مسعود میر
ساختمان و کاشیهای ترکخورده سردر و چنارها و کلاغهایش، خیلی سال است که اینجا هستند و همه پاییزهای آسایشگاه را دیدهاند، همه آن جوان اولها و دلبرهایی که دکتر آنها را بست به چند وعده روزانه قرصگچی و انژکسیون، همه آن حبیب و جمشیدها و نارنگیها و برگهای زرد و زرد. حالا دوباره پاییز میخواهد یکهو بیاید و خبر آمدنش البته به اندازه پچپچ تخریب عمارت نخستین تیمارستان خصوصی کشور برای ما عوامالناس، نارنجی نیست. انگار صدای یکی در آن چندهزارمتری متروکه، لای برگهای ساقط شده از سوز تنهایی هنوز بلند است که میخواند: دنیا یعنی محاسن پاییز و بعد سر بلند میکند به سردر و آرام در گریبان زمزمه میکند: چرا همه رفته بودناشون رو میذارن برای پاییز...
باید تا پاییز از راه نرسیده و دوباره در توفان رنگ و برگ همه خاطرات را گم نکردهایم مرورکنیم بعضی خاطرات را. پس یک استکان چای مهمان ما و کلمهها باشید.
ابراهیم چهرازی از پیشگامان روانشناسی در ایران بود و تخصص مغز و پی(اعصاب) را از فرانسه گرفت و به کشور که بازگشت اول در دروس و کمی بعدتر جایی حوالی پارک ملت امروز نخستین آسایشگاه خصوصی بیماران اعصاب و روان که قدیمیها به آن تیمارستان میگفتند و ما هم یاد گرفتیم را تاسیسکرد. خدمات او در حوزه کاریاش ماندگار بود ولی روزها کهنه شدند و چهرازی دیگر با جواناولها و دلبرهایش وداع کرد و کمکم متروکه شد. حالا خبر رسیده که قرار است این عمارت تخریب شود و اینگونه هزار هزار قصه و خاطره از پریشاناحوالیهای آنهایی که یا خودشان یا حبیب یا دلبرشان در این ساختمان سعیکردند حالشان را خوب کنند زیر آوار جا میماند. یکی گفته دست بجنبانید و تا سقف نرمبیده ساختمان را به موزه اعصاب و روان تبدیل کنید و دیگری گفت همین کاشی مغموم که رویش نوشته تیمارستان چهرازی هم آنقدر برای این شهر که خاطراتش را گم کرده جذاب هست که تیرچه همت به ستونهای پوسیدهاش تکیه دهیم و ساختمان را محفوظ بداریم.
ما نشستهایم کنار دیوار و خیره شدهایم به پاییز هر سال...
چهار شنبه 10 شهریور 1400
کد مطلب :
139353
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/rkry2
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved