دکتر رضا یگانهشکیب ـ عضو هیأت علمی کالج سانتا مونیکا کالیفرنیا، آمریکا
در یازدهم تیرماه امسال پنتاگون اعلام کرد که بهطور کامل پایگاه بگرام در شمال کابل را تخلیه کرده است. چند روز پس از انتشار این خبر که بهطور ناگهانی منتشر شد و تعجب آگاهان را برانگیخت، جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا اظهار کرد که قویا از تصمیم خود مبنی بر تخلیه نیروهای آمریکایی از افغانستان دفاع کرده و تاریخ پایان عملیات نظامی را ۳۱ماه اوت یا ۹ شهریور تعیین کرده است.
تقریبا کمی بیشتر از یک سال پیش در چنین روزهایی دولت ترامپ که از طریق وزیر امورخارجه خود در حال مذاکره با طالبان بود پیمان صلحی را با طالبان در افغانستان امضا کرد که به موجب آن طالبان باید به حملات خود به نیروهای آمریکایی و همپیمانان آنها پایان داده، همکاریهای خود را با گروههایی که دولت آمریکا آنها را بهعنوان تروریست میشناسد متوقف میکرد و در عین حال باید مذاکرات خود را با دولت کابل ازسرمیگرفت. در عین حال دولت ترامپ به تعهدات متقابل خود در برابر طالبان اشارهای نکرد ولی از گمانهزنیها چنین برداشت میشود که آمریکا به طالبان قول داده تا آنها را در روند شکلگیری قدرت و تصمیمسازی در افغانستان شرکت داده و حمله نکردن به آنان را تضمین کند. همچنین ترامپ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ را بهعنوان تاریخ شروع روند خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان اعلام و دولت مرکزی افغانستان را نیز به تبادل زندانیان با طالبان مجبور کرد که در یک مورد 7هزار زندانی طالبان نیز از زندان آزاد شدند.
آغاز فرایند تخلیه نیروهای آمریکایی از افغانستان در پی سخنان بایدن یا تخلیه بگرام به هیچ وجه برنامهای ناگهانی نبوده کما اینکه تصمیم دولت ترامپ برای خروج از افغانستان نیز بهدنبال سلسله بحثهای طولانی در جهت خاتمه دادن به طولانیترین جنگی بود که آمریکا از زمان حیات خود درگیر آن بوده است. از زمانی که اوباما در آمریکا به قدرت رسید تاکنون که بایدن در رأس قدرت آمریکاست، نیز آمریکا همچنان قول خروج نظامیانش را از افغانستان داده بود. علاوه بر کشته شدن صدها هزار نفر از مردم افغانستان این جنگ خرج بیسابقه ۲ تریلیارد دلاری روی دست واشنگتن گذاشته و جان حدود ۲۵۰۰ سرباز آمریکایی را نیز گرفته است. در حقیقت این مبلغ کلان از طریق مالیاتدهندگان آمریکایی پرداخت شده و به جیب دهها هزار شرکت پیمانکاری نظامی، امنیتی،
نرم افزاری-سایبری-امنیتی رفته است همانطور که همچنین بخشی از آن صرف خرجهای سیاسی-دیپلماتیک شده و میشود.
اما آنچه در واقعیت پس از امضای این قرارداد میان آمریکا و طالبان اتفاق افتاد، افزایش حملات طالبان به نیروهای غیرآمریکایی، بهخصوص نیروهای دولتی افغانستان بود. این ناامنیها و دیگر حملات تروریستی مشابه، به نگرانی کابل و همپیمانان آن در تهران و دهلی نو و اتحادیه اروپا که از ابتدا به مذاکرات دولت ترامپ با طالبان با تردید مینگریستند بیش از پیش دامن زد. بهخصوص پس از پیشرفتهای شگرف طالبان در برابر نیروهای دولتی که نوعا یا پا به فرار میگذاشتند یا زعمای شهرها و مناطق، روستاها و شهرها را بدون جنگ به طالبان تسلیم میکردند. بهنظر میرسد که آمریکا با سیاست کنترل از راه دور، سعی میکند حتی اگر بهطور کامل قوای نظامی را از افغانستان خارج کند، باز هم به بهانههای مختلف، گروههایی را در افغانستان مستقر کند و طوری وانمود خواهد کرد که این تقاضایی از جانب دولت است؛ مثلا برای آموزشهای نظامی-امنیتی یا پشتیبانی. در این صورت واشنگتن میتواند تعداد بیشتری نیرو و تجهیزات روانه دریای جنوبی چین کند که بهگفته بایدن تهدید اصلی علیه آمریکاست.
عامل مهم چین به هیچ وجه نباید در تحلیلهای آینده صلح در افغانستان نادیده گرفته شود. کابل علاقه خود برای پیوستن به پروژه «یک کمربند یک راه» را پنهان نکرده است. این پروژه عظیم که همان احیای راههای ابریشم است از سال ۲۰۱۳ و پس از روی کار آمدن شی جیپینگ روی میز کار پکن قرار گرفته و تا سال گذشته حدود ۱۲۳ کشور و ۲۹ سازمان بینالمللی با امضای قراردادهای گوناگون با چین اعلام آمادگی برای پیوستن به این پروژه جهانی را کرده و تمایل به همکاری خود را در راستای توسعه این برنامه عظیم از طریق پیوستن به پیمانهایی با پکن به اثبات رساندهاند. لکن با حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان آینده همکاری پکن-کابل در این پروژه مورد تردید قرار گرفته است. آمریکا همواره از طرق مختلف از همان سال ۲۰۱۳ تمام توان خود را در سراسر جهان بهکار بسته تا پروژه یک کمربند یک راه برای چین و کشورهای عضو همواره گرانتر و زمانبرتر انجام شود. بایدن نیز صراحتا از زمان کاندیداتوری خود در انتخابات اخیر آمریکا، چین را بزرگترین چالش آمریکا در جهان معرفی کرده است.
در ماه می سال ۲۰۱۶ در پی ملاقات میان مقامات چین و افغانستان بیانیه مشترکی نیز امضا شد که در آن قول تعمیق روابط و قول سرمایهگذاری ۱۴۸ میلیارد دلاری چین نه فقط درافغانستان بلکه در پاکستان و کشورهای آسیای میانه را هم شامل میشد. همچنین ۶۲ میلیارد دلار از این مبلغ میبایست صرف زیرساختهای ریلی و جادهای افغانستان، پاکستان و تاجیکستان شود و قرار است با سرمایهگذاری چین، پاکستان و ازبکستان نیز ازطریق خاک افغانستان با خط ریلی به طول ۵۷۳ کیلومتر به یکدیگر وصل شوند.
بنابراین بهنظر میرسد که منافع درازمدت واشنگتن بهدلیل تعارض با پکن در ناامنی افغانستان است. مهم نیست که طالبان یا دولت دیگری در رأس باشد بلکه آنچه مهم است این است که افغانستان با موقعیت فوق استراتژیک خود به محلی برای توسعه پروژه یک کمربند یک راه چین نشود که به موجب آن نهتنها کشورهای دیگر مانند پاکستان، ایران و روسیه منتفع شوند بلکه چین در افغانستان بهعنوان کانون همکاری بین آنها تبدیل شود. بنابراین در عین ناامنی در افغانستان، واشنگتن میتواند با سیاست کنشگری گزینشی و اقدامات موردی و تاکتیکی در آن کشور و در جنوب غرب آسیا هم از تلفات بیمورد انسانی و مالی جلوگیری کند و هم تمرکز خود را بر چین و مهار آن افزایش دهد.
دو شنبه 1 شهریور 1400
کد مطلب :
138421
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/KrNRM
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved