خانواده و مکتب عاشورا
حجتالاسلام رضا عزتزمانی-معاون فرهنگی و امور تبلیغی سازمان تبلیغات اسلامی
مسئله خانواده حقیقتی است که نسبت مذهبی یا گرایش ادیانی خاصی ندارد و به فطرت و هویت انسان اجتماعی مربوط میشود. بهترین جلوه و بروز خصلتهای اجتماعی انسان از طریق خانواده است؛ از محبت و مهربانی و عاطفه گرفته تا خدمت به دیگران و شبیه آن. خانواده، کاملاً مرتبط با نیازهای فطری انسان است. غرب نتوانست خانواده را کنار بزند، چون یک نیاز فطری بود. به همین دلیل بهدنبال جایگزینهایی برای خانواده افتاد؛ که اوج انحطاط غرب در این زمینه را داریم مشاهده میکنیم. اگر خانواده از بین برود یا به حاشیه رانده شود، در این صورت تنهایی و تکنولوژی و...، میشود محور زندگی آدمی. تشکیل خانواده در واقع هم نیاز فطری انسان است، هم عیوب و نقصهای او را میپوشاند.
نکته بعدی این است که شخصیت انسان با تشکیل خانواده، توسعه پیدا میکند. انسانی که موجودی خودخواه است، در نسبت با خانوادهاش سراپا شور و گذشت میشود و حتی از موفقیتهای فرزندان و خانواده خود لذت میبرد. این، همان بحث «من توسعهیافته» است. اینها صرفاً به اعضای خانواده هم معطوف نمیشود، میتواند شامل همسایهها و دیگر مؤمنین هم بشود؛ یعنی خانواده وسیعتر شود.
این همه که گفتیم نسبت خانواده زمینی ماست. یعنی این همه تأکید دینی بر جنبههای زمینی خانواده و نقش آن است؛ خانوادهای که از همسر تا پدر و مادر و همه اطرافیانی که به نسبت به این خانواده برای ما اهمیت پیدا میکنند، گسترش پیدا میکند. ما یک رحم آسمانی هم داریم؛ یک خانواده آسمانی. به تعابیر احادیث و روایات، پیامبر و علی پدران این امت هستند. حدیث داریم که هر انسانی با امام و بزرگ خودش محشور میشود. به روایت دین، پدران آسمانی ما هم پیامبر و ائمه هستند و هرچقدر معرفت بیشتری پیدا کنیم، میتوانیم با آنها بیشتر گره بخوریم؛ با خانوادهای که نسبت فامیلی با آن نداریم و نسبت معنوی و آسمانی داریم.
یک نمونه از جلوههای اصیل و تکاملیافته این نگاه به خانواده را در خانواده سیدالشهدا میتوانیم ببینیم که وقتی با مجاهدتها و تأثیرات اجتماعی همراه میشود، به قیام عاشورا میرسیم. اگر خانواده سیدالشهدا در کربلا نبودند، این نهضت چنین دیده نمیشد و چنین ظهور و بروز پیدا نمیکرد و فهم نمیشد. سادهترین جلوه این اتصال هم در روضههای ماست. در این روضهها ما از ششماهه داریم تا علیاکبر و برادر اباعبدالله و فرزندان حسین و حسن(ع). این جلوهها سادهترین نوع رابطه خانوادگی هستند که از این طریق باقی ماندهاند. بزرگترین این جلوهها را هم در وجود زینب کبری(س) مشاهده میکنیم که گفتهاند «کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود». جلوهای بزرگ از عظمت و حضور اجتماعی و اثرگذاری و تعهدپذیری یک زن در نگاه دینی.
چنین خانوادهای است که با این جلوه و حضور و قیامش، عاشورا را عاشورا کرده است. چنین خانوادهای، دیروز با ظهور و بروزش دشمن را به هم ریخت؛ امروز با ظهور و بروزش عالم را به هم ریخته. واقعاً چه چیز دیگری غیر از روضههای مرتبط با پیوندهای خانوادگی سیدالشهدا میتوانست بدون هیچ توضیح اضافه، سند مظلومیت ایشان را فریاد بزند؟ چه چیز دیگری غیر از روضه علیاصغر(ع) میتوانست چنین نفوذی داشته باشد؟
خانوادهای اینچنینی است که در کربلا میشود محور اقامه کلمه توحید و حق. چنین خانوادهای با صبر و ازخودگذشتیاش در راه خدا و دین، میشود الگو؛ که جلوههایش را در محرم میبینیم؛ خانوادهای که برای هر جامعهای جدا از بینش دینی و مکتبیاش، میتواند الگو باشد؛ خانوادهای که باعث تداوم و تأثیر مکتب عاشورا شده است. این است جایگاه بلند
خانواده در یک قیام الهی.