خود را به زمان نسپار
گپ و گفت با بهناز بذرپیشه، روانشناس درباره کرونا و چالشهای روانی ایجادشده بهدلیل تغییراتی که ویروس کووید-19در زمانبندی زندگی روزمره ایجاد کرد
فتانه احدی ـ روزنامهنگار
تغییرات اساسی در ریتم عادی زندگی از مهمترین پیامدهای پدیده کرونا در تمام دنیا بوده است. تعطیلی ناگزیر بسیاری از فعالیتهای شغلی، دورکاری و خانهنشینی، بستهشدن درهای مدارس و دیگر مراکز آموزشی و جایگزینی آموزش آنلاین و توقف فعالیتهای ورزشی بیرون از خانه، ظاهرا زمان بیشتری را در اختیار ما قرار داده تا بهخودمان بپردازیم اما بهنظر میرسد مفهوم زمان در دوران کرونا نهتنها برای همه افراد یکسان نبوده بلکه بسته به عواملی چند، بسیار هم متفاوت بوده است. بهناز بذرپیشه، روانشناس از شیوه مواجهه با مفهوم زمان و چالشهای مدیریت آن در بحران کرونا گفته است.
به اعتقاد شما مفهوم زمان در دوران کرونا چقدر با زمان پیش از آن متفاوت شد؟
در تحلیل پدیدهها و موضوعات فرهنگی و اجتماعی عنصر زمان بسیار مهم و تأثیرگذار است و شیوه مدیریت آن تغییراتی را در بنیانهای زیستی، فرهنگی، اجتماعی و سبک زندگی افراد باعث میشود. شیوع ویروس کرونا زندگی ما را به اشکال مختلف و در ابعادی وسیع تغییر داد. بعد از جنگ جهانیدوم انسان با چنین چالشی در ابعاد بینالمللی مواجه نشده بود؛ کرونا معادلات زندگی روتین مردم را در هم شکست و تصویر جدیدی از زیست جهانی، زیست نظام بهداشتی و موارد دیگر ارائه داد. تأثیر کرونا به قدری بود که حتی خوابیدن، سرکاررفتن، معاشرتهای اجتماعی، درسخواندن و بسیاری از موارد عادی اما مهم زندگی ما تحتالشعاع آن قرار گرفته است. انتظار برای خروج از بحران بسته به شغل، سن و سال، شرایط اقتصادی و اجتماعی و حتی موقعیت جغرافیایی افراد در این دوران متفاوت بوده و بهنظر میرسد زمان برای بعضی از افراد تندتر و برای برخی دیگر به آهستگی در حال گذر است.
تأثیر این پدیده در چه قشر یا سن خاصی پررنگتر بوده است؟
پدیده کرونا در تمام دنیا تأثیر عمیقی بر زندگی همه افراد داشته اما قطعا این تأثیر بر کودکان و نوجوانان پررنگتر و شاید ماندگارتر بوده است. کودکان و نوجوانان در حساسترین مقطع سنی قرار دارند و باید مراحل رشد آنها با کمترین تنش و بهخوبی طی شود تا بتواند زمینهای برای رشد بزرگسالی آنها شود. کودک هویت خود را در میان همکلاسیها و دیگر همسالانش مییابد. آنها باید مهارتهای زندگی را بهصورت جمعی بیاموزند و حضور در جمع همسالان از مهمترین ابزارهای رشد آنهاست، اما شرایط کرونایی باعث شده کودکان و نوجوانان یکسالونیم اخیر را در خانه بگذرانند و از شرکت در کلاسهای حضوری محروم باشند. این شرایط در رشد اجتماعی نوجوانان و حتی جوانان تأثیر زیادی دارد. اما مشکل مهم دیگری که تحتتأثیر کرونا ایجاد شده، بههمخوردن سیکل منظم خواب و بیداری افراد بهویژه جوانان و نوجوانان است. در بیشتر خانوادهها شاهد این هستیم که خواب شبانه، کوتاه یا بهطورکامل حذف شده و افراد تا صبح بیدار هستند و صبح تا بعدازظهر میخوابند. این تغییر میتواند اختلالات بسیار شدیدی را در روند رشد جسمی و روانی و همچنین تمرکز افراد در همه سنین بهویژه کودکان و نوجوانان ایجاد کند.
تأثیر درازمدت اختلالات دوران کرونا بر کودکان و نوجوانان چه خواهد بود؟
کودکان و نوجوانان انرژی درونی بسیار بالایی دارند، درحالیکه اکنون بستر و فضایی مناسب برای تخلیه انرژی جسمی و روانی خود ندارند. در چنین شرایطی نهتنها این انرژی هدر میرود بلکه محدودبودن کودکان و نوجوانان به فضای بسته خانه باعث درگیری روحی آنها با استرسها و مشکلات دیگر اعضای خانواده میشود؛ مشکلی که حل آن بعدها پیچیدگیهای بیشتری خواهد داشت. این بیماری ابعاد مختلف زیست مردم را از سلامت و بهداشت روان تا اقتصاد تحتتأثیر قرار داده و استرسها و بحرانهای زیادی را باعث شده که نحوه مواجهه با آنها، بهویژه در سوگواریها میتواند تأثیرات ماندگاری بر روح و روان کودکان بگذارد. طولانیشدن این روند کنترل شرایط را دشوارتر میکند. کودکان بیصبرانه در انتظار حضور در جامعه هستند درحالیکه زمان مشخصی را نمیتوان برای این حضور اعلام کرد و این بر کلافگی و ناامیدی کودک دامن میزند اما شرایط برای بزرگسالان و بهویژه سالمندان در مواجهه با موضوع زمان، متفاوت است. این شرایط برای نوجوانان بهدلیل انتظارات اجتماعی آنها بدتر است. نوجوان در ارتباط با محیط پیرامونش به پختگی روانی، جسمی و جنسی میرسد اما هماکنون فرصت این ارتباط از نوجوانان گرفته شده است. کلاسهای مجازی نمیتوانند حس دانشگاهرفتن را برای جوان و نوجوان تامین کنند و محدودشدن به ارتباط با اعضای خانواده فرصت دوستیابی، ارتباطات اجتماعی و تجربهکردن نقشهای مختلف در اجتماع را از آنها گرفته است.
آیا میتوان گفت برای جوانترها زمان در دوران کرونا کندتر و برای سالمندان تندتر گذشته است؟
مفهوم زمان برای سالمندان بهدلیل بودن در سراشیبی عمر، بسیار حساستر است. روزها و هفتهها و ماههایی که آنها در انتظار پایان شرایط غیرعادی، دیدار عزیزان و بازگشت به اجتماع میگذرانند، آنها را مضطرب میکند و به لحاظ روانی بیش از پیش تحلیل میبرد. کرونا بر سلامت روان سالمندان بسیار تأثیر گذاشته است، ترس مبتلاشدن و مرگ، بسیاری از سالمندان را از نظر روحی تضعیف کرده و از سوی دیگر فرصت ملاقات با فرزندان و نوهها و حس شادی را از آنها گرفته است.
فراتر از مقطع سنی، آیا گذر زمان در دوران کرونا در همه اقشار جامعه یکسان بوده است؟
یکی از چالشهای مهم دوران کرونا بحث اقتصاد خانوادهها بوده است. بهنظر میرسد برای قشر مرفه بهدلیل امکانات بیشتری که دارند زمان زودتر میگذرد و برای قشر کمدرآمد بهدلیل مشکلات بیشتری که با آن دست و پنجه نرم میکنند، گذر زمان کندتر است. در خانوادههای کمدرآمد و فقیر امید به زندگی خیلی کمتر است. ترس از مرگ در افراد عادی بالاتر و اضطراب آنها خیلی شدیدتر است. در دوران کرونا افرادی که امکان ادامه فعالیت اقتصادی بهصورت اینترنتی را داشتند، شرایط اقتصادی را مدیریت کردند و ریتم زندگی آنها بهطور نسبی بازیابی شد اما برای سایرین، زمان به کندی و به سختی گذشته است.
آیا تفاوتی بین نوع مواجهه زنان و مردان با پدیده زمان در این دوران دیده میشود؟
فشارهای روانی ناشی از بیکاری و فرسودگیهای شغلی ناشی از دورکاریها ازجمله پیامدهایی بوده که کووید-۱۹ برای ما داشته است. این پیامدها برای زنان بیشتر و شاید چندین برابر بوده است. از بینرفتن حریم شخصی زنان و مادران بهدلیل افزایش میزان حضور اعضای خانواده در منزل، دغدغه زنان برای حمایت از والدین، همسران و فرزندانشان و بار سنگین مدیریت آموزش مجازی فرزندان ازجمله دلایلی است که زنان را بیشتر در معرض تنش و حتی بیماریهای روان قرار داده است. این موارد اختلافات زناشویی و خانوادگی را میان زوجها و همچنین چالش میان والدین با فرزندانشان افزایش داده و بعضا این اختلافات منجر به افزایش خشونت شده است.
راهکار مدیریت این آشفتگیها چیست؟
رفتارهای اجتماعی مردم در این دوران تغییر کرده و روابط خانوادگی و دوستانه محدود شده است. مردم تماس با خویشاوندان را کمی بیشتر کردهاند اما دیدارها کم شده و این تأثیر مهمی در روابط اجتماعی افراد در درازمدت دارد. همچنین کنترل رفتارهای هیجانی مثل خریدکردن بهدلیل هراسی که از کمبود احتمالی اجناس داریم بیشتر افراد را درگیر خود کرده که البته این مورد در همه کشورها دیده شده اما در ایران بهدلیل بیثباتی در شرایط اقتصادی کشور و دشواری ترسیم چشماندازی روشن برای آینده، نمود بیشتری داشته است. باچنین آشفتگیهای هیجانی نمیتوانیم از افراد رفتارهای سالمی را انتظار داشته باشیم. ما با بحرانهای متفاوتی در جامعه مواجه هستیم و بیشترین آسیب روحی و روانی متوجه افرادی است که در کلانشهرها زندگی میکنند. در کنار راهکارهایی که در حوزه بهداشت و درمان از یک سو و اقتصاد از سوی دیگر باید برای مدیریت این بحران اندیشیده شود، آموزش نیز میتواند در بهبود سلامت روان افراد جامعه مؤثر باشد؛ اینکه بیاموزیم چگونه زمان را در اختیار بگیریم، به جای اینکه خود را به زمان بسپاریم.