• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
چهار شنبه 23 تیر 1400
کد مطلب : 135863
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/G6k83
+
-

اروپا می‌تواند همپای آمریکا، غرب را نجات دهد؟

نگاه
اروپا می‌تواند همپای آمریکا، غرب را نجات دهد؟

 زیگمار گابریل- رئیس‌جمهور سابق آلمان

 جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا سرانجام ماموریت خود را پیدا کرده است: تامین امینت غرب با تقویت دمکراسی‌های لیبرال در برابر وسوسه‌های اقتدارگرایانه، هم در خارج و هم در داخل. او با مشاهده چیزی که عملا می‌توان کودتا خواند و همینطور نابرابری‌های عمیق و فزاینده اقتصادی و اجتماعی در آمریکا، به خوبی می‌داند که دمکراسی‌ها، تا زمانی که وعده‌هایشان درباره عدالت، ‌برابری و امنیت را در خانه عملی نکرده باشند، نمی‌توانند در خارج به‌دنبال حمایت باشند.
اگر اروپا می‌خواهد در این احیای دمکراسی شریک آمریکا باشد، باید کارش را با درک واقع‌گرایی در دستور کار دولت آمریکا شروع کند. بایدن، برخلاف رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، به‌دنبال دوران شکوه و عظمت گمشده آمریکا نیست. او بر آینده تمرکز دارد و  نگران مسائلی است که همزمان هم لیبرال دمکرات‌ها و هم محافظه‌کاران را تهدید می‌کند. برای نمونه، چطور می‌توانیم برای آنها که از سرمایه‌داری جهانی جا مانده‌اند فرصت‌سازی کنیم و اجازه ندهیم در دام وعده‌های دروغین پوپولیست‌ها بیفتند؟ چطور می‌توانیم تعهد کشورهای پیشرفته دمکراتیک به ارزش‌های دمکراتیک را دوباره احیا کنیم؟
مفهوم «غرب» همیشه یک مفهوم جهانی بوده است؛ مفهومی که سازوکاری برای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز برای تمامی مردم ارائه می‌کرد. حقوق بشر، آزادی بیان، حق حاکمیت دمکراتیک، و حاکمیت قانون مخصوص بخش و منطقه خاصی از دنیا و یا کشورهای به‌خصوصی نیست.
اما اگر شما یک رهبر چینی باشید، این سؤال را از خودتان می‌پرسید که چرا باید از غرب پیروی کنید، به‌خصوص حالا که چینی‌ها نظم جهانی برساخته غرب را در تضاد و دشمنی با بلندپروازی‌های خود می‌بینند. از این منظر، دوران اروپایی-آمریکایی به پایان رسیده است.
نشانه‌های انحطاط غرب در همه جا دیده می‌شوند؛ از فاجعه جنگ عراق گرفته تا ریاست‌جمهوری ترامپ و خروج انگلیس از اتحادیه اروپا. درحالی‌که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها بر اهمیت حقوق بشر فردی تأکید دارند، چینی‌ها با اعتماد به نفس زیادی ایده حقوق بشر اجتماعی را در برابر ایده غربی‌ها علم می‌کنند؛ تحصیل، ‌تغذیه، مسکن به اندازه کافی و چیزهایی مثل این. در این حیطه، دستاوردهای چین آنچنان بوده که نمی‌توان آن را نادیده گرفت؛ چین در 4دهه اخیر، بیش از 800میلیون نفر را از فقر نجات داده و به بالای خطر فقر برده است.
خطوط، مدت‌هاست که ترسیم شده و حدود را مشخص کرده‌اند. اروپا باید قوی‌تر شود تا بتواند به‌صورت قابل توجه و چشمگیری به بایدن در انجام ماموریتش کمک کند و از آنجا که سیاست‌هایش در مسئله امنیت و روابط خارجی‌اش خیلی خیلی آرام پیش می‌رود، اروپا باید طرح‌هایش برای توسعه بازار واحد، ‌که تنها جذابیت عمده و منبع قدرت این قاره است را هم پیش ببرد.
اما بازار واحد تنها وقتی می‌تواند جذابیت را دوباره به‌دست بیاورد که پویاتر و متنوع‌تر شود. اروپا برای اینکه یکی از رهبران دنیای فناوری شود و در عین حال وابستگی کمتری به آمریکا و چین داشته باشد، باید بیشتر در بخش تحقیقات و توسعه، دیجیتال‌کردن و هوش مصنوعی سرمایه‌گذاری کند. همچنین باید سیاست اقلیمی مشترکی را با آمریکا پیگیری کند. و درحالی‌که کشورهای گروه هفت توافق کرده‌اند تا شراکت جهانی خود را بهتر از گذشته بسازند تا با ابتکار کمربند و راه چین در آسیای مرکزی، آفریقا و آمریکای‌لاتین مقابله کنند، اتحادیه اروپا باید کارهای بیشتری برای حمایت از طرح گروه7 انجام دهد و درعین‌حال، قدرت بازدارنده ناتو را هم تقویت کند.
آلمان که تا چند‌ماه دیگر انتخابات سراسری برگزار می‌کند، باید این مسئله را به بحث بگذارد که چطور به‌عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد اتحادیه اروپا می‌خواهد به تقویت این بلوک در سال‌های پیش رو کمک کند. از آلمان اما صدایی شنیده نمی‌شود؛ تمامی احزاب اصلی آلمان، ‌احتمالا به این دلیل که می‌خواهند ببینند همه‌گیری کرونا چطور پیش می‌رود، در این‌باره سکوت کرده‌اند. بسیاری نگران هستند که کشورهای ثروتمندتر شمال خیلی زود از نظر اقتصادی به شرایط قبلی بازمی‌گردند درحالی‌که دیگران - یعنی مشخصا ایتالیا و فرانسه- بیشتر از گذشته عقب خواهند افتاد.
بودجه بهبود اقتصادی 750میلیارد یورویی اتحادیه اروپا حتی نمی‌تواند به برقراری توازن بین شمال و جنوب نزدیک شود؛ در واقع، حتی آنقدر نیست که بتواند از بیشتر شدن فاصله بین شمال و جنوب جلوگیری کند. از آنجا که اعضای فقیرتر اتحادیه اروپا همین حالا هم بیش از اندازه بدهکار هستند، نمی‌توانند بیش از این قرض بگیرند، به‌خصوص اگر نرخ بهره افزایش یابد.
در این شرایط، تنها راه برون‌رفت، «اتحادیه انتقالی» خواهد بود که براساس آن کشورهای ثروتمندتر مانند آلمان باید سرمایه‌گذاری‌های مالی خود را در کشورهای ضعیف‌تر اتحادیه افزایش دهد. سرمایه‌گذاری‌های بزرگ‌تر در زیرساخت‌ها، دیجایتالیزاسیون و تحقیق و توسعه نه فقط برای تقویت کارایی و تولید در کشورهای از نظر اقتصادی ضعیف‌تر لازم است که برای حفظ حوزه یورو و اتحادیه اروپا در کنار هم ضروری است. راه پیش‌رو بسیار طولانی است و احتمالا طولانی‌تر هم خواهد شد چون اروپا فعلا ابزارهای مورد نیاز برای انجام این سفر را ندارد.
در آلمان نگاه این است که بیشتر از داخل، به اتحادیه نگاه می‌شود و سرمایه‌گذاری‌ها بیشتر در خارج است تا داخل. اما واقعیت این است که آلمان از چیزهایی که به بیرون می‌دهد، ‌بسیار بیشتر سود می‌برد. رهبران آلمان به جای اینکه اینطور وانمود کنند که به بازار صادرات چین وابسته هستند، باید صریح بگویند که وابستگی واقعی این کشور بازار اروپاست؛ نیمی از صادرات آلمان به کشورهای اروپایی است درحالی‌که چین و آمریکا هرکدام تنها مقصد 10درصد صادرات آلمان هستند.
در درازمدت، آلمان فقط می‌تواند به اندازه همسایگانش خوب عمل کند. هرچه زودتر این را متوجه شویم، همه بیشتر از آن نفع خواهند برد. ایده بایدن برای درست کردن امور در خانه برای ما هم صادق است. ما باید نشان دهیم که جوامع قانون‌مدار دمکراتیک ما بهتر از جایگزین‌های اقتدارگرایشان هستند. در غیراین صورت، ایده غرب همچنان درخشش خود را از دست خواهد داد.
منبع: project-syndicate.org

این خبر را به اشتراک بگذارید