شهر سینه فیلی
امیر حمیدی نوید_ خبرنگار
اگر فیلمسازان مشهور سینما به جای فیلم ساختن معمار میشدند، تجسم آنها از شهر خیالی و خانههایش چه شکلی بود؟ شهری پر از نشانهشناسی که یادآوریهای آنها حافظه قوی میخواهد و توان مضاعف؛ چرا که گم شدن در این جهانشهر سینمایی لمس تجربهای تازه از جنسی دیگر است.
شهری که ساکنانش سینه فیلیهایی هستند که قرار است در جغرافیای شهر مرموز و ناشناخته با آدرسهایی نه چندان سرراست باید پرسه بزنند و گم و پیدا بشوند در هزارتوی داستانها و رفاقت کنند با آدمهایی که از فیلمها میآیند. قصد فدریکو بابینا طراح و معمار ایتالیایی از تجسم شهری سینمایی- خیالی هر چه باشد یک شهرک سینمایی نیست، شهری با دکورهای یکبار مصرف که برای فیلمی برپا و برچیده میشوند نیست. شهرهای او یکسر با درونمایههای فیلمسازان برگزیده همخوان و همسو است. نکتهای که با دقت در شکل و شمایل ساختمانهای طراحی شده این پوسترها قابل فهم است. او جایی گفته فیلمسازان درحقیقت معماران سینما هستند و سکانسهای فیلمها معماری، فیلمنامهها ساختمان و ساکنان آنها همان کاراکترهای فیلمها هستند. از این منظر ویژگیهای شهر او شهری با خیابانهای یکطرفه و ساختمانهای عجیب است که گاهی دلهره و تعلیق به سراغمان میآید و گاه فضایی پر از رمز و راز در جغرافیای شهری مدرن یقهمان را میگیرد؛ اینها نباشد گشتن دنبال خانه دوست در روستای پشته احتمالا تمامی نخواهد داشت. در خانه بعدی احتمالا میهمانی عجیبی برپاست که شرط حضور در آن چشمانی کاملا باز بسته است.
خانهای که روح کیشلوفسکی در آن دمیده شده شهری است که عمیقترین احساسات بشری را میشود درآن به وضوح لمس کرد. با فضای فیلسوفانه فیلمهای تارکوفسکی با آدمهایی که درک و نگاهشان به زندگی گونهای دیگر است؛ چه کنیم؟ اصلا اینها به کنار با دنیای علمی تخیلی جورج لوکاس چه کنیم؟ و یا فانتزی بازیهای ذهنی سینمای تیم برتن؟ چند خیابان آنطرفتر هم که جنگ ستارگان برپاست. ما که هنوز تازه از گرد راه دور و دراز افسانهها و فرهنگ سنتی شرق دور و سینمای ژانگییمو آمدهایم اینها را چگونه باید درک کنیم؛ ما ساکنان سینه فیلی شهررؤیا زده.