• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
چهار شنبه 5 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 13736
+
-

نگاهی به مستند «بزم رزم»

پیمودن راه سخت

پیمودن راه سخت

سمیه قاضی‌زاده|خبرنگار:

شاید در هر حوزه‌ای بتوان به کتاب‌ها و اسناد اتکا کرد و با خواندن و مرور آنها به جهان‌بینی و دریافتی کلی از امور رسید اما درباره موسیقی قطعا اوضاع به شکل دیگری پیش می‌رود. به شما قول می‌دهم که اگر بارها و بارها کتابی درباره موسیقی بخوانید شاید 10درصد تأثیری را هم که یک فیلم  با استفاده از تمامی ابزارهای صوتی و تصویری‌اش بر شما می‌گذارد، نداشته باشد. حالا اگر آن فیلم یک محصول خلاقه‌ پژوهشی باشد که نور علی نور است. بزم رزم  به کارگردانی سید وحید حسینی چنین چیزی‌است؛ فیلمی مستند که از تمامی امکانات پژوهشی و تصویری استفاده کرده تا مخاطب را با خود همراه کند و دقایقی مفرح و در عین حال غنی برای او رقم بزند. در پایان 2ساعت فیلم، تماشاگری که از سالن خارج می‌شود هم‌وزن تماشاگری که به آن وارد شده نیست بلکه حداقل گوشه‌هایی از خاطرات دورش که کمرنگ‌ شده بوده، بالا آمده‌اند.

آسان‌ترین راه «مستندسازی‌ موضوعی» که سال‌هاست همچنان به شکل متدی غالب و البته خسته‌کننده تکرار می‌شود این است که دوربین را جایی بکارید و از چند چهره خبره دعوت کنید تا درباره آن موضوع صحبت کنند و به واکاوی بپردازند تا به اطلاعات تماشاگر افزوده شود. اما مدت‌هاست که این متد برای ما ایرانی‌ها که گوشمان از حرف‌ها‌ و پیام‌های زیبای روانشناسی و تلگرام‌خوانی پر است جواب نمی‌دهد؛ حرف‌ها یا آدم‌ها باید عطر و رنگ دیگری داشته باشند تا ما را وادار به تماشا و نیوشیدن کنند. سیدوحید حسینی چنین کرده است. او نشان داده که به‌خوبی با روحیه تماشاگر سخت‌پسند ایرانی آشناست؛ بنابراین هم در انتخاب چهره‌ها بسیار متنوع و مطلوب کار کرده و هم در تدوین، جذاب‌ترین بخش‌ها را در فیلم گنجانده است.

بزم رزم داستان موسیقی ایران در فاصله سال‌های سخت 57 تا 67 است؛ سال‌هایی که همه‌‌چیز تحت‌الشعاع انقلاب و جنگ تحمیلی بود اما موسیقی بیش از هر هنر دیگری تحت‌تأثیر آن جریانات قرار گرفت. حسینی در بزم رزم با جزئیاتی مثال‌زدنی به این موضوع پرداخته است.

او سناریویی دقیق نوشته و بر اساس آن، اطلاعات، آدم‌ها و تصاویرش را جمع کرده؛ نه اینکه از هر چه به دستش رسیده باشد صرفا بخش‌های خوبش را جدا کند و در فیلم بگنجاند. و نتیجه این شده است که شما می‌توانید به جواب سوال‌هایتان برسید؛ در واقع کارگردان موفق شده شما را به نتیجه‌ مدنظرش برساند. آدم‌های پرشمار حاضر در بزم رزم همه دانه‌های تسبیح داستان موسیقی یک دهه ایران‌ هستند که حالا در وادی‌های مختلف لب به سخن گشوده‌اند؛ آدم‌هایی که تصویر خیلی از آنها حتی برای عموم آشنایان به هنر هم غریبه است؛ آهنگسازانی که در برهه‌ای  بسیار فعال بوده‌اند و بعد از اتمام آن دوره، چنان فراموش شده‌اند که انگار هرگز وجود نداشته‌اند. اینجاست که بزم رزم همچون هر مستند پژوهشی درست‌ودرمانی به وظیفه‌اش عمل کرده و سراغ همین آدم‌ها و آهنگ‌هایشان رفته است.

کارگردان در مقام

پژوهشگری خلاق و در عین حال وظیفه‌شناس، سراغ تمامی گوشه‌هایی که برای واکاوی تعریف کرده، رفته است. تمام آدم‌هایی که درباره آنها صحبت می‌شود در فیلم حضور دارند. با این حال تعدد شخصیت‌ها تماشاگر را خسته و سردرگم نمی‌کند؛ چراکه قصه‌گویی را این آدم‌ها به‌عهده دارند و هرکدامشان که حاضر نباشد، روایتگری کل داستان به خطر می‌افتد. علاوه بر این، تعدد شخصیت‌های مرتبط و صحبت‌هایشان در کنار تصاویر، سختکوشی و تلاشگری کارگردانی را به رخ می‌کشد که با موضوع، سرسری برخورد نکرده است. آهنگسازان و نوازندگانی جلوی دوربین حسینی نشسته‌اند که بسیاری از آنها دیگر فعال نیستند و بعضا 30سالی می‌شود که حتی موسیقی‌‌هایشان هم از یاد رفته است.

یکی دیگر از امتیازات بزم رزم تصاویری‌است که حتی نمی‌توان از تعبیر «کمتردیده‌شده» برایشان استفاده کرد؛ اینها تصاویری هستند که اصلا دیده نشده‌اند. این بکربودن و در عین حال ارتباط قوی با موضوع، تماشاگر عام و خاص و حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای را دچار حظّ بصر می‌کند.

تصاویر حضور اولیه اهالی موسیقی در جمع خانواده‌های شهدا و جانبازان در تهران، تصاویر حضور اهالی موسیقی در جبهه‌ها، تصاویر سرودخوانی‌های مختلف در آن دهه، همچنین تصاویر پشت‌ صحنه ساخت قطعات موسیقی انقلابی در استودیوها و دفترها از این جمله‌اند.

به همه اینها چاشنی طنزی را هم که در تمام فیلم جریان دارد اضافه کنید. البته گل سرسبد، بیژن کامکار است و خاطراتش که با ته‌لهجه کردی بیان می‌شود. انگار حضور بیژن کامکار در فیلم و صحبت‌‌ها و خاطره‌‌هایش شرطی نانوشته برای آوردن لبخند به لب تماشاگران است. او خاطراتش را از گرفتن مجوز حمل ساز، ممنوعیت استفاده از تنبک تا حضور در ارگان‌های مختلف برای اجرای موسیقی چنان با حلاوت تعریف می‌کند که تماشاگر حتی کم‌سالی که خاطره‌ای از فضای آن‌روزها ندارد ناخودآگاه با آن همراه می‌شود.

در کنار حضور موسیقی‌دانان، حضور مدیران موسیقی آن دوره نیز از بهترین بخش‌های فیلم است. از آنجا که حضور مدیران و کلیشه‌های کلی صحبت‌کردن‌شان برای کمتر مخاطبی جذاب است، بزم رزم در این زمینه هم راهی سخت اما نتیجه‌بخش را پیموده است. کارگردان توانسته صمیمیتی با این مدیران پیدا کند که باعث شود وجهه مدیریتی‌شان را کنار بگذارند؛ تا آنجا که گاهی عملکرد آن سال‌های خود را زیر سوال می‌برند یا با خنده از آن یاد می‌کنند. از بهترین نمونه‌های این بخش، می‌توان به خاطره‌گویی‌های حمید شاهنگیان ـ مدیر موسیقی صداوسیما در آن دوره ـ اشاره کرد و خاطره پخش قطعه «شهید» از تلویزیون و رادیو. برای هر تماشاگر آگاهی واضح است که کارگردان ورای گفت‌وگوهای جلوی دوربین، ساعت‌ها با آدم‌های فیلمش وقت گذرانده و ما صرفا نظاره‌گر انتهای این پروسه هستیم.

بزم رزم با یک بی‌اطلاعی شروع می‌شود؛ از مارش «شهریار» تا تغییر اسم آن به «حمزه»؛ از داستان یک جست‌وجو که به بررسی سیر موسیقی ایران از ابتدای انقلاب تا انتهای جنگ می‌انجامد؛ شروعی که در واقع داستان تمامی موسیقی ایران است. موسیقی همیشه سر جایش است و تغییرات سیاسی‌ ممکن است روی اسم‌گذاری آن مؤثر بوده باشد اما در ماهیت کلی آن نمی‌تواند تغییر شگرفی ایجاد کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :