• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
شنبه 25 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 130598
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/v2vz8
+
-

زبان، روز و شب ندارد

مرحوم محمدرضا باطنی به رفتار اجتماعی زبان توجه داشت

محمدناصر احدی- روزنامه‌نگار

دکتر محمدرضا باطنی، زبان‌شناسی بود که زبان را از دریچه تأثیری که بر جامعه و رفتارهای اجتماعی داشت بررسی می‌کرد. با وجود اینکه شاگرد نوآم چامسکی، زبان‌شناس و نظریه‌پرداز نامی آمریکایی بود اما او را معلم برجسته‌ای نمی‌دانست، چراکه معتقد بود «چامسکی در زبان‌شناسی فقط به نحو، آن‌هم در قالب ریاضی تأکید داشت». بنابراین، به قول دکتر باطنی، زبان‌شناسی‌ای که چامسکی درس می‌داد برای او شیر بی‌یال و دم و اشکم بود. طبیعی بود که برداشت چامسکی از زبان‌شناسی باب طبع مرحوم باطنی نباشد؛ او سال‌ها پیش از اینکه شاگرد چامسکی باشد، زیر نظر مایکل هالیدی بریتانیایی با «دستور زبان نقش‌گرای نظام‌بنیادِ» او -که به جنبه‌های اجتماعی زبان توجه می‌کند- آشنا شد و تصمیم گرفت رساله دکترای خود را به بررسی نحو زبان فارسی براساس نظریه زبانی هالیدی اختصاص دهد. پیش از اینکه مثالی از نوع نگاه مرحوم باطنی به زبان بیاورم، شاید برای خیلی‌ها سؤال باشد که اصلا زبان‌شناس کیست و زبان‌شناسی چیست؟ بیایید جواب این پرسش‌ها را در گفته‌های خود دکتر باطنی بیابیم: «اگر زبان را به اتومبیلی تشبیه کنیم، مکانیکی که برای شما شرح می‌دهد که این اتومبیل چگونه ساخته شده و چگونه کار می‌کند، آن مکانیک در حکم زبان‌شناس خواهد بود.» و «زبان‌شناسی علمی است که به ما می‌گوید زبان چگونه ساخته شده و چگونه کار می‌کند.» به نوع نگاه مرحوم باطنی به زبان بازگردیم که زبان را در چارچوب کارکردهای اجتماعی‌اش مطالعه می‌‎کرد.
مرحوم باطنی در مقاله «زبان به‌عنوان یک رفتار اجتماعی» می‌نویسد: «زبان آنچنان با موقعیت‌های اجتماعی که در آن به‌کار می‌رود پیوند می‌خورد که به‌سختی می‌توان برای اکثر جمله‌های زبان به‌طور مطلق و فارغ از بافت اجتماعی و مخصوصا فارغ از رابطه گوینده و شنونده معنایی تعیین کرد.» و بعد مثالی می‌آورد: «مثلا فرض کنید که مردی در آغاز آشنایی با خانمی به او بگوید «نازتو برم خوشگله»، در این صورت ممکن است آن خانم برآشفته شود و او را پررو، وقیح و بی‌تربیت بخواند؛ اگر این حرف را در کوچه یا خیابان به او بزند، او این جمله را متلک تلقی خواهد کرد و اگر حوصله درگیری داشته باشد به او جواب ناخوشایندی خواهد داد و حتی می‌تواند او را به‌عنوان مزاحم خیابانی به ‌دست پلیس بسپارد. ولی اگر این خانم همسر یا نامزد این مرد باشد، نه‌تنها از این جمله رنجیده نمی‌شود بلکه بسیار نیز شادمان خواهد شد و آن را نشان محبت و عشق و علاقه گوینده تعبیر خواهد کرد.» احتمالا توضیح رابطه زبان و بافت اجتماعی از این ساده‌تر و بامزه‌تر، آن هم توسط زبان‌شناسی که در محضر هالیدی و چامسکی درس خوانده، نمی‌شود. مرحوم باطنی میان روابط اجتماعی و رفتار زبانی رابطه مستقیم می‌دید؛ هرچه روابط اجتماعی پیچیده‌تر و متنوع‌تر، شخصیت افراد این اجتماع تودارتر و رفتار زبانی‌شان پیچیده‌تر. به همین دلیل به‌نظر ایشان یک روستایی که در جامعه‌ای ساده‌تر از جامعه شهری زندگی می‌کند، رفتار زبانی‌اش فاقد ظرافت و پیچیدگی رفتار شهرنشینان است.
دکتر باطنی، برای زبان، صرفا وظیفه انتقال افکار و بیان احساسات قائل نبود؛ عقیده داشت زبان گاه «برای استتار اندیشه به‌کار می‌رود» و در تبلیغات سیاسی از این ویژگی زبان برای فریبکاری استفاده می‌شود. در مقاله «زبان در خدمت باطل» توضیح می‌دهد که «جورج اورول در رمان «1984» نامگذاری‌های فریبکارانه و استتاری را هنرمندانه تصویر کرده است: وزارتخانه‌ای که به سانسور اخبار و جعل اسناد می‌پردازد «وزارت حقیقت» نام دارد؛ وزارتخانه‌ای که به امور جنگ می‌پردازد «وزارت صلح» نامیده می‌شود؛ وزارتخانه‌ای که مسئول جیره‌بندی است «وزارت فراوانی» خوانده می‌شود و نام وزارتخانه‌ای که به کارهای پلیسی و تفتیش عقاید و شکنجه می‌پردازد «وزارت عشق» است. مرحوم باطنی، همچنان که خودش در بخش سوم نقدش بر کتاب «غلط ننویسیم» تأکید می‌کند، در کاربرد زبان روادار و واقع‌بین بود ولی بی‌بندوباری و شلختگی در کاربرد زبان را تأیید نمی‌کرد. او بر این باور بود که «تمایز بین درست و غلط در زبان مانند تمایز شب و روز مشخص و مطلق نیست. در بسیاری موارد دو یا چند صورت زبانی می‌توانند پابه‌پای هم درست باشند و به‌کار بروند. علاوه بر این تمایز بین درست و غلط به جای آنکه یک تمایز دوبعدی باشد، در غالب موارد یک تمایز تدریجی است. به این معنی که بین درست و غلط موارد بینابینی مشاهده می‌شود که با قطعیت نمی‌توان گفت به کدام دسته تعلق دارند و باید با ملاک کمتر و بیشتر سنجیده شوند و نه با ملاک قاطع آری یا نه.»
مرحوم دکتر محمدرضا باطنی دلبسته علوم زیستی بود و علم را وسیله‌ای برای دریدن «پرده‌های جهل» و «لفافه‌های اوهام و خرافات» می‌دانست. از همین رو شاید بتوان گفت در نظر او زبان به موجودی زنده و پویا می‌مانست که روا نیست آن را در هیچ چارچوب و قالبی که از بالیدنش بازمی‌دارد، محبوس کرد. او خود آزاده بود و زبان را هم آزاد می‌خواست.

این خبر را به اشتراک بگذارید