• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 10 تیر 1400
کد مطلب : 134556
+
-

از مدارس شبانه‌روزی که برای متمدن‌کردن بومیان کانادا بود، چه می‌دانید؟

داستان یک نسل‌کشی فرهنگی

داستان یک نسل‌کشی فرهنگی


عیسی محمدی

طی روزهای اخیر، انتشار خبرهایی باعث شده است تا کانادا، در صدر اخبار قرار گیرد. یکی از این خبرها، کشف یک گور دسته‌جمعی بیش از 200کودک بومی در محوطه یک مدرسه شبانه‌روزی در این کشور بوده است. این گور دسته‌جمعی در محوطه یک مدرسه شبانه‌روزی در استان بریتیش کلمبیای این کشور کشف شده است. این مرکز آموزشی یک قرن پیش برای جذب و مثلاً تربیت این بومیان تأسیس شده بود. کشف این گور چنان شوکی ایجاد کرد که حتی نخست‌وزیر این کشور نتوانست پریشانی خودش را در این زمینه پنهان کند و آن را فصلی تاریک و شرم‌آور از تاریخ این کشور خواند.

نسل‌کشی فرهنگی

همچنین اخیراً خبر رسیده که صدها گور بی‌نام و نشان در یک محوطه مدرسه قدیمی شبانه‌روزی دیگر در ساسکاچوان این کشور کشف شده است. رسانه‌های محلی این کشور گفته‌اند که تعداد این قبرها احتمالا چند برابر مورد قبلی باشد. برخی از نهادهای غیررسمی در کانادا، چنین مواردی را همراه با سوءاستفاده‌های جنسی، جسمی و سوء تغذیه دانسته‌اند و از آن تحت عنوان «نسل‌کشی فرهنگی» هم یاد کرده‌اند. واکنش افکار عمومی به چنین مواردی حتی باعث عذرخواهی رسمی کانادا در سال‌های گذشته هم شد. به همه این موارد، حادثه زیر گرفته شدن 4عضو از یک خانواده پنج‌نفره مسلمان در این کشور را هم اضافه کنید که حمله‌ای نژادپرستانه بوده. این موارد باعث شده تا این کشور این روزها، بیش از پیش در صدر اخبار و موارد نژادپرستانه قرار گیرد. اما کانادا، کشوری که برخی دوست دارند به آن مهاجرت کنند و جزو مقاصد اولیه مهاجران نخبه است، چگونه کشوری است و برای شکل‌گیری آن چه مراحلی طی شده است؟ بهتر است که در این‌باره، کمی بیشتر بدانیم.

بهشت یخبندان مهاجران
اول کمی به‌خود کانادا بپردازیم؛ بهشت سرد و یخبندان مهاجرانی از سراسر جهان. اول اینکه کانادا مساحت خیلی زیادی دارد؛ دومین کشور بزرگ دنیاست. از یک طرف به اقیانوس اطلس می‌رسد و با آن ساحل دارد و از طرف دیگر با اقیانوس آرام نسبت همسایگی دارد. دیگر خودتان حساب کنید چقدر بزرگ است. مرزهای این کشور با آمریکا، طولانی‌ترین مرزهای زمینی است که یک کشور با کشوری دیگر می‌تواند داشته باشد. تازه، در شمال هم با اقیانوس منجمد شمالی در ارتباط است. با وجود این همسایگی با اقیانوس منجمد شمالی، بیشتر سرزمین‌های این کشور قابل سکونت نیست و بی‌خود نیست که جمعیت آن حتی به 40میلیون نفر هم نرسیده. هم‌اکنون هم نزدیک به 77درصد شهروندان آن سفیدپوست، 14درصد آسیایی، 4درصد بومی و 3درصد سیاهپوست هستند. یکی، دو درصد هم که از پایین‌های قاره آمریکا، یعنی آمریکای لاتین خودشان را به آنجا رسانده‌اند.

حکایت آن 150هزار کودک بومی
مدرسه شبانه‌روزی خبرساز شده در سال1890 توسط کلیسای کاتولیک تأسیس و در سال1978 تعطیل شده بود. دولت کانادا که از قرن نوزدهم میلادی شکل گرفته، کودکان بومیان این کشور را از خانواده و قبیله‌شان جدا می‌کرد و به چنین مدارسی می‌فرستاد تا تربیت شوند یا اینکه آنها را تحویل خانواده‌های سفیدپوست می‌داد؛ تحت عنوان فرزندخوانده. تا سال 1996میلادی، مدارس شبانه‌روزی کانادا که برای فرهنگ‌پذیری کودکان بومیان تشکیل شده، 150هزار کودک بومی را به اجبار از خانواده‌های خود دور کرده است.

ماجرای مدرسه‌های شبانه‌روزی بومیان
حالا برسیم به ماجرای مدارس شبانه‌روزی که بخشی از جنایت بشری غربی‌ها علیه بومیان قاره آمریکا هم بوده است. از وقتی که دولت یا کشوری به اسم کانادا تشکیل شد، که حالا زیاد هم سن و سالی ندارد، آنها تصمیم گرفتند فکری اساسی برای بومیان کنند. بهترین فکر هم آن بود که آنها را متمدن بار بیاورند. به همین دلیل بود که در مذاکراتی که با سران قبایل بومی این کشور داشتند، هر دو طرف توافق کردند که بچه‌های این بومیان بروند و تحصیل کنند تا ریزه‌کاری‌های دنیای جدید را یاد بگیرند و مستقل بار بیایند. این تصمیم توسط دپارتمان امور سرخپوستان کانادا گرفته شد و بودجه‌اش را دادند. قرار شد که اداره‌اش را هم به کلیساها بدهند. والدین این بچه‌ها هم خوشحال بودند که فرزندان‌شان می‌توانند مستقل بار بیایند. دولت کانادا هم حساب و کتاب کرده بود که بعدها، هزینه اداره سرخپوست‌ها به‌واسطه اینکه تبدیل به نیروی کار خواهند شد، کم می‌شود. این مدارس شبانه‌روزی بودند و از سال1880 میلادی کارشان را شروع کردند. گفته می‌شود نزدیک به 150هزار کودک بومی در سراسر کانادا محصل این مدرسه‌ها بودند؛ شاید مثلا نزدیک به یک‌سوم این بچه‌ها. البته این ایده، اثر عمیق و منفی زیادی روی جامعه بومی کانادا گذاشت، طوری که حتی خود کانادایی‌ها هم متوجه شدند و در دهه 90 میلادی دیگر بساط آن را برچیدند و کلی هم عذرخواهی کردند. حتی بخشی از سرخپوست‌ها بابت تألمات پیش‌آمده از این بابت، درخواست خسارت هم کردند. در این مدرسه‌ها، کودکان بومی حق نداشتند به زبان خودشان صحبت کنند و سنت‌های خودشان را داشته باشند. مبلغان مسیحی به‌شدت روی آنها کار می‌کردند تا به این آیین بگروند.

جنایت علیه کودکان بی‌گناه
کودکان در این مدرسه‌ها در انزوای مطلق زندگی می‌کردند. آنها ماه‌ها از خانواده‌های خود دور می‌ماندند؛ گاهی حتی تا 10ماه. کانادایی‌ها حتی خواهر و برادرها را هم از هم جدا می‌کردند. نام آنها تغییر می‌کرد، ظاهر آنها، زبان آنها و همه‌‌چیزها آنها قرار بود تغییر کند. سعی می‌کردند که به آنها نام‌های اروپایی و مسیحی بدهند. هرگونه استفاده از زبان و سنت‌های بومی و تخلف از آموزش‌های درنظر‌گرفته‌شده، تنبیه به همراه داشت. در کنار این قضایا، سوءاستفاده‌های معلمان و مسئولان این مدارس هم وجود داشت. در این مدرسه‌ها سوء‌تغذیه وجود داشت. تعداد دانش‌آموزان زیاد بود و بهداشت هم به‌درستی رعایت نمی‌شد. چنین بود که مرگ‌ومیرهای فراوانی بر اثر شیوع بیماری‌ها در این مدارس اتفاق افتاد.

خاطراتی که فراموش نمی‌شوند
شرلن بومبری، یکی از سرخپوستانی است که خاطرات تلخ این سال‌ها را از خودش به یادگار گذاشته است؛ در کنار دیگر سرخپوستانی که چنین شرایطی داشته‌اند. به‌گفته او، 40سال از این اتفاقات گذشته ولی هنوز قادر به فراموشی آن نبوده و نیست؛ تجربه تلخی که از 10سالگی‌اش شروع شد. همه‌‌چیز از صحبت‌های مادرش با یک امدادگر شروع شد که او را راضی کرد دخترش را به این مدارس بفرستد تا آینده بهتری داشته باشد. مادرش هم راضی شد؛ بدون آنکه بداند چه سرنوشتی در انتظار دلبندانش خواهد بود. تحصیلی که نتیجه‌اش، مرگ دلخراش 3200کودک بر اثر بیماری و... بود؛ آماری که البته رسمی اعلام شد و قطعی نبود چراکه کلیسا و دولت فدرال تعمداً آمارها را پایین نگه می‌داشتند. آری، چنین بود نتیجه طرحی که آن را «آشناکردن بومیان با فرهنگ» مدرن نام نهاده بودند؛ اما در عمل، یک نسل‌کشی فرهنگی لقب گرفت.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید