فاطمه فخار و خانوادهاش دستسازههای سهبعدی مینیاتوری میسازند
خاطرات در خانههای قوطیکبریتی
نیلوفر ذوالفقاری
خانههای قدیمی حال و هوای دلچسبی داشتند. دیوارهای آجری، حیاط سرسبز، باغچهای که با ذوق و سلیقه گلکاری میشد، حوض آبی که خنکای شیرینش روزهای تابستان را دلپذیر میکرد و اتاقهایی که با فرشهای رنگارنگ و وسایل ایرانی، خانهای گرم و باصفا را میساختند. حالا دیگر خبری از آن خانهها نیست و برای نسلهای قبل، تنها خاطرهای شیرین از آنها به یادگار مانده است، نسل جدید این خانههای نوستالژیک را تنها در فیلمها و سریالها دیدهاند. بعضی صاحبان خوشذوق کسبوکار هم، خانههای قدیمی را با تغییر کاربری، به کافه، رستوران و گالری تبدیل کردهاند. اما فاطمه فخار، به همراه زینب و محمد، خواهر و برادرش، یک کار هنری خلاقانه را برای ماندگار کردن خانههای نوستالژیک انجام میدهند. آنها ماکتهای سهبعدی مینیاتوری میسازند و آثارشان این روزها حسابی مورد استقبال قرار گرفته است. در این گزارش از ایده این کار هنری تا جذابیتهای یک فعالیت خانوادگی، از زبان فاطمه فخار شنیدهایم.
اولین جرقهها
اولین جرقههای ساختن خانههای مینیاتوری، شاید در روزهای کودکی فاطمه زده شد، همان زمان که با خواهرش در حیاط خانه پدری در کاشمر، برای عروسکهایشان خانه عروسکی میساختند، خانههایی که دستهای کوچک این دو خواهر، با جزئیاتی در حد گرانترین اسباببازیهای این زمانه درست میکردند. فخار میگوید: «آن زمان تنوع اسباببازی به اندازه اسباببازیهای بچههای امروزی نبود. ما برای خانه عروسکی بازیهای کودکانهمان، خودمان حوض و اجاق گاز و باغچه میساختیم. حالا از ماشین لباسشویی گرفته تا اجاق گاز و تخت عروسکی، همهچیز بهصورت آماده ساخته شده اما در دوره کودکی ما، همهچیز را خودمان درست میکردیم». فاطمه و خواهرش با سادهترین و دمدستیترین مواد و وسایلی که در دسترسشان بود، در همان بازیهای کودکانه، مشغول ایدهپردازی و خلق آثار کوچکی بودند که هیچ خبر نداشتند در بزرگسالی قرار است به یک فعالیت هنری جدی تبدیل شود.
حامیترین مشوق من
«با سیمان برای خانه عروسکیمان اجاق و تنور میساختیم، آن هم با آتش واقعی که بتوان در آن نان پخت. با شیلنگ کوچکی آب را از پشت دیوار خانه عروسکی به حوض میرساندیم تا فواره کوچک آن بهکار بیفتد. ما مشغول بازی بودیم اما همین کار به پرورش خلاقیت و هنر ساختن وسایل با دست و با سادهترین مواد منجر شد.» این حرفهای فاطمه فخار است که معتقد است کودکی، بهترین سن برای پرورش قوه خلاقیت و هنر است و میتواند استعدادهای بچهها را شکوفا کند تا در بزرگسالی با اطمینان بیشتری سراغ فعالیت موردعلاقهشان بروند. فخار میگوید: «توجه والدین به این موضوع باعث میشود بچهها فرصت بروز خلاقیت داشته باشند. مشوق اصلی من از همان روزهای کودکی مادرم بود. او همیشه با ذوق و اشتیاق به دستسازههایم توجه میکرد و حمایت او باعث شد در بزرگسالی هم با انگیزه سراغ این هنر بروم. حالا هم بیشتر از هرکسی، مادرم از آثارم استقبال میکند و مرا به ادامه راه تشویق میکند».
خلق هنر از سادهترین وسایل
خلاقیت روزهای کودکی فاطمه، تا سالها از یادش رفته بود، هرچند جلوههایی از آن در زندگیاش دیده میشد، مثلا در روزهایی که در مدرسه مشغول تدریس شده بود؛ «معلم ورزش و هنر بچهها بودم. با ساخت کاردستیهای مختلف همراه بچهها در زنگ هنر، انگار دوباره به همان روزهای کودکی برگشتم که خانه عروسکی میساختم.» کمکم این فعالیت رنگ جدیتری بهخود گرفت و فاطمه که حالا با همسرش در مشهد زندگی میکرد، برای سرگرم کردن خود در دوران بارداری، شروع به ساخت وسایل یک آشپزخانه کوچک کرد، با همان وسایل ساده و دمدستی که بعضی از آنها دورریختنی محسوب میشدند. فخار میگوید: «هیچ تصمیمی برای شروع این کار هنری نداشتم، در واقع فقط داشتم خودم را سرگرم میکردم. به همین دلیل هم سراغ یادگیری حرفهای این هنر که بعدها فهمیدم نام آن دیوراما است، نرفتم. همهچیز را به شکل تجربی، با آزمون و خطا و خلاقیت خودم میساختم». اگر سری به فروشگاههای اسباببازی یا وسایل ساخت ماکت بزنید، متوجه میشوید که حالا همه وسایلی که فخار آنها را برای تکمیل ماکت یک خانه میسازد، بهصورت المانهای آماده به فروش میرسد، اما او همه این وسایل را خودش میسازد.
از هنر تا کارآفرینی
فخار میگوید: «وقتی مشغول کار میشوم، انگار به روزهای کودکی برمیگردم. من در خانه کار میکنم و کارگاهی که به آن شکل حرفهای باشد ندارم، همهچیز تجربی و ساده است. میخواهم بگویم کسانی که به انجام چنین کارهایی علاقه دارند، لازم نیست حتما آموزش خاصی ببینند یا امکانات ویژهای فراهم کنند. کمی ذوق و سلیقه و استعداد کافی است تا از دیدن چیزی که با دست خودشان ساختهاند، لذت ببرند». ذوق و هنر فخار و خواهر و برادرش، حالا به یک کسبوکار جذاب خانوادگی تبدیل شده، یکی طراحی را بر عهده دارد، دیگری کارها را برش میزند و میچسباند و یکی هم ماکتها را تکمیل میکند. به این ترتیب هنر این برادر و خواهرها با حمایت والدینشان، به کارآفرینی منجر شده است. فخار میگوید: «پیش از این کلیات کار را به چند نفری که به این هنر علاقه داشتند آموزش دادم. اما با توجه به شرایط کرونایی، آموزشها باید غیرحضوری باشد و بهنظرم چندان کارآمد نیست». او از اینکه کارهایشان تا این حد در فضای مجازی دیده شده خوشحال است و میگوید: «بدون اینکه تبلیغات چندانی انجام دهم، آثارم دیده شد و با معرفی همراهان صفحهام، کمکم بیشتر از قبل از آنها استقبال شد. دوست دارم روزی برسد که مخاطبانی در سراسر دنیا کارهایم را ببینند و حاصل ذوق و هنر ما، بیشتر دیده شود». فخار حالا مشغول فعالیتهای متنوعتری است که با هنرش مرتبط است.
خانههای دههشصتی
حالا دیگر خیلی از ما، سنمان به زندگی در خانههای حیاطدار قدیمی قد نمیدهد، از همانها که نمونههایش را در سریالهایی مثل پدرسالار دیدهایم. برای بیشتر ما تنها خاطراتی از روزهای شیرین کودکی در این خانهها و عصرهای بازی در حیاط خانه باقی مانده است. به همین دلیل هم دیدن خانههای مینیاتوری نوستالژیک که فاطمه با همراهی خواهر و برادرش میسازد، برایمان خاطرهانگیز است. فخار میگوید: «کودکی ما در خانههایی شبیه به دستسازههایم گذشت. دیدن این ماکتها نسل امروزی را با حال و هوای آن خانههای باصفا آشنا میکند. برای بقیه هم این ماکتها یادآور خاطرات شیرین گذشته است. من سعی کردم آن فضاهای محبوب را که حالا هر کدام از جزئیاتش خاطرهانگیز شده، با ساخت ماکت ماندگار کنم اما با دیدن استقبال مخاطبانم، شگفتزده شدم. پیامهای زیادی میگیرم از افرادی که میگویند دیدن این خانهها، آنها را به یاد کودکی شاد و شیرینشان انداخته است». حالا مخاطبانی که از شهر و کشورشان دور هستند و دلشان برای حال و هوای گذشتههای شیرین تنگ شده، طرفداران پر و پاقرص ماکتهای فخار هستند و آنطور که خودش میگوید، گاهی به او ساخت ماکت خانههایی را سفارش میدهند که شبیه خانههای کودکی خودشان است.