• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
یکشنبه 17 مرداد 1400
کد مطلب : 137587
+
-

سرکلیشه عادت‌های عجیب نوشتن

فرزام شیرزادی- خبر‌نگار

چه عادت‌ها و آدابی برای داستان نوشتن می‌تواند به ما کمک کند. شاید آگاهی از عادت‌های خاص و در عین حال عجیب نویسندگان بزرگ به شما کمک کند تا از عادت‌های خاص خودتان برای روند بهترنوشتن استفاده کنید:
1- فریدریش شیلر، شاعر معروف آلمانی عادت داشت در جامیزی‌اش سیب گنده گندیده‌ای نگه دارد، چون بوی سیب گندیده کمکش می‌کرد بهتر و راحت‌تر بنویسد. ناخداهای کشتی‌هایی که از رودخانه «روآن» می‌گذشتند، می‌دیدند که چراغ اتاق کار «گوستاو فلوبر» همیشه شب‌ها تا دیروقت روشن است. فلوبر خودش را در اتاق کارش حبس می‌کرد و به طور کامل تماسش را با جهان خارج قطع می‌کرد تا هر هفته به دو صفحه از داستانش شکلی کامل و پاکیزه و آن‌طور که دلش می‌خواست بدهد.
اما چرا نویسنده‌ها این‌قدر نگران کارشان هستند؟ «پل انگگل» در کتاب فن داستان‌نویسی در این باره می‌نویسد: قدیمی‌ها سخن نغزی گفته‌اند و آن اینکه اگر پزشک در کارش موفق نشود، می‌تواند مریضش را از صحنه روزگار محو کند. معماران ساختمانی هم در صورت به توفیق نرسیدن در کارشان می‌توانند صاحبکار را وادار کنند به جای بخشی از ساختمان درخت مو بکارد، اما نویسنده وقتی اثرش چاپ شد، دیگر کاری از دستش برنمی‌آید؛ متن اثر با حروف سیاه روی صفحه نقش بسته و اشتباهات و زشتی‌های کار تا ابد وجود خواهد داشت.
2- «ویلیام فاکنر» در مصاحبه‌ای گفته بود: ابزار کار نویسنده کاغذ، توتون، خوردنی و نوشیدنی است. البته خطرناک‌ترین آنها توتون نیست بلکه کاغذ است؛ وحشت‌انگیزترین تصویر، تصویر ترسناک صفحات سفید کاغذ است که چیزی در آنها نوشته نشده است.
گوستاو فلوبر هم درباره عادت برای نوشتن در نامه‌ای به شاعری توصیه کرده بود: باید با خونسردی بیشتری بنویسی. باید دائم مواظب آن نوع حالت التهابی که الهام می‌نامندش بود. حالتی که عمدتا از احساس عصبی ناشی می‌شود تا از قوای عضلانی.
3- عادت گوش سپردن به ناخودآگاه حتی برای نویسنده‌هایی که مدعی‌اند از پیش همه چیز داستانشان را می‌دانند وجود دارد.
«جویس کری» از جمله داستان‌نویسانی است که می‌گوید آغاز و میانه و پایان کارش را می‌داند و قبل از نوشتن طرح‌ریزی می‌کند و بعد کارش را شروع می‌کند. پیداست که روال کار جویس کری، یعنی طرح‌ریزی شروع داستان پس از نوشتن تکه‌هایی از قسمت‌های مختلف رمان، آن هم بدون رعایت نظم و ترتیب، تا حد زیادی با تصویر قدیمی الهام در تضاد است. و این دلیل آن است که نویسنده در شروع کار هنوز بخش‌های زیادی از شعر، نمایشنامه یا داستانش را به صورت قالبی در ذهن ندارد، بلکه می‌خواهد از طریق نوشتن کشف کند که واقعا چه چیزی می‌خواهد بگوید. و اغلب نیز تا آخرین صفحه اثرش را بازنویسی نهایی نکند، نمی‌داند که در ابتدا می‌خواسته چه کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید