی درباره کووید- 19 و شیوع ویروسچینی در کشور ما ساخته شود محدود به بازیکردن در زمین «امیدواری» خواهد بود و فعلا نمیتوان منتظر یک اثر شاهکار سینمایی بود...
فکر میکنم فیلمهای بسیار خوبی ساخته خواهد شد. میتوان این مسئله را به دوران جنگ بین ایران و عراق تشبیه کرد. مردم در آن زمان نمیتوانستند پای فیلمهایی بنشینند که بعدها ساخته شدند. در دهه60 مردم نمیتوانستند تماشاگر فیلمی درباره یک لشکر شکستخورده ایرانی در یک عملیات باشند. از همین رو، اگر هم محصولی فرهنگی ساخته میشد، با رویکرد امیدواری، قوت قلب و حتی تهییج بود. اما بعد از گذشت چندین سال از پایان جنگ، فیلمهای موشکافانه و دردناکی از آن دوران ساخته شد. مطمئن باشید آثار سینمایی درخشانی در مورد دوران زیست در کرونا ساخته خواهد شد. مگر میشود واقعهای به این بزرگی زندگی همه ما را تحتتأثیر قرار دهد و سینماگران دربرابر آن سکوت کنند؟
کرونا برای سینما آورده دیگری هم خواهد داشت؟
بله. بهنظر من سینما بهزودی دوباره از جای خودش بلند میشود و با استقبال بیشتری مواجه خواهد شد چراکه یک دوره طولانی آدمها از حضور در سالنهای آن منع شدند. محدودیتها و ممنوعیتهای این روزها حتما منجر به آشتی آدمهایی با سینما خواهد شد که سالهای سال پیش از این واقعه، سینما آمدن را ترک کرده بودند و سینما از سبد هزینههایشان حذف شده بود. روزی که کرونا از ایران و جهان رخت بربندد، تجربه جمعی فیلمدیدن باهم قطعا با استقبال باشکوهی مواجه خواهد شد. همچنین توسعه اکران آنلاین هم به نفع سینماست چراکه از این به بعد اکران دو پله میشود و شیوههای جدیدی از فیلمدیدن جای خود را میان مردم باز خواهد کرد.