• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
چهار شنبه 9 تیر 1400
کد مطلب : 134548
+
-

جلال مقدم و حرف‌هایش

جلال مقدم و حرف‌هایش


در چه مدت زمانی فیلم سه دیوانه را ساختید؟
من سناریو فیلم را 15روزه نوشتم. فیلمبرداری 28جلسه طول کشید و سایر کارهای فنی در حدود 2ماه.
فرمودید بازیگران را آنها خودشان انتخاب کردند؟
بله سپهرنیا، گرشا و متوسلانی را خودشان انتخاب کردند ولی من از آنها راضی هستم.
در این انتخاب آیا کوششی برای ساختن و بیرون‌آوردن آنها از محیط بسیار عمومی‌شان از جانب شما شد؟
شد. این هنرپیشه‌ها در ابتدا اعتمادی به من نداشتند چون فکر می‌کردند که فیلمی خواهم ساخت که ضرر خواهد کرد و دوم اینکه می‌ترسیدند نتوانم خودم را با سینمای فارسی تطبیق بدهم ولی به‌تدریج این اعتماد در آنها به‌وجود آمد و به آنچه می‌گفتم گوش می‌دادند؛البته در لابه‌لای شلوغی غیرعادی فیلمسازی ایران.
اتفاقاً می‌خواهم سؤالی بکنم. می‌گویند که اینها تحصیلات آکادمیک هنرپیشگی نداشتند. استعدادشان را چگونه می‌بینید؟
ببینید! ما در زمینه موسیقی ایرانی، تکنواهای نابغه داریم. عبادی فوق‌العاده است، فرهنگ شریف، یاحقی و خیلی‌ها واقعا هنرمندند ولی اینها آکادمی موسیقی را تمام نکرده‌اند. مگر فرقی می‌کند؟
تلفیق موزیک با حرکات در فیلم سه دیوانه آیا با نظر شما بود؟
یعنی چطور؟
می‌خواهم بدانم در انتخاب موزیکی که برای این فیلم نوشته بود آیا شما هم نظر دادید؟
موسیقی مخصوص برای این فیلم ننوشته بودند. در فیلمفارسی اصولا موزیک برای فیلم نمی‌نویسند. سینمای ما واقعا باید روزی شانس فرصت‌دادن به آهنگسازان را داشته باشد و آهنگسازان ما بیایند و موزیک برای فیلم بنویسند، آهنگ‌های متن فیلم‌های فارسی تماماً از صفحه‌های غربی سرقت می‌شود. در این فیلم هم همین‌طور بود. کسانی که در سینمای فارسی کارشان انتخاب موسیقی برای صحنه است، آدم‌های باذوقی هستند و ضمنا می‌دانند که این یک سرقت است و این کار را هم دوست ندارند و من شرم‌زدگی را در صورت یکایک آنها بارها دیده‌ام. موسیقی سه دیوانه را خودم انتخاب کردم.
آیا شما نمی‌توانستید بخواهید که موسیقی‌ای برای فیلم از یک آهنگساز ایرانی و مختص همین فیلم نوشته شود؟
 اولا مخارج زیاد می‌شد، به‌خصوص که بودجه این فیلم نسبت به 50درصد فیلم‌های فارسی کمتر بود، ثانیا در زمینه موسیقی‌سازی‌ برای فیلم داستانی جز موسیقی آقای حنانه برای فیلم «الماس33» تا حالا چیز دیگری نداشته‌ایم. ضمناً تماشاگر فیلم در ایران عادت کرده است موسیقی فرنگی را در فیلم‌ها بشنود. یعنی آواز ایرانی باشد ولی موسیقی متن فرنگی باشد.
آقای مقدم این حرفه شماست و اگر صداقتی در این باشد باید کوششی از جانب شما بشود در رد بعضی از این عادت‌ها یا شاید اعتیادها که بسیار هم مضر است.
 البته مشروط بر اینکه رابطه من با سینما که حرفه من است قطع نشود.
مگر قطع خواهد شد؟
 اگر به کسی که همیشه خود قیمه‌پلو خورده است خاویار بدهیم ممکن است حالش به‌هم بخورد. لذت‌بردن از چیزی بهتر، عادت تدریجی لازم دارد. ذوق باید تدریجاً تربیت شود. در این مورد شما اشاره به صداقت کردید و من صداقت را اینگونه می‌فهمم که به‌رغم میل خودم در فیلم، موسیقی فرنگی به‌عنوان موسیقی صحنه به‌کار ببریم، تا تفاوتش با فیلم نارس همیشگی آن‌قدر نباشد که به‌نظر بدمزه بیاید. برای فیلم داستانی بعدی‌ام خیال دارم از آهنگ‌های ایرانی استفاده کنم.
نظرتان درباره سینمای دیگر و غیرمتداول و موج نو چیست؟
این کوششی است که با کنجکاوی بدان می‌نگرم. کوششی است که کاملا مشروع است و به هیچ عنوان نمی‌توان آن را محکوم کرد اما ساده بیان‌کردن هیچ‌گاه اتهام سطحی‌بودن را نمی‌پذیرد، سینمای آوانگارد که 40-30 سال پیش شروع شد اکنون سینمای پیری است. استادان آوانگارد بعدها به سینمای مردم کشیده شدند، آوانگاردبودن مقداری جوان‌بودن را معنی می‌دهد، شاید در 25-20سالگی، در زمانی که من می‌توانستم آوانگارد باشم به‌علت نبودن وسایل برایم مقدور نبود فیلمی بسازم و حالا دیگر در سنی نیستم که آوانگارد یا به قول بعضی پیشگام باشم.
جز مسائل اقتصادی، سینمای ایران کمبودهای دیگری هم دارد. به‌نظر شما کاستی‌های دیگر چیست و چگونه باید برطرف شود؟
کمبود فکر از اساسی‌ترین کمبودهای سینمای فارسی ایران است. دیگر کمبود تکنیک که البته این کمبود به این صورت نیست که مثلا فیلمسازی امری محال باشد، ولی کمبود تکنیک، آدم را عذاب می‌دهد کمبود تکنیک موجب می‌شود که شما دائم در یک قفس پرواز کنید، گویا بهتر است که آدم در قفس نباشد. محدودیت‌هایی برای کارگردانان و سایر خدمه فیلم در ایران هست. محدودیت‌هایی نامشروع وجود دارد. محدودیت‌های فنی تشکیلاتی، اما محدودیت‌های دیگر واقعی و روانی است. من فکر می‌کنم تکنیک فعلا در سینما فارسی در مرحله سوم قرار دارد. در مرحله اول روحیه آدم‌ها قید بزرگ سینمای ماست، مشکل ایجاد ارتباط فکری بین کارگردان و اکیپ فیلمبرداری و استودیو و آدم‌ها کار دشواری است. مشکل دوم تشکیلات و اداره‌کردن مسائل مربوط به تهیه یک فیلم است، فیلمسازی یک کار و شغل مدرن مثل شرکت هواپیمایی است. خب، وقتی هواپیمایی می‌خواهد پرواز کند اگر دیسپلین لازم برای کارکنان هواپیما سرسری گرفته شود طبیعی است که هواپیما ساقط خواهد شد. متأسفانه سقوط سینما مثل سقوط هواپیما سریع نیست. بنابراین باید قبول کرد که در مورد تکنیک کار (منظورم در اینجا فن از نظر صنعت نیست، بلکه طرز کار‌کردن است) از غرب که در این مورد پیشرفته است راه برطرف‌کردن کمبودها را باید آموخت. سینما هم چنین چیزی است. می‌بینم که در سینمای فارسی تا به حال حضور متخصص خارجی مطرح نبوده است، شاید مثلا در مورد کارهای لابراتوار متخصص خارجی بوده ولی در مسائل تهیه و اداری، به هیچ وجه متخصص ندیده‌ایم. تهیه فیلم مثل اداره‌کردن یک شرکت هواپیمایی یک قانون بین‌المللی دارد. ما در اینجا برای خودمان یک قانون ایرانی درست کرده‌ایم که به‌درد فروش پوست و روده هم می‌خورد؛ یعنی خصوصیتی برای سینما نداریم. این مسائل بسیار مشکل است. مشکل دیگر مشکل فکر است.
مجله تلاش - دی 1347

این خبر را به اشتراک بگذارید