• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
چهار شنبه 20 مرداد 1400
کد مطلب : 137958
+
-

مکانی در آفتاب/ دستمزد در سینما شاهرخ

مکانی در آفتاب/ دستمزد در سینما شاهرخ

سعید مروتی

خرداد ۶۹ است و امتحانات ثلث سوم‌. امتحان عربی داریم، در حالی که تقریباً نیمی از سال معلم عربی نداشته‌ایم. آقای سجادی، دبیر عربی‌مان که همیشه سر کلاس و میان درس دادن، به‌عنوان آنتراکت، درباره فیلم‌های محبوبش حرف می‌زد، ناباورانه قصه خودش را تمام کرده و جای خالی‌اش را هیچ‌کس پر نمی‌کند جز دبیر ادبیات که عربی درس دادنش خیلی خوب نیست. دم امتحانات تنها چاره، دستیابی به جزوه‌ای است که در آن سال‌ها از آن به‌عنوان جزوه رزمندگان یاد می‌شد. یک شب مانده به امتحان یکی از همکلاسی‌ها پیشنهاد می‌دهد به خانه پسرخاله‌اش برویم که جزوه رزمندگان دارد. خانه پسرخاله دوستمان در خیابان خزانه است. 2ساعت بعد ما در خزانه‌ایم و نخستین چیزی که توجه‌مان را جلب می‌کند سینما شاهرخ است که فیلم «دستمزد» را روی پرده دارد؛ فیلمی از مجید جوانمرد که با «شکار»ش خاطره‌ها داریم. رسیده‌ایم به خانه پسرخاله دوستمان ولی هم من و هم همکلاسی‌ام ذهنمان درگیر پلاکارد دستمزد و چهره‌های ملتهب و خشمگین مهدی فتحی و محمد صالح علاست‌. جزوه درس عربی در عکاسی سر کوچه که در ویترینش عکسی آرتیستی از جمشید آریا چشم‌ها را خیره می‌کند، با دستگاه داغان فتوکپی تکثیر می‌شود و در راه بازگشت باز از مقابل سینما شاهرخ سر درمی‌آوریم و چند دقیقه بعد، ما در سالن نشسته‌ایم و جای اضطراب برای امتحان عربی فردا، مضطرب مهدی فتحی و محمد صالح علا هستیم که 2جنازه را در جعبه‌های‌ساز مخفی کرده‌اند و به‌عنوان نوازنده دوره‌گرد عازم روستایی دور افتاده شده‌اند. هنوز «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» سام پکین پا را ندیده‌ایم و نمی‌دانیم که دستمزد ورسیون ایرانی این فیلم است. به سبک بیشتر فیلم‌های دهه 60، در دستمزد هم آدم‌ها زیاد شعار می‌دهند، متحول می‌شوند و حرف‌های سیاسی می‌زنند. البته ما کاری به این حرف‌ها نداریم و بیشتر دنبال هیجان و حادثه‌ایم که خوشبختانه به میزان قابل توجهی در دستمزد موجود است. مهدی فتحی را به‌خاطر «تحفه‌ها» و محمد صالح علا را به‌خاطر «تیغ و ابریشم» دوست داریم. داخل سینما محض رضای خدا یک زن هم حضور ندارد که هیچ بیشتر تماشاگران در حال سیگار کشیدن فیلم می‌بینند‌‌. مثل اینکه قانون عدم‌استعمال دخانیات هنوز به خزانه و سینما شاهرخ نیامده است. سینمایی قدیمی که صندلی‌هایش خیلی راحت نیست ولی هیجان دستمزد خیلی راه نمی‌دهد که به این چیزها فکر کنیم. الان که فکرش را می‌کنم موضوع فقط درگیر شدن 2نوجوان با فیلم حادثه‌ای مجید جوانمرد نبود و اساسا تماشاگر دهه شصتی کم توقع‌تر و قانع‌تر از این حرف‌ها بود که صندلی زوار در رفته و سیستم فرسوده صدا و آپارات از نفس افتاده، خیلی آزارش دهد. یک نفس با دستمزد همراه شدیم، امتحان عربی را فراموش کردیم‌ و حتی گذر زمان و راه طولانی بازگشت به خانه را. دستمزد برای ما یک فیلم جاده‌ای حادثه‌ای باحال مثل «شکار» فیلم قبلی جوانمرد بود که گیرم به خوبی آن نبود ولی از جنس « الماس بنفش» و «تمام وسوسه‌های زمین» و «نار و نی» هم نبود و می‌شد از تماشایش لذت برد. لذت تماشای فیلمی که بعداً در مجله فیلم خواندیم خیلی هم خوب نبوده و جواد طوسی کلی از آن ایراد گرفته بود، برایمان ماند. همینطور تجربه دلچسب رفتن به سینما شاهرخ که شب امتحان برای ما حکم بهترین سینمای دنیا را داشت؛ سینمایی که از آن رایحه ترکیبی بوی پوست تخمه و سیگار برایمان ماند و تماشاگران باحالش که چند باری برای مهدی فتحی و صالح علا دست زدند. از سینما شاهرخ که بیرون زدیم هوا تاریک شده بود و تا سوار مینی‌بوس شویم به میدان آزادی برسیم کمی با جزوه‌ای که به خاطرش سر از خزانه درآورده بودیم کلنجار رفتیم تا که به خانه برسیم و شب را با کابوس امتحان عربی به صبح برسانیم. در میانه‌هایش البته تصاویر زنده دستمزد بود که می‌آمد و می‌رفت و جزوه‌ای که با چند ساعت شب بیداری کار را برایمان در این حد درآورد که مهمان شهریور نشویم. و همه اینها را با دستمزد، مهدی فتحی، محمد صالح علا و سینما شاهرخ معنا می‌داد‌. سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور را هم در یکی از شب‌هایی که برای کنکور درس می‌خواندیم دیدیم و تازه فهمیدیم چرا جواد طوسی خیلی با فیلم جوانمرد حال نمی‌کرده و اصل جنس چقدر فیلم بهتری است. هرچند فکر می‌کنم اگر طوسی هم مثل ما نوجوان بود و شب امتحان عربی سر از خزانه در می‌آورد و در سینما شاهرخ دستمزد را می‌دید، بیشتر از فیلم جوانمرد لذت می‌برد‌.  تکه‌هایی از دستمزد را بعدها چند باری از تلویزیون دیدم و هر بار تماشایش یاد سینما شاهرخ برایم زنده شد که یک‌بار برای همیشه مشتری‌اش شدم. سینمایی واقع درپایین‌تر از چهارراه روغن‌نباتی قو که چراغ فیلم دیدن را در محله خزانه روشن نگه‌داشته بود و حالا سال‌های زیادی است که تعطیل شده. سینمایی که بعد از دهه 60مشتریانش را به مرور از دست داد و حالا حسینیه شده است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید