• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
چهار شنبه 10 شهریور 1400
کد مطلب : 139303
+
-

فوت و فن نوشتن 16

4 عنصر بنیادی داستان

 فرزام شیرزادی

وقتی داستان می‌نویسید، درحقیقت قرار و مداری ضمنی با خواننده می‌گذارید؛ یعنی با همان چند صفحه نخست داستان، به‌طور ضمنی به خواننده می‌گویید نوع و سبک و سیاق داستانتان چیست و خواننده هم طبیعتا درمی‌یابد که چه توقعی از داستان شما داشته باشد و در سراسر قصه، دنبال چه ساختار و ساختمانی باشد. اما برای نوشتن، دانستن اینکه چند نوع داستان داریم مهم است؟ پیش از هر چیز لازم است تقسیم‌بندی‌هایی را که تاکنون از داستان خوانده‌اید فراموش کنید. در اینجا و در این نوشته نمی‌خواهم درباره انواع داستان‌های ادبی، دانشگاهی، علمی-تخیلی، پلیسی، مهیج، تاریخی و غیره بنویسم. می‌خواهم به 4عنصر بنیادی که در همه داستان‌ها وجود دارد، منتها شدت و ضعف آنها متفاوت است بپردازم. نوع تعادلی که باید در هر داستان بین این عناصر برقرار باشد، مشخص می‌کند که شخصیت‌پردازی در داستان چگونه باید شکل بگیرد.
و آن 4 عنصر؛ محیط، خبر، شخصیت و حادثه است.
محیط، جهان پیرامون شخصیت یعنی مناظر، فضای داخل خانه، محیط‌فرهنگی که شخصیت را پرورده و شخصیت درقبال آن واکنش نشان می‌دهد و دیگر موارد اطراف او، از آب و هوا گرفته تا قوانین و... است.
خبر، همان اطلاعاتی محسوب می‌شود که قرار است خواننده کشف کند یا پس از خواندن داستان از آنها مطلع شود. شخصیت، ماهیت یک یا چند نفر از افراد داستان است و شامل رفتار و علل کارهایی است که انجام می‌دهند. شخصیت معمولا برداشتی کلی درباره ماهیت انسان را هم ارائه می‌دهد یا ما را به‌سمت چنین برداشتی سوق می‌دهد. حوادث، در هر داستان اتفاقات و علل پشت‌سر آنهاست. این عناصر معمولا وجوه مشترک زیادی با هم دارند. مثلا شخصیت الف بخشی از محیط اطراف شخصیت ب را هم تشکیل می‌دهد، یا احتمال دارد عنصر خبر در یک داستان، شامل اطلاعاتی درباره ماهیت یک شخصیت هم باشد. یا شاید منظور از کشف خبر در یک داستان، افشای برخی از جنبه‌های یک محیط، حادثه‌ای که درست فهمیده نشده یا نادیده گرفته شده یا ماهیت یک شخصیت باشد. حوادث داستان را هم معمولا یا محیط به‌وجود می‌آورد یا شخصیت‌ها می‌آفرینند و باز خبری که از خواننده در داستان کشف می‌کند، ممکن است همان حادثه قصه باشد. این عناصری که کوتاه و مختصر درباره آنها نوشتم، با درجه‌های متفاوتی در همه داستان‌ها وجود دارند و هر عنصر، ساختمان ضمنی خود را به‌وجود می‌آورد. به این معنا که اگر حضور یکی از عناصر در داستانی برجسته‌تر و پررنگ‌تر باشد، ساختمان خاص آن نیز شکل کلی داستان را عیان می‌کند. مثلا اگر شما داستانتان را با قتلی شروع کنید و بیشتر به شخصیت‌هایی بپردازید که درپی کشف عامل، علت و نحوه انجام جنایت هستند، خواننده طبعا توقع دارد که تا نویسنده به این سؤال‌ها پاسخ قانع‌کننده نداده، داستان ادامه داشته باشد. درواقع او توقع داستانی خبری را از شما دارد. اما اگر داستان را با زندگی همسر مرد قربانی جنایت شروع کنید و به تأثیر ناگهانی و طاقت‌فرسای فروپاشی زندگی یک فرد بپردازید، خواننده هم به حق توقع دارد داستانی را که در آن ساختمان شخصیت اصل است بخواند و زندگی زن بیوه‌ای را از آغاز تا هنگامی که جایگاهی مقبول و نوین در زندگی اجتماعی می‌یابد، دنبال کند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید