این آمارهای لعنتی
طلاق، طلاق و باز هم طلاق؛ مشخص نیست این آمارهای منفی چه جذابیتی درون خودشان دارند که تا خبری حول و حوش آنها اتفاق میافتد، همهجا بازتاب پیدا میکنند. تازهترین خبر هم اینکه سازمان ثبتاحوال، آمار ازدواج و طلاق سال گذشته را منتشر کرده است. عدهای هم نشستهاند و حساب و کتاب کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که رکوردی را شاهد بودهایم؛ رسانهها هم که عاشق رکوردها هستند. اما این رکورد چیست؟ ما یک آمار متعلق به ازدواج داریم که مثلا در سال 96 این مقدار مشخص ازدواج صورت گرفته است. یک آمار هم متعلق به طلاق است که در همین سال، فلان مقدار طلاق صورت گرفته است. حالا نسبت این طلاقهای گرفته شده به آن ازدواجهای صورت گرفته شده، یک نسبت مشخص است. عدهای رفتهاند و این آمارها را بالا و پایین کردهاند و سپس به این نتیجه رسیدهاند که بله، این نسبت 29درصد است؛ یعنی نسبت طلاقهای سال96 به ازدواجهای همین سال، میشود 29درصد. یعنی در طول نیم قرن اخیر، چنین آماری سابقه نداشته و ما با یک رقم عجیب در این حوزه روبهرو هستیم. همین رکورد، باعث شد تا کلی از رسانهها به آن واکنش نشان داده و از وضعیت بغرنج طلاق در کشورمان سخن بگویند. اما واقع امر چه بوده است؟ واقع امر این است که ما به هر حال با بحران طلاق روبهرو هستیم و در این بحثی نیست. مسئله بعدی ولی تحلیل این آمارهاست.
آمارها همانقدر که میتوانند کمکحال ما باشند، میتوانند ما را منحرف هم بکنند. سال96 ما 609هزار ازدواج ثبت شده داشتیم که نسبت به سال 95، یک کاهش 8درصدی داشته است. یعنی ازدواجهای سال گذشته ما نسبت به سال قبلتر- که 95باشد- کم شده است که میشود رقمی در حدود 51هزار مورد. تعداد طلاقهای ثبت شده هم 175هزار مورد بوده است. پس نسبت 29درصد درست است؛ یعنی کمی دیگر این نسبت جلوتر برود (نزدیک 33درصد)، آنوقت میشود گفت که از هر 3 ازدواج، یک مورد آن به طلاق میانجامد که چیزی شبیه فاجعه است. این آمار 29درصد، در تاریخ ثبت احوال ایران بیسابقه است.
ولی در اینجا چند نکته دیگر نباید فراموش بشود؛نکته اول، این است که یک نفر ممکن است 15سال پیش ازدواج کرده ولی در سال96 طلاق گرفته باشد، همانطور که یک نفر 20 یا 30 سال پیش ازدواج کرده و الان به فکر جدایی افتاده باشد. آمارهای طلاق، متعلق به همه ازدواجهای پیش از این بوده است که در سال96 اتفاق افتاده. ولی آمار ازدواج، غالبا برای همین یکی، دو سال بوده است. این، قاعدتاً یک نسبت ناجوانمردانه است. نکته بعدی، در اینجاست که ازدواجهای سال96، نسبت به ازدواجهای سال قبلتر که سال 95 بشود، کاهش داشته است؛ نزدیک 51هزار مورد. ولی طلاقها هم کاهش داشته؛ یعنی از 181هزار مورد به 175هزار مورد رسیده است ولی چون 51هزار مورد کاهش ازدواج داشتهایم، این نسبت میان طلاق و ازدواج درشت دیده میشود؛ نه درست. کاهش ازدواجها هم بهدلیل پایان یافتن تقریبی سن ازدواج دهه شصتیهاست که بزرگترین بازه جمعیتی در ایران را تشکیل میدهند.
همچنین در این مورد، روزبه کردونی- مشاور وزیر رفاه و رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی- براساس مطالعات کمیته رصد این مرکز، اعلام کرده که برای نخستین بار در 2دهه گذشته، رشد مستمر تعداد طلاق در کشور متوقف شده است. او گفته است که «ثبت 174597 طلاق در سال 96 نسبت به 181049طلاق در سال 95، کاهش 6/3 درصدی را نشان میدهد، مطالعات کمیته رصد مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت تعاون، کار و رفاهاجتماعی که براساس آمار سازمان ثبتاحوال کشور صورت گرفته است نشان میدهد، برای نخستین بار در 2دهه گذشته رشد فزاینده و مستمر تعداد طلاق در کشور متوقف شده است.» (آمارها به نقل از وزارت رفاه و سازمان ثبت احوال است)