چینستیزی؛ میراثِ ترامپ برای بایدن
ریچ لوری- سردبیر نشریه نشنال ریویو
نکته برجسته در سفر اخیر جوبایدن به اروپا، رویکرد متفاوت او نسبت به دونالد ترامپ بود؛ البته به جز یک حوزه بحثبرانگیز و مهم چین. موضع تند رئیسجمهور آمریکا در قبال پکن در طول این سفر، بازتابی از این واقعیت است که ترامپ یک تحول اساسی در سیاست این کشور نسبت به چین ایجاد کرده است.
پیروزی بزرگ برای یک سیاستمدار وقتی رقم میخورد که او نه تنها بتواند مسیر حرکت حزب خود را تعیین کند، بلکه روی حزب مقابل هم اثر بگذارد. چرخشی که ترامپ در طول حضورش در کاخ سفید در سیاست آمریکا نسبت به چین ایجاد کرده، با استقبال جانشین او مواجه شده است؛ هرچند بایدن تلاش میکند که تا جای ممکن مواضع خود را متفاوت از او نشان بدهد.
باراک اوباما در دوره ریاستجمهوریاش این جسارت را نداشت که کشورهای اروپایی را برای رویارویی با چین تحت فشار قرار دهد، اما معاون او حالا در قامت رئیسجمهور آمریکا در سفر اخیر خود همین را از متحدانش خواسته است. پیش از سفر بایدن، کورت کمپل، نماینده او در امور آسیا درباره رابطه آمریکا و چین گفت که «عصر مشارکت» به پایان رسیده و «رقابت» جای آن را میگیرد. حرف او کاملا درست است؛ اما عصر مشارکت سال 2017به پایان رسید و احتمالا این رویه تبدیل به سیاست بلندمدتی میشود که به نام ترامپ ثبت خواهد شد.
20سال بود که همه طرحها و اقدامات آمریکا بر پایه این فرض استوار بود که استقبال از ورود پکن به نظام بینالملل و ایجاد روابط تجاری نزدیکتر، منجر به لیبرال شدن چین خواهد شد. این دیدگاهی بود که هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات به آن باور داشتند. اما همزمان با پایان دوره ریاستجمهوری اوباما، مشخص شد که این استراتژی شکست خورده است.
تیم اوباما از «چرخش به سمت آسیا» و تغییر تمرکز و انتقال منابع از خاورمیانه به آسیا صحبت میکرد، اما همه اینها بیشتر در حد شعار بود و چندان شکل واقعیت نگرفت.
در طول دوره ریاستجمهوری اوباما، شرایط برای بلندپروازیهای چین فراهم بود؛ پکن سرمایهگذاری گستردهای را در زیرساختهای نظامی خود کرد، در دریای چین جنوبی پیشروی کرد، به فعالیتهای جاسوسی سایبری ادامه داد، طرح ابتکاری کمربند و راه معروف به راه ابریشم جدید را پایهگذاری کرد، ساختار مالی بینالمللی خود را از طریق بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا توسعه داد و سرکوب فرهنگی ایغورها را آغاز کرد. این وضعیت یادآور سالهای پایانی ریاستجمهوری جیمی کارتر بود که همه امیدها به اصلاح عملکرد اتحادیه جماهیر شوروی با حمله این کشور به افغانستان در سال 1979نقش بر آب شد.
با آمدن ترامپ، سیاست آمریکا در قبال چین به کلی تغییر کرد. روابط تجاری و امنیتی با چین تا سالها بهعنوان 2موضوع کاملا مجزا دیده میشد یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، آمریکا میترسید که اگر در مورد مسائل امنیتی موضع محکمی بگیرد، روابط تجاری خراب شود. اما ترامپ، امنیت و تجارت را به هم پیوند زد و این پیام را به سراسر جهان فرستاد که پیوند اقتصاد واشنگتن و پکن، همیشگی نیست و میتواند شکل کاملا متفاوتی به خود بگیرد.
شاید ترامپ در رویارویی شخصی با شیجین پینگ، رئیسجمهور چین و در پیش گرفتن جنگ تجاری با این کشور، زیادهروی کرده اما تغییر جهت او متمایز و برجسته بود؛ همانطور که جاش روگین، خبرنگار روزنامه واشنگتن پست در کتاب خود با عنوان «هرج و مرج در بهشت» که درباره سیاست ترامپ در قبال پکن است به آن اشاره میکند: دولت اوباما به چین گفته بود که آمریکا رفتار خود را در قبال این کشور تغییر میدهد، اما موضع دولت ترامپ این بود که چین باید تغییر رویه بدهد.
به موازات اظهارات جنجالی ترامپ، مقامات کاخ سفید بهویژه در ماههای پایانی دولت او یک استراتژی جدید، دقیق و حسابشدهای را طراحی و اجرا کردند. مایک پمپئو، وزیر خارجه در اظهارات متعدد خود به خرابکاریهای چین اشاره میکرد یا در طول تابستان سال گذشته، مارک اسپر، وزیر دفاع، ویلیام بار، دادستان کل و کریستوفر ری، رئیس پلیس فدرال آمریکا، هر کدام سخنرانیهای زیادی درباره خطر چین برای کشورشان داشته اند.
دولت سابق آمریکا در راستای اعمال فشار گسترده در حوزههای مختلف از جمله حوزه دفاعی، دیپلماسی، ارتباطات، تجارت و حقوق بشر، تلاش کرد تا حمایت متحدان خود در سراسر آسیا را جلب کند و همینطور موفق شد تا کشورهای اروپایی را راضی کند که شرکت هوآوی چین را تحریم کنند. این یک رویارویی جدی بود و رفتار پکن در سالهای گذشته فقط بر ضرورت آن مهر تأیید زد. پس منطقی نبود که دولت جدید فقط به این دلیل که این رویکرد به نام ترامپ ثبت شده بود، آن را کنار بگذارد.
باید منتظر شد و دید که بایدن چه سیاستی را در قبال چین در پیش میگیرد. اما بهنظر میرسد تلاش او برای جلب حمایت متحدان اروپایی در جهت محکوم کردن اقدامات پکن با استقبال خوبی روبهرو شده است. دیدار رئیسجمهور آمریکا با امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه و آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان در سفر اخیرش، روند مثبتی داشته و کاملا با دیدارهای ترامپ متفاوت بود. اما تأکید بایدن بر «ضرورت رقابت با چین برای پیروزی در قرن بیست و یکم»، در حقیقت نتیجه مستقیم سیاستهای ترامپ و تأیید ضمنی تغییرات استراتژیکی است که از سوی او پایهگذاری شد.
منبع: پولیتیکو