صندلی شاگرد/ رنج و التیام در محله قیام
صابر محمدی
داشتم برایش از این میگفتم که آیا دقت کرده است از زمان شیوع کرونا، گرایش به مطالعه کتابهای درباره مرگ چقدر بیشتر شده است؟ برایش آمار 2اپلیکیشن کتابخوان را میخواندم که توی 10 کتاب پرفروش هر دو، چندتایی کتاب درباره مرگ دیده میشود. از کتابهایی که اخیرا خودم خریدهام یا خواندهام یا دیدهام که دوستانم در حال مطالعهشان بودهاند، میگفتم. از «بیماری بهسوی مرگ»
کییر کهگور میگفتم که 12سال پیش 2بار چاپ شد و حالا با ترجمهای دیگر این بار با عنوان «بیماری منتهی به مرگ» چاپ شده و دست بهدست میشود. از کتابهای سوزان سانتاگ میگفتم، از «نظر به رنج دیگران» با چند ترجمه، از «بیماری به مثابه استعاره» و آن مصاحبهاش با پاریس ریویو که درباره مواجههاش با بیماری بود. بعد رسیده بودم به «مرگ» تاد می و «مرگآشنایی» مجتبی اعتمادینیا. همینطور برایش فهرست میکردم و جلو میرفتم تا بگوییم ادعایم بیپایه و اساس نیست. سکوتش باعث میشد تا عناوین را به فهرست اضافه کنم؛ مگر تأیید کند و این ادعا را بهعنوان یک «یافته» بپذیرد.
دیگر عنوانی نداشتم که بیفزایم. بهنظرم کافی هم بود و اگر قرار بود نپذیرد، صرفا از سر لجبازی و مخالفخوانی بود؛ به همینخاطر، سرخورده و البته حق به جانب من هم سکوت کردم. رسیده بودیم به خیابان رنجبران در محله قیام. انگار این دو اسم، یکهو چیزی یادش آورده باشد: اما مهمترینشون رو نگفتی!
ـ کدوم؟
ـ رنج و التیام
ـ چی بود این؟
ـ کتابی بود از ویلیام وُردن که محمد قائد ترجمه کرد. 10،12 سال پیش یکی، دو بار چاپ شد، اما از چندماه پیش که یه ناشر دیگه دوباره چاپش کرده، 4تا چاپ خورده.
ـ خب! پس اینرو هم میشه به فهرستی که گفتم اضافه کرد و دربارهشون نوشت.
ـ نه! این فرق داره. اینرو نمیشه با اونهایی که گفتی جمع زد؛ اونهایی که تو گفتی، کتابهای فلسفیان درباره مرگ. این کتاب، کاملا راهنماگون و روانشناختی به ما میگه چطور میتونیم در سوگواری و داغدیدگی به التیام برسیم. اصلا عنوان کاملش هم همینه: «رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی»
باز هم او چیزی به من افزوده بود. نمیدانم چرا به جایی که مینشیند، میگویم «صندلی شاگرد». عجالتا این من هستم که از او میآموزم.
ـ داریش؟
ـ آره...
ـ پس همین امشب بریم شروعش کنیم.