• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
شنبه 23 مرداد 1400
کد مطلب : 138083
+
-

بهزاد فراهانی، بازیگر سینما و تئاتر

جایت را به بانوی سالخورده بده!

جایت را به بانوی سالخورده بده!


سیده پگاه رضا‌زاده|   بهزاد فراهانی، بازیگر تراز اول سینما، تئاتر و تلویزیون، درباره مترو، نگاهی همسو با «هرتا مولر» برنده نوبل ادبیات دارد. هرتا مولر، در رمان ماندگار و خواندنی«سرزمین گوجه‌های سبز» مردهای ترن‌های مترو شب آلبانی را با چهره‌هایی خسته به تصویر می‌کشد که در ایستگاه‌ها چشم باز می‌کنند و از محتویات جیب‌هایشان مطمئن می‌شوند و پس از یک روز طولانی کار و خستگی، ماده شوینده به خانه می‌برند. فراهانی در متروی تهران به چهره‌های خسته و درهم مردم اشاره دارد و می‌گوید: «من مترو‌سواران تهران را صرفاً تحلیل روانشناختی و جامعه‌شناختی می‌کنم.»

تلویزیون، کتابخوانی در مترو را تبلیغ نمی‌کند
از مردم انتظار ندارم که در متروی تهران کتاب بخوانند. به‌نظرم با نگاهی به تیراژ کتاب‌های امروز می‌توان به این نتیجه معقول و منطقی رسید که متأسفانه کتابخوانی مضمحل شده. البته در این بین فقط مردم و مترو سواران مقصر نیستند. دلیل اصلی اینکه مردم در مترو کتاب نمی‌خوانند، در این موضوع و نکته نهفته است که رادیو و تلویزیون مبلّغ عمیق کتاب خواندن مردم در مترو نیست. باید ارجمندی‌ها و ارزش‌های کتاب خواندن در مترو را بعینه به مردم نشان داد تا آنها ترغیب شوند که در وقت‌های اصطلاحاً مرده‌شان کتاب بخوانند. تلویزیون در بهترین حالت تبلیغ ماکارونی را می‌کند! بنابراین انتظار ندارم که توده مردم در مترو در حال خواندن متنی باشند.

تفسیر نگاه‌ها در مترو
اگر بخواهیم در مترو چیزی را شناسایی کنیم، باید از چهره‌های خسته و چشم‌های ناامید و نگاه‌های بی‌معنا به یکدیگر آن هم بدون عشق و شور و شعف، صحبت کنم. احساس هم‌بودگی در مترو تهران کمرنگ است. باور کنید که به این موضوع‌ها اعتقاد دارم و جهان را چنین می‌بینم. متروی تهران که تنها گوشه‌ای از آن است. در مترو هرگز صدای خنده نشنیده‌ام. این موضوع البته از نظر روانشناسی اجتماعی باید بررسی شود. فاصله بین فقیر و غنی زیادشده. چهره‌های مردم در مترو بیشتر یأس‌زده و خسته است. این خستگی فقط هم به خستگی روزمره خلاصه نمی‌شود.

حواستان به سالمندان باشد
برخی از جوان‌ها را می‌بینم که گویی با همه‌‌چیز دشمن‌اند. این اصلاً خوب نیست. متأسفانه لایه‌های فرادست جامعه با داشتن پول فراوان، قانون را زیر پا می‌گذارند و این جوان می‌بیند و وقتی یک بانوی مسن وارد مترو می‌شود، شاید به همین دلیل او دیگر به این موضوع توجه نمی‌کند که حتی جای خود را به بانویی سالخورده بدهد. البته به عملکرد برخی از آنها هم، با نگاهی عمیقاً انسانی، کاملاً حق می‌دهم. اگر قشر پولدار قانون را زیر پا می‌گذارد، توده زحمتکش هم به آنها می‌نگرد و با خود می‌اندیشد که چرا من قانون و عرف را زیر پا نگذارم! دلیل روانشناختی و جامعه‌شناختی اینکه نوجوان ما جایش را به دیگری نمی‌دهد، همین موضوع است. از سوی دیگر برخی جوان‌ها انتقادهایی دارند که فکر می‌کنند صدایشان را نمی‌شنوند. به همین دلیل این موضوع مثلاً در مترو خودش را نشان می‌دهد. این جامعه خودبه‌خود و یکباره چنین شکلی پیدا نکرده بلکه به مرور زمان چنین شده و برخی از گوشه‌هایش را ما مثلاً در مترو می‌بینیم.

بازیگری در مترو؟!
از آنجا که بازیگری را یک علم می‌دانم، فکر نمی‌کنم که در آنی بتوان استعدادهای هنری را در مردم و در فرصت اندک مترو جست‌وجو کرد. این علم را پدیده‌ای سنگین و ثقیل می‌دانم. من که با هنرمندان بزرگی مانند جمشید مشایخی و پرویز فنی‌زاده و دیگران بوده‌ام و حداقل دو دانشکده را به پایان برده‌ام و به قلب اروپا سفر کرده‌ام و هنر مدرن فرانسه را می‌شناسم و دست‌کم از 100هزار عنوان کتاب در خانه‌ام، 50هزار جلدش را خوانده‌ام، به‌نظرم نمی‌توان استعداد بازیگری را در مترو یافت! اما این را هم بگویم که اگر می‌‌شد که با کمترین هزینه، مردم جامعه، آموزش می‌دیدند، همین بچه‌های گاه تهیدستی که در مترو می‌بینیم، استعدادهایشان شکوفا می‌شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید