• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 5 خرداد 1400
کد مطلب : 131600
+
-

وقتی مرگ خودش را معرفی می‌کند

آنتونی هاپکینز می‌گوید که بازی در فیلم«پدر» زندگی‌اش را دگرگون کرده است

وقتی مرگ خودش را معرفی می‌کند


 بازی آنتونی هاپکینز در «پدر» یکی از بزرگ‌ترین امتیاز‌های فیلم است. بردن جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد و ستایش همگانی منتقدان مهر تأییدی بر توانایی‌های این بازیگر توانمند انگلیسی است که با گذر از ۸۰‌سالگی همچنان در بالاترین سطح به حضورش در مقابل دوربین ادامه می‌دهد. هاپکینز ۸۳‌ساله نقش پیرمردی دچار بیماری زوال عقل را محمل مناسبی برای درخششی تازه یافته است. اینکه نقش‌هایی از این جنس معمولا مورد‌توجه عمومی قرار‌می‌گیرد نکته درستی است اما در این مورد خاص، نمی‌توان از اجرای استادانه آنتونی هاپکینز به سادگی گذر کرد. زیستن در مقابل دوربین و درک دقیق و درست از نقش مرد سالخورده‌ای که توانایی مواجهه با واقعیت تلخ و تراژیک را ندارد یا غرورش اجازه نمی‌دهد به راحتی با این موضوع (آلزایمر) کنار بیاید، به حضوری انجامیده که جای جلوه‌گری‌های معمول، با مکث، تأنی، نگاه و لحن درستی که اتخاذ می‌کند به کاراکتر جان می‌دهد. هاپکینز می‌گوید بازی در فیلم پدر زندگی‌اش را دگرگون کرده است.
  
بازی در فیلم پدر؛ پیشنهادی که نمی‌شد ردش کرد
    نخستین واکنش من پس از خواندن فیلمنامه یک «بله» بزرگ بود. درست همان کاری که با فیلمنامه «سکوت بره‌ها» کردم. یکی از فیلمنامه‌هایی بود که با خودم فکر می‌کردم چه خوشبختم به من پیشنهاد شده است! بلافاصله با مدیر برنامه‌هایم تماس گرفتم و گفتم می‌خواهم در این فیلم بازی کنم. وقتی هم قرار شد جلوی دوربین بروم، حس اعتماد‌به‌نفس داشتم. با خودم می‌گفتم من هم ۸۳‌سال دارم و وقت آن است به زوال عقل مبتلا شوم. بازی کردن این نقش برایم آسان بود.
    جایی که اولیویا از بیمارستان بیرون می‌آید... خداحافظی می‌کند و در تاکسی می‌نشیند و حالا باید با زندگی‌اش روبه‌رو شود. او می‌رود تا با زوال ناگزیر و مرگ ناگزیر خود مواجه شود و اینجاست که یک موقعیت واقعا دردناک و شکننده پدید می‌آید.
   یادم می‌آید کنار تخت پدرم ایستاده بودم، جنازه او روی تخت بود و مادرم هم کنارش. با خودم فکر می‌کردم نباید زیاد شلوغش کنم، چرا که یک روز این ماجرا برای من هم رخ می‌دهد. این زندگی است و وقتی مرگ خودش را معرفی می‌کند، این دیگر ما نیستیم که تصمیم بگیریم چه باید بشود و چه باید بکنیم. ما اصلا نمی‌توانیم چیزی را پیش‌بینی کنیم و اینکه بدانیم من چیزی نیستم، خودش نهایت آزادی است. وقتی قرار شد این نقش را بازی کنم و بازی کردم، زندگی‌ام دگرگون شد. بیشتر و عمیق‌تر به فکر فرو‌رفتم.

این خبر را به اشتراک بگذارید