معرفی قهوهخانههای قدیمی پایتخت
جایی برای آشتیکنان
تا چند دهه قبل قهوهخانهها بهخصوص قهوهخانههایی که در دل بازارچهها و گذرها واقع شده بودند محلی برای دورهمیها به شمار میآمدند و نقش مهمی در برقراری ارتباط اجتماعی بین مردم ایفا میکردند. چنانچه اگر بین دو دوست یا فامیل و همسایه کدورتی بهوجود میآمد، قهوهخانهدار بهعنوان ریشسفید وارد صحنه میشد و با کدخدامنشی قضیه را حل و فصل میکرد. از اینرو قهوهچیها مهربانترین افراد شهر بودند. اما در عصر مدرنیته هیچ اثری از آنها باقی نمانده و سنتهای پسندیدهای از این دست که در قهوهخانهها رواج داشت از بین رفتهاند. حالا تعداد محدودی از قهوهخانههای قدیمی همچنان بهکار خود ادامه میدهند و بسیاری از آنها با گذشت زمان به ساندویچی، چلوکبابی یا لوکسفروشی بدل شدهاند اما خاطرات آنها هرگز از ذهن پایتختنشینها محو نخواهد شد.
قهوهخانه سینهکفتری
خیابان امیریه
قهوهخانههای قدیمی پایتخت محل رفتوآمد قشرهای مختلف بوده است اما تعدادی از آنها به افراد معتبر بازار تعلق داشت و به همین دلیل افراد سرشناس و محترم این قهوهخانهها را پاتوق میکردند. قهوهخانه «پنجهباشی» که زیر بازار شمسالعماره بود یا قهوهخانه «فراشباشی» در بازارچه قوامالدوله نمونههایی از این دست بودهاند اما معروفترین آنها قهوهخانه اسدالله سینهکفتری در خیابان امیریه تهران بوده است که بهدلیل نزدیکی به باشگاههای دخانیات و باشگاه معروف دخانیات که پاتوق آقا تختی بود شهرت و اعتبار بیشتری داشت. این قهوهخانه محل تجمع ورزشکاران باستانی بود و پهلوانهای نامی شهر برای حل مشکلات مردم جایی جز قهوهخانه اسدالله سینهکفتری پیدا نمیکردند.
قهوهخانه عباس شمرونی
خیابان مولوی
حیف است که قهوهخانههای قدیمی و اسم و رسمدار تهران را معرفی کنیم و از قهوهخانه عباس شمرونی نام نبریم. در گذشته صاحبان قهوهخانهها را به لقبهایشان میشناختند و عباس ناطقیان که اصالتا اهل شمیران بود به لقب عباس شمرونی شناخته میشد. قهوهخانه او هم که نبش بازار امینالسلطان در خیابان مولوی واقع شده بود با همین اسم در تهران به شهرت رسید و چراغ آن تا سال 1304روشن بود اما به یک چلوکبابی مدرن بدل شد. از اینرو چلوکبابی عباس شمرونی بعد از نایب چلویی و مرشد چلویی جزو قدیمیترین کاسب های این صنف در حوالی بازار بهشمار میرفت اما این چلوکبابی هم با گذشت زمان تخریب شد و یک ساختمان بلندبالا جای آن را گرفت.
قهوهخانه رجب تنبل
باغ فردوس
بد نیست بدانید که قهوهخانههای بزرگ و قدیمی تهران جایی برای کسبوکار مردم هم بوده است. آرایشگری، کفاشی، سیرابیفروشی، نقاشی قهوهخانهای و شمایلکشی ازجمله شغلهایی بوده که در قهوهخانهها رواج داشته و چراغ این مشاغل در گوشهای از قهوهخانه و در حد یک صندلی و میز کار روشن بود. قهوهخانه «رجب تنبل» در باغ فردوس مولوی چنین ویژگی منحصربهفردی داشت. این قهوهخانه تا سال ۱۳۴۴ اما با گذشت زمان در راسته آجیلفروشها محو شد و جای خودش را به حجرههای بزرگ آجیلفروشی داد. در این قهوهخانه علاوه بر نقالی، خیمهشب بازی هم رواج داشت و عصرها هم بساط سیراب و شیردان برای مشتریان ثابت پهن میشد.
قهوهخانه نایب
باغ ایلچی
قهوهخانه «نایب» در باغ ایلچی که بین گذر لوطی صالح و گذر قاسمخان واقع شده هم یکی از مکانهای تاریخی پایتخت بهشمار میرود. این قهوهخانه در محل سابق سفارت روسیه واقع شده بود؛ جاییکه به محل قتل «گریبایدوف»، وزیر مختار وقت روسها در زمان فتحعلیشاه، بدل شد. همه کسانی که قهوهخانه نایب را پاتوق کرده بودند این اتفاق تاریخی را با چشمان غیرمسلح دیده بودند و تا مدتها جزئیات آن را برای مردم کوچه و بازار روایت میکردند. نایب تنها قهوهخانه شبانهروزی تهران در آن سالها بود. در این قهوهخانه چای جفتی 9شاهی، قلیان دانهای 100دینار، چای ترش با لیموی دمکرده عمل میآمد و گل گاو زبان استکانی 100دینار و ناهار چلوخورش 15شاهی بود.
قهوهخانه چال
بازار حضرتی
تردیدی وجود ندارد که قهوهخانه «چال» قدیمیترین قهوهخانه تهران بوده و در اسناد مکتوب و تاریخی از آن بهعنوان نخستین قهوهخانه پایتخت نام بردهاند. قهوهخانه «چال» در بازار حضرتی مولوی و جنب کوچه ارامنه واقع شده بود و پاتوق افرادی بهشمار میرفت که در پی کسبوکار و رزق و روزی حلال بودند. این قهوهخانه از زمان فتحعلیشاه قاجار دایر شد و تا اواخر سلطنت احمدشاه پابرجا بود. صاحبان این قهوهخانه عدهای بودند که وارثان پدران خود بهحساب میآمدند اما بنا به دلایلی عطای ادامه کار را به لقایش بخشیدند و کرکره نخستین قهوهخانه تهران را پایین کشیدند. این قهوهخانه پاتوق صنف بنّا و شیروانیساز بود و یکی از مهمترین پاتوقهای پایتخت بهشمار میرفت چون همه کسانی که دستی در ساختوساز داشتند به این قهوهخانه نیاز پیدا میکردند.
قهوهخانه رمضونیخی
دروازه غار
قهوهخانه «رمضونیخی» در ابتدای خیابان دروازه غار یکی از معدود قهوهخانههای قدیمی و تاریخی پایتخت است که با گذشت سالهای طولانی چراغش روشن مانده و هنوز نفس میکشد. این قهوهخانه خسته به «حاجتقی اسماعیلیپور» یکی از برادران اسماعیلیپور تعلق دارد. برادران اسماعیلیپور به برادران رمضونیخی معروف بودند و از بین آنها حسین رمضونیخی و تقی رمضونیخی از گردنکلفتهای تهران بهشمار میرفتند. این قهوهخانه از زمان قدیم پاتوق لوطیهای معروف تهران بود و به همین دلیل آبستن حوادث بسیاری بوده است. مثل دعوای حسین و تقی رمضونیخی با طیبخان که منجر به پیچیدهشدن شایعه مرگ طیب در شهر شد. طبق یک رسم عجیب و نانوشته، لوطیها در قهوهخانه باهم نزاع میکردند و مدتی بعد همانجا بساط آشتیکنان آنها برپا میشد. از اینرو حسین و تقی رمضونیخی هم بعدها به دوستان صمیمی طیب بدل شدند. در این قهوهخانه بساط شاهنامهخوانی و پردهخوانی و در ایام محرم هم تعزیهخوانی برقرار بود اما این سنت هم هر روز کمرنگتر شد.